Search

English

ابوالحسن نجفی؛ ادیبی که غلط ننوشت

کم‌تر کسی است که دستی در نوشتن به زبان فارسی داشته باشد و کتاب «غلط ننویسیم» را نخوانده باشد یا بارها به آن رجوع نکرده باشد. ابوالحسن نجفی برای هر فارسی‌دان و فارسی‌خوان که دل در گرو این زبان دارد و به تعبیر احسان یارشاطر «زبان فارسی وطن او است»، درسی برای آموختن دارد. نجفی کتاب «غلط ننویسیم» را در دهه شصت خورشیدی نوشت. محمدرضا باطنی، زبان‌شناس، در همان زمان نقدی بر این کتاب نوشت که در مجله آدینه منتشر شد و سروصدای بسیاری به پا کرد.

ابوالحسن نجفی در پیش‌گفتار کتاب «غلط ننویسیم» می‌آورد: «سخن‌گفتن به فارسی برای کسانی که این زبان را از کودکی آموخته‌اند ظاهرا کار آسانی است. ما به همان سادگی که نفس می‌کشیم با دیگران نیز سخن می‌گوییم. اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست.»

پیشنهاد نام این کتاب از نصرالله پورجوادی بود. پورجوادی عموم نقدهای به این کتاب را این‌گونه معرفی می‌کند: «اساس نقدی هم که به آن می‌کردند، ناظر به عنوان آن بود و این‌که در زبان فارسی یا به‌طور کلی در هر زبانی، غلط و درست نداریم. زبان یک چیزی است که مردم برای تفهیم و تفاهم به‌کار می‌برند و هر چه به‌کار بردند و تا آنجا که توانستند معانی خودشان را منتقل کنند به یکدیگر خوب است. کار زبان اصلا این است و درست و غلط به آن صورت در زبان نداریم.»

Image result for ‫ابوالحسن نجفی‬‎
نجفی نفر دوم از سمت چپ
تولد در نجف؛ تمایل به حزب توده
ابوالحسن نجفی – زبان‌شناس، مترجم و ادیب ایرانی – در سال ۱۳۰۸ در شهر نجف در عراق دیده به جهان گشود. پدرش در نجف علوم دینی می‌خواند و مجتهدی جامع‌الشرایط بود. ابوالحسن تنها فرزند این خانواده است که در نجف به دنیا آمده است.

برادر ابوالحسن، فضل‌الله نجفی، از افسرانی بود که در واقعه معروف به قیام افسران خراسان، وابسته به حزب توده، کشته شد. ابوالحسن هم به حزب توده متمایل بود و تا مرز پیوستن به این حزب پیش رفت اما هیچ ‌گاه عضو آن نشد و بعدها از منتقدان جدی این حزب شد.

نجفی در دهه ۱۳۲۰ خورشیدی و از نوجوانی و با حمایت پدر روحانی‌اش، معلمی خصوصی داشت که نزد او زبان فرانسه می‌آموخت. او پس از چند سال به همراه خانواده به ایران بازگشت و تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را در شهر اصفهان سپری کرد.

نجفی پس از پایان دوره متوسطه و اخذ دیپلم در سال ۱۳۲۶، به تهران آمد و در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تحصیل در رشته زبان فرانسه پرداخت. از جمله اساتیدی که تاثیر بسیار بر او نهادند می‌توان به پرویز ناتل‌خانلری، فاطمه سیاح و موسی بروخیم اشاره کرد.

نجفی سال ۱۳۳۳ در تهران انتشارات نیل را با کمک عبدالحسین آل‌رسول راه‌اندازی کرد. آن‌ها «دو اصفهانی دوست و خویشاوند بودند».

 

تحصیل در فرانسه

پس از آن نجفی در سال ۱۳۳۸ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن در رشته‌ زبان‌شناسی به تحصیل پرداخت. او پس از اخذ مدرک فوق لیسانس در سال ۱۳۴۴ به ایران بازگشت و به دعوت بهرام صادقی و محمد حقوقی به «حلقه ادبی جُنگ اصفهان» پیوست و البته تاثیرات بسیاری بر نویسندگی صادقی، حقوقی و گلشیری گذاشت. نجفی درباره این تاثیر چنین می‌گوید: «به جنگ اصفهان که رفتم، گفتم يک کارهايی در فرانسه و جاهای ديگر دنيا می‌شود كه بايد ترجمه شوند. عده‌ای هم شايد به تشويق من يا بر اثر صحبت‌های من در اين راه افتاده‌اند، از جمله آقای بدیعی که خودش هم نوشته است که من او را به راه نوشتن و ترجمه انداخته‌ام. ايشان الان يکی از بهترين مترجم‌های ايران است که متاسفانه قدرش هم درست شناخته نشده، البته بدیعی هنوز نتوانسته تمام کتاب‌هايش را چاپ کند».

