نام شهر سنگسر در استان سمنان، که پس از انقلاب اسلامی نامش به مهدیشهر تغییر کرد، به گوش اهالی کاستاریکا در آمریکای مرکزی هم رسیده است؛ تابلویی در شهر «سنخوزه» در کشور کاستاریکا وجود دارد که روی آن نام سنگسر نقش بسته است، اما این تابلوی راهنمای ورود به سنگسر نیست؛ تابلویی است کنار مزرعه هژبر یزدانی، سرمایهدار ایرانی، و یادآور محل تولد او.
هژبر یزدانی در سال ۱۳۱۲ در سنگسر به دنیا آمد. پدرش رضاقلی گلهدار سادهای بود که در زمان رضاشاه مدتی در ارتش خدمت میکرد.
هژبر تحصیلات ابتدایی را در دبستان زند تهران گذراند و دوران دبیرستان را در دبیرستان فیروز بهرام، از دبیرستانهای قدیمی و زرتشتی تهران، سپری کرد. پس از آن به راه پدر رفت و از همین راه به ثروتی کلان رسید. هرچند عمده فعالیت و موفقیت اقتصادی او در زمینه دامداری بود، پایش به عرصه بانکداری نیز باز شد؛ ابتدا بخشی از سهام بانک صادرات را خریداری کرد و پس از آن نیز سهامدار اصلی بانک ایرانیان شد.
از دید انقلابیون مسلمان، سرمایهداری بهائی و وابسته به دربار پهلوی بود
چهرهای که پس از انقلاب، انقلابیها از هژبر یزدانی ارائه کردند سرمایهداری وابسته به بهائیان و دربار پهلوی بود که عمده ثروت خود را از طریق زدوبند، رانت و روابط با دربار پهلوی بهدست آورده است. این نگاه موجب شد پس از پیروزی انقلاب تمام ثروت هژبر یزدانی در ایران مصادره شود و عمده آن در اختیار بنیاد مستضعفان قرار بگیرد.
با وجود ارائه این تصویر نکته جالب نظر این است که در مردادماه سال ۱۳۵۷ هژبر یزدانی به اتهام تصرف زمینهای دولتی بازداشت شد و به زندان افتاد و تا زمان پیروزی انقلابیها در زندان بود. یزدانی با پیروزی انقلاب از زندان گریخت و به آمریکا رفت اما در آنجا نماند و به کاستاریکا مهاجرت کرد؛ او در کاستاریکا با همکاری تعدادی از سرمایهداران ایرانی یک مجتمع بزرگ به راه انداخت.
گفته میشود اموال یزدانی آنچنان زیاد بود که پس از انقلاب، که دستور مصادره اموال پهلوی صادر شد، آیتالله خمینی علی طرخانی، اسدالله عسگراولادی و حبیبالله شفیق را مامور کرد اموال این سرمایهدار ایرانی را در اختیار بگیرند و از آن مراقبت کنند. یکی از مجتمعهای هژبر یزدانی که در خیابان پیروزی تهران قرار داشت نیز پس از مصادره اموال او به سپاه پاسداران رسید و هماکنون مقر فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
با دخترش کتایون در سنین سالمندی
شرکتهایی مانند کفش اطمینان، کفش ایران، قند اصفهان، گوشت آریازمین، قند قوچان و شیروان و بجنورد از جمله واحدهای تجاری متعلق به هژبر یزدانی هستند.
دکتر رضا نیازمند که زمانی معاون علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد، و بنیانگذار شرکتهایی مانند ماشینسازی و تراکتورسازی تبریز، ایرالکو و ماشینسازی اراک و سازمانهایی مانند سازمان مدیریت صنعتی و سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران بوده است در گفتوگویی با «تجارت فردا» هژبر یزدانی را چوپانی باهوش میداند. او در پاسخ کسانی که با گفتن کلمه چوپان به هژبر یزدانی طعنه میزنند میگوید: «چوپان بود اما هوش بسیاری داشت و توانست خود را تا رده ثروتمندان کشور بالا بکشد. عدهای در نقد او چوپان بودنش را به کنایه اعلام میکنند. شاید بد نیست که به آنها یادآوری کنیم نادرشاه، پادشاه ایران، هم چوپانی بود که خود را بهعنوان یک سلطان کشورگشا معرفی کرد.»
نیازمند میگوید که هژبر در چوپانی استعداد بالایی داشت و این کار را از سطحی پایین و با حدود ۱۰ گوسفند آغاز کرد. او همچنین میگوید که هژبر یک «بهائی علیاللهی» بود: «یادم میآید در ایام تولد حضرت علی و عید غدیر سرتاسر این خیابانی را که امروز به نام شهید لواسانی مطرح است بیرق میزد، چراغانی میکرد و گوسفند میکشت و با گوشت آن آبگوشت و خورشت درست میکرد تا میان مردم پخش شود. در آن ایام غوغایی برپا میشد تا آنجایی که خیابان بند میآمد. البته این را هم بگویم در آن سالها عوام زیاد نمیدانستند بهائی چیست و چه تفکری دارد. حساسیت زیادی روی این فرق وجود نداشت. شاید بتوان گفت کسی نمیدانست که هژبر بهایی است و علیاللهی بودن او نمود بیشتری داشت.»
هژبر یزدانی دو بار ازدواج کرد. او ابتدا در سال ۱۳۳۱ با زنی به نام بهمنه درخشانی، که بهایی بود، ازدواج کرد. پس از جدایی از او در سال ۱۳۴۵ با فاطمه جدلیعراقی، که مسلمان بود، ازدواج کرد.
یزدانی سه پسر به نامهای کیومرث، نادر و کاوه و سه دختر به نامهای لیلی، نسرین و کتایون دارد.
هژبر یزدانی روز ۲۸ فروردین ماه سال ۱۳۸۹ در ۷۶ سالگی در کاستاریکا درگذشت. هممحلهایهای هژبر یزدانی در کاستاریکا از او با احترام یاد میکنند، هرچند بعضی از آشنایان او از جمله دکتر نیازمند او را انسان نیکی نمیشناسند.