Search

English

جمهوری حجاب، نظام اسلامی و جنبش کارگری

نویسنده: حبیب تبریزیان

در آغاز انقلاب که احساسات مذهبی بخش عمده جامعه را در بر گرفته بود اسلامیت نظام و نمایش‌های مذهبی ظاهری و نمادین؛ مانند داشتن ریش و حجاب، با محتوای نظام تازه مستقرشده تباین چندانی نداشت. می‌توان گفت در آن شرایط در نظام اسلامی فقط زنان خودخواسته محجبه نشده بودند؛ مردان هم به نوعی با ریش گذاشتن، انگشتر عقیق به انگشت کردن، تسبیح به دست گرفتن و حضور در مراسم عبادی و مذهبی، خود را با حجاب مذهبی پوشاندند؛ حجابی که تا حدودی بسیار زیاد با نیات درونی اکثر آن‌ها مطابقت داشت.

با گذشت زمان و عدم تحقق وعده و وعیدهای نظام جدید بخشی از مردم، چه زن و چه مرد، این حجاب را تا آن‌جا که برایشان مقدور بود برافکندند و از نو «خود» و «آنچه بودند» شدند. البته برخی این حجاب دینی همگانی را تازه کشف کردند و آن را ابزاری برای کسب امتیازات شغلی و مالی یافتند. بسیاری از پشت کنکوری‌ها توانستند جای پاسخ سوالات سخت کنکور را با ریش و پشم خود پر کنند و نه فقط وارد دانشگاه شدند، با حسن نظر اساتیدی از جنس خود مدارک تحصیلی گرفتند. بسیاری سرجوخه‌های ارتش نیز چندروزه به سرهنگی و ژنرالی رسیدند و بسیاری حوزه‌رفتگان دکتر، مدرس و کارشناس شدند.

برای نظام جدید حفظ این حجاب عمومی، به معنی حفظ ظاهر اسلامی در فضای عمومی، خط قرمزی بود که عبور از آن به چالش کشیدن علنی رژیم بود.

 الهه رضایی؛ مجری برنامه کودک در دهه ۶۰

با گذشت زمان، محکم‌شدن پایه‌های نظام و سست‌شدن اعتقادات مردم، رفتار مردم در خلوتشان برای نظام جدید بی‌اهمیت شد؛‌ زیرا میخوارگی و حجاب‌گریزی پنهانی و آزادی‌های دزدکی نه فقط علیه نظام نبود، سوپاپی برای تخلیه فشار و نیز نشانه تسلیم برابر مشروعیت و اقتدار نظام بود. بر این مبنا روزه‌خواری در ملاء عام گناه و مستوجب کیفر شد ولی نه در خفا.

پیداشدن چنین فضایی به سه گونه رفتار اجتماعی منجر شد:

1 ـ تظاهر به دین و مذهب برای کسب امتیازات شخصی و از موضع فرصت‌طلبانه؛

2 ـ هم‌سوبودن / شدن با هنجارها و موازین مذهبی نظام با انگیزه‌های رقابتی و جنگ قدرت یا با امید به ایجاد تحول در نظام و با باور نسبی به کلیت آن (استقرار مدینه فاضله اسلامی). این مورد بر دو انگیزه استوار بود:

الف: کسب قدرت سیاسی با انگیزه ایجاد رقابت‌های جریانی، فرقه‌ای و حزبی (قدرت‌محور)

ب: کسب قدرت سیاسی برای ایجاد تحولات مترقی و آرمان‌خواهانه (ملت و مملکت محور)؛

3 ـ اتخاذ مواضع متعارض در برابر تحمیلات حکومتی (از موضع غیرمذهبی، ضدساختاری و سکولار).

از بحث تفصیلی درباره این موارد می‌گذرم و به تعمیم حجاب مذهبی (به معنی همه نوع پوشش در رفتار، گفتار و ظاهر) بر فضای کارگری می‌پردازم.

در عرصه مبارزات، طبقه کارگر که ستون فقرات رژیم قدرتمند شاه را در جریان انقلاب اسلامی شکسته بود، تحت تاثیر وعده و وعیدهای روحانیون و منبری‌ها انتظاراتی بسیار فراتر از آنچه در زمان آن رژیم داشت را برآورده کرده بود. این فعالیت‌ها تحت تاثیر القائات دائمی رهبران مذهبی (چه معممین رسمی و چه فعالان مذهبی محیط کار که می‌خواستند از نمد دین، مذهب و انقلاب اسلامی برای خود کلاهی بدوزند) پیش می‌رفت. طبقه کارگر با وعده‌های نسیه زیادی که از یک سو رهبران و وعاظ دینی و از دیگر سو فرصت‌طلبان درون جامعه کارگری یا اغواشدگان این جامعه می‌دادند، به آنچه داشت پشت کرد و تا امروز در انتظار پرداخت آن وعده‌های نسیه پرداخت‌نشده و پرداخت‌نشدنی مانده است.

