هم زبانشناس است، هم شاعر، و هم مترجم، هم روزنامه نگار است و هم خواننده موسیقی. همه اینها از یک توانخواه نابینا که در آبان ۱۳۳۸ در ماهشهر ایران به دنیا آمد و در ۲۰ سالگی به آلمان مهاجرت کرد. «اسکندرآبادی» که از سال ۱۳۵۹ در آلمان ساکن است زبان آلمانی را بسیار خوب فراگرفته است و اکنون تابعیت آلمان را نیز دارد. او که دکترای زبانشناسی خود را نیز از این کشور دریافت کرده است، ایران و آلمان را دو میهن خود میداند و میگوید: «همیشه دلم میخواست پل پیوندی باشم بین دو وطنم؛ ایران و آلمان، و ظرایف هرکدام را به دیگری نشان دهم».
او هم مترجم است، هم گزارشگر، هم زبانشناس، هم موزیسین و هم شاعر
اسکندرآبادی درباره نوع نگاه خود به آلمان در هنگام مهاجرت میگوید: «بیست سالم بود که به آلمان آمدم. آن زمان یعنی سی سال پیش، آلمان برایم در سه چیز خلاصه میشد: فُلکسواگُن که ما به آن “فولوکس واگون” میگفتیم، مردمی نظمجو تا حد نظامستایی و زبانی لبریز از حرف خ». اما اکنون زبان آلمانی برای او شیرینتر شده است». او درباره حسرت خود درباره یادگیری زبان آلمانی میگوید: «یادم میآید که در آغاز، با چه حسرتی به رادیو گوش میدادم و از خود میپرسیدم که آیا میشود زمانی همه حرفهای گویندگان و خوانندگان رادیو را بفهمم». اما اسکندراکنون خود را «شهروند زبان آلمانی» میداند. او پس از دریافت مدرک دکترای خود، به مدت ۱۱ سال در این کشور، استاد علوم اجتماعی و زبان و ادبیات آلمانی بود.
پس از ۱۱ سال تدریس در دانشگاه را وانهاد و به خبرگزاری دویچهوله رفت و از سال ۲۰۰۲ در این رسانه مشغول به کار است. او درباره شغل گزارشگری علی رغم نابینایی میگوید: «اکثر مردم، دنیا و محیطشان را با چشمهایشان تجربه میکنند. ولی جهان برای من یک سمفونی ست که باید تا آخرش گوش دهم تا بتوانم تصویر کاملی از آن داشته باشم. کار من این است که ترجمانی از این تصویر و تجربیات را به گوش جهانیان برسانم». شاید اینکه اسکندر جهان را برای خودش همچون یک سمفونی میداند و درواقع از مثالهای موسیقیایی برای بیان احساس خود سخن میگوید، خیلی غریب نباشد وقتی بدانیم یکی از علایق اصلی اسکندرآبادی، موسیقی است.
موسیقی از علایق جدی و اصلی او است
اسکندرآبادی چنان که در وبسایت خود نوشته است تهیهکننده هشت آلبوم موسیقی بوده است. از جمله او خالق آلبوم موسیقیایی به نام «پرسه آهنگین» است که در آن هشت ترانه با الهام از موسیقی نقاط مختلف ایران گنجانده شده است. او صدای خوشی نیز دارد و ترانه هایی را با صدای خود اجرا کرده است؛ مثلا دراینجا شعر«قاصدک» از «مهدی اخوان ثالث» را با صدای او میشنویم و در اینجا نیز شعری از «نادر نادرپور» را با صدای خود اجرا کرده است. از او گزارشها و مصاحبههای زیادی در عرصه موسیقی نیز در دست است. اسکندرآبادی علایق موزیکال و شعری پدر و مادر خود را در ورود خود به دنیای موسیقی موثر میداند و از لحاظ حرفهای نیز تنها نزدیک به دو ماه در اصفهان در مدرسه نابینایان این شهر نزد استادی به نام «بهزاد بهرام پور» با اصول موسیقی آشنا شد.
«محمود خوشنام» – پژوهشگر موسیقی – درباره توانایی موسیقیایی اسکندرآبادی مینویسد: «اسکندر موسیقیپردازی است که در میان ایرانیان مقیم آلمان آوازهای بلند یافته است – آوازهای که دلایل روشن دارد. هنرمندی نابینا که چشم دلش بینا است و چراغ اندیشهاش روشن. حقوق خوانده است ولی موسیقی نمیگذارد که به وکالت بپردازد. به چند زبان میخواند و چند ساز مینوازد که در این میان ویولن در صدر همه جای دارد. با همه فرمها و شیوههای اجرایی آشنا است. گوشههای اصیل و فاخر را همان گونه دقیق مینوازد که آهنگهای عامیانه کوچه و بازار را با حال».
او که پایان نامه دانشگاهی خود در حوزه زبانشناسی را درباره رمان «کوه جادو» اثر «توماس مان» – نویسنده شهیر آلمانی –نوشته بود به ادبیات نیز مشغولیتی تام و تمام دارد و جدای از گزارشها و مصاحبههایش در این حوزه، به ترجمه نیز مشغول است و از جمله کتاب «از چشم نابینایان» را نشر ماهی با ترجمه او منتشر کرده است. کتابی که درباره نابینایی ست و شامل چهار بخش است و از «آندره ژید»، «دنی دیدرو» و «گرت هوفمان» در آن مطالب و داستانهایی گنجانده شده است.
«از چشم نابینایان» اثری ست با ترجمه او از نشر ماهی
درواقع اسکندرآبادی از آن دسته توانخواهانی ست که نابینایی خود را تبدیل به سوژه کرده است. از جمله او در گزارشی که برای سایت دویچهوله با عنوان «توانمندسازی توانخواهان در آلمان» نوشته است، به مقایسه بین وضعیت توانخواهان ایرانی و توانخواهان آلمانی دست میزند و میگوید: «در حالي كه مشکلات توانخواهان اروپايی بيشتر شخصی هستند، يك توانخواه ايرانی افزون بر مشكلات شخصی با معضلات اجتماعی هم روبهروست. اگر توانخواه آلمانی از پشتيبانی حقوقی دولتی و حمایت و همراهی فرهنگی مردم برخوردار است، توانخواه ايرانی بايد به دلسوزی افراد بسنده کند. برای نمونه، معلولی كه در آلمان ثبت ميشود و كارت ويژه دريافت ميكند، ميتواند به صورت رايگان از متروها و قطارهای مخصوص مسیرهای کوتاه استفاده كند و برای مسافتهای دور نیز يك نفر را به رايگان همراه خود داشته باشد. اهمیت این امتیاز در این است که قطار و مترو در آلمان، وسيله نقليه عمومی اصلی است. این كارت ويژه در ايران به توانخواه تنها امكان ميدهد بليط نيمبهای هواپيماهای داخلی را بخرد».