فعالان کارگری مذهبی، چه آن‌ها که واقعاً مذهبی بودند و چه فرصت‌طلبانی که دم‌زدن از دین و مذهب و حق و حقوق کارگر برایشان نردبان صعود به سکوی قدرت و کسب امتیاز بود، همچنان به حجاب اسلامی خود چسبیدند اما رژیم هر دو جماعت را به نوعی به بازی گرفت؛ نه فعالان مذهبی واقعی توانستند بدون رعایت حجاب و ظواهر اسلامی آرمان‌های خود را در این نظام پیاده کنند و نه فرصت‌طلبان توانستند بدون رعایت آن ظواهر به سرسرای ساختار قدرت وارد شوند. زیرا عدول از «ظواهر دینی» با اصل و بنیاد نظام در تناقض است. عدول از این موازین مانند دایرکردن باده‌فروشی در مسجد است که حتی یک پیش‌نماز و مجتهد میخواره هم آن را نمی‌پذیرد.

در این میان، بودند فعالان کارگری یا روشنفکران چپگرایی که جو ایجادشده را درک نکردند و همچنان بدون رعایت حجاب و ظواهر اسلامی می‌کوشیدند و هنوز هم می‌کوشند بر اساس دستورالعمل‌های سنتی جنبش کارگری، نهادهای کارگری اصیلی با عنوان رسمی کارگری؛ مانند سندیکا و اتحادیه کارگری ایجاد کنند.

اعتراضات کارگری در سال های اخیر در کشور شدت بیشتری گرفته است

این‌که عناصر و جریانات فرصت‌طلب می‌توانستند و می‌توانند با تظاهر و رعایت حجاب رفتاری، گفتاری و ظاهری جایگاه و مخاطبانی درون نظام بیابند و طرف معامله و مذاکره قرار گیرند، به این علت بود که نظام به چنین عواملی در جامعه کارگری برای کنترل کارگران نیاز داشت و دارد. از این روی، چنین جماعتی موفق به امتیازگیری می‌شدند و می‌شوند. البته نه در زمینه احقاق حقوق کارگران، در کسب امتیاز برای خود.

نیز این‌که فعالان واقعاً مذهبی جامعه کارگری از سوی نظام تحمل می‌شوند و هنوز هم تا حدودی می‌شوند و حتی می‌توانند این‌جا و آن‌جا بیانگر مطالبات کارگران و پرچمدار اعتراضات آنان به حق‌کشی باشند، ناشی از این است که اولاً نظام می‌داند همه کارگران را نمی‌تواند به دست مشتی عوامل خودی و بی‌اعتبار بفریبد یا اعتراضات آن‌ها را مهار کند و دوماً این کارگران مذهبیِِ همچنان معتقد به نظام، با بخش عظیمی از توده‌های سنتی و فرودست جامعه پیوند دارند و نگهداری آن‌ها در حاشیه برای نظام حیاتی است.

نظام می‌داند به چنین گروهی از فعالان صادق مذهبی در جامعه کارگری نیاز دارد تا شعله‌های ضعیف امید به آینده بهتر در دل جامعه کارگری خاموش نشود و این حالت بیم و امید و انتظار را چنان حفظ کند که جامعه کارگری دوقطبی نشود و کارگران یکسره به اپوزیسیون نظام تبدیل نشوند.

این‌که امروز در این‌جا و آن‌جا صدای اعتراض کارگران اجازه برخاستن می‌یابد و اعتراضات آن‌ها در برخی موارد به نتیجه می‌رسد دقیقاً ناشی از ترکیب مذهبی این گروه از رهبران اعتراضات کارگری است که به نوعی بخشی از بدنه نظام یا در حاشیه آن هستند. اما رژیم برای آن گروه سوم یعنی آن‌هایی که با شکل و شمایل کامل جنبش کارگری با عنوان سندیکا و اتحادیه به میدان می‌آیند تره هم خرد نمی‌کند و به آن‌ها نه پوشش حقوقی و قانونی می‌دهد و نه اجازه برپایی اعتراضات میدانی.

نادیده‌گرفتن اعتراضات کارگری تحت پوشش رسمی اتحادیه‌ای یا سندیکایی از سوی رژیم و مذاکره‌نکردن با آن‌ها، هم کارگران را از پیوستن به چنین «جریانات ناب کارگری و مطالبه‌محور با عقبه سیاسی و ایدئولوژیک» ناامید می‌کند و هم بین این جماعت «حداکثرخواه» (اکثراً سیاسی‌کار و ایدئولوژیک) با جامعه کارگری فاصله میندازد.

با این سیاست، رژیم به زبان بی‌زبانی به کارگران می‌گوید اگر حق خودتان را می‌خواهید در درجه اول دنبال همان عوامل «ما» راه بیفتید و در درجه آخر پشت سر آن گروه دوم که در اسلامی‌بودن «حداقل» ظاهری آنان شبهه‌ای نیست؛ چون ظاهر و عنوان آنان نظام را به چالش نمی‌کشد.

بر چنین مبنایی «در شرایط حاکم کنونی» تلاش برای سازماندهی جنبش کارگری با رعایت ظواهر، مانند این است که یک مرد کراواتی با ریش دوتیغه تراشیده و نیمه‌مست با زن بی‌حجاب خود برای دادخواهی به محکمه‌ای رجوع کنند و طرف دعوای آن‌ها هم فلان پیش‌نماز مسجد یا امام جمعه شهر باشد. تکلیف از پیش روشن است.

حال اگر همین زن و مرد با کسوتی اسلامی و زبان و رفتاری نظام‌پسند به همان دادسرا مراجعه کنند، شاید دادیار هم از جنس اجتماعی خود آن‌ها باشد و به دادخواهی‌شان توجه کند؛ حتی شاید خرده حسابی هم با متشاکی داشته باشد. این شاکیان می‌توانند حداقل از خرده حساب‌های بین صاحب قدرتان برای احقاق حق خود استفاده کنند.*

حتی برای یک لحظه نباید فراموش کرد که جامعه کارگری قبل از این‌که به یک رفتار مبارزاتی و مطالبه‌محور خاص پایبند باشد به نتیجه‌بخش بودن مبارزه و حقوقی که احقاق می‌شود فکر و در آن راستا حرکت می‌کند.

این حرف‌ها به این معنی نیست که باید از شمایل ظاهری هویت کارگری در قالب اتحادیه، سندیکا، فدراسیون و کنفدراسیون کارگری دست برداشت ولی باید فهمید و پذیرفت که چنین نهادهایی لاجرم از دل اشکال سازمانی رایج امروز بیرون می‌آید. یعنی در مراحل پاگرفتن مبارزه طبقه کارگر با حرفه‌ای و مطالبه‌محور کردن همین نهادهای فعلی؛ چه عنوان این نهادها شورای اسلامی کارگری باشد و چه انجمن اسلامی کارگری.

خانه کارگر از جمله تشکیلات وابسته به جمهوری اسلامی ست که در غیاب نهادهایی چون سندیکا سعی می کند نقش این دست نهادها را بازی کند

اعتبار یک شعبه بانکی به پولی که در صندق‌هایش دارد، اعتماد سپرده‌گذاران به آن و اقتداری که برای وصول مطالباتش از وام‌گیران دارد بستگی دارد، نه به تابلوی بزرگش. ایجاد و تاسیس اتحادیه و سندیکای کارگری در شرایط فعلی یعنی ایجاد دفتری که فاقد پشتوانه جنبشی و پشتوانه حقوقی است.

اگر روزی طبقه کارگر ایران توانست برای رسیدن به مطالبات خود در صفی واحد آنچنان به صحنه بیاید که رژیم نتواند علیه آن به زور متوسل شود، بی شک این جنبش کارگری بدون حجاب ایدئولوژیک به میدان خواهد آمد و مجبور به هیچ ظاهرسازی نخواهد بود.

 

* در جریان رقابت‌های انتخاباتی ریاست جمهوری اخیر، که نیروهای پادگانی علیه روحانی جبهه گرفته بودند، اگر شخصی به سایت تسنیم (وابسته به سپاه) نگاه می‌کرد دچار این توهم می‌شد که گویا سایت یک جریان کمونیستی کارگری است؛ چون این سایت به صحنه طرح مطالبات کارگران علیه دولت روحانی تبدیل شده بود.

جامعه کارگری و طبقه کارگر می‌تواند و باید از همه خرده اختلاف‌هایی که در ساختار قدرت هست برای کسب حقوق خود استفاده کند ولی این به متحدشدن این طبقه به عنوان «طبقه» و نه گله گوسفندوار بردگان نیاز دارد.

انتشارات بیشتر ...