یونس تراکمه، نویسنده، درباره نجفی و حضور او در جنگ اصفهان می‌گوید که نجفی «شاعری بود که شعر نمی‌گفت و داستان‌نویسی بود که داستان نمی‌نوشت». (مجله اندیشه پویا، شماره ۳۲، ص۱۱۸)

Image result for ‫ابوالحسن نجفی‬‎
 در دفتر کار خود
نجفی تا سال ۱۳۴۹ در گروه ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان به تدریس مشغول می‌شود. سپس تا ۱۳۵۴ به کار در موسسه انتشارات فرانکلین می‌پردازد؛ کار او در این موسسه بیش‌تر مقابله و ویراستاری ترجمه‌های فرانسوی بود. در همین زمان نجفی در بخش زبان‌شناسی دانشگاه تهران به تدریس می‌پردازد.

او پس از انحلال فرانکلین، به «دانشگاه آزاد ایران» و پس از انحلال آن دانشگاه به «مرکز نشر دانشگاهی» می‌پیوندد. «دانشگاه آزاد ایران»، دانشگاهی خصوصی بود که فعالیت خود را در دهه ۵۰ خورشیدی با مدیریت عبدالرحیم احمدی و معاونت شاهرخ مسکوب شروع کرد و چندی پس از انقلاب منحل شد.

نجفی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به «مرکز نشر دانشگاهی» رفت و با نصرالله پورجوادی همکاری کرد؛ این همکاری نزدیک به دو دهه طول کشید. به گواهی پورجوادی، نجفی در مرکز نشر دانشگاهی فرد موثری بود و خدمات بسیاری به فرهنگ ایران کرد.

 

انزجار از حضور در دانشگاه انقلابی

ابوالحسن نجفی در سال ۱۳۶۲ در گروه زبان و ادبیات فارسی «دانشگاه علامه طباطبایی» به کار مشغول شد و تا سال ۱۳۶۶ در این دانشگاه تدریس کرد اما به این دلیل که محیط دانشگاهی آن زمان برایش قابل تحمل نبود از دانشگاه بیرون آمد و همه سوابقش را رها کرد. خود او در این زمینه می‌گوید: «من در سال ۱۳۶۲ به دانشگاه علامه طباطبایی رفتم … قرار شد در گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی تدریس کنم. در آن‌جا دو یا سه درس از جمله وزن شعر و ادبیات معاصر فارسی را به من سپردند. در جلساتی که تشکیل می‌شد، عده‌ای که من بعضی از آن‌ها را از قبل خوب می‌شناختم و حالا کاسه داغ‌تر از آش شده بودند با تعصبات تنگ‌نظرانه‌ای که از خودشان نشان می‌دادند فضای ناخوشایند و ناراحت‌کننده‌ای به وجود آورده بودند. بعضی از آن‌ها چنان به جزئیات بی‌اساس توجه می‌کردند و ایراداتی از دیگران می‌گرفتند که انسان را از حضور در دانشگاه منزجر و بیزار می‌کرد.» (اندیشه پویا، شماره ۳۲، ص۱۱۶)

نجفی ماجرای دانشگاه را برای نصرالله پورجوادی تعریف می‌کند و او نامه شدیدالحنی به شورای دانشگاه می‌نویسد و می‌گوید که باید قدردان کسانی مانند نجفی بود و رفتار شایسته‌ای با آن‌ها داشت؛ اما این نامه هم به جایی نمی‌رسد.

محمدرحیم اخوت، نویسنده و منتقد ادبی، برای ابوالحسن نجفی عبارت «قافله‌سالار ادبیات مدرن» را به‌کار می‌برد (همان، ص۱۲۰)، عبدالله کوثری، مترجم سرشناس ایرانی، او را «آموزشگار یک نسل» معرفی می‌کند (همان، ص۱۲۴) و سیروس علی‌نژاد، نویسنده و رزنامه‌نگار ایرلنی، نجفی را «تجسم فرهنگ» می‌داند.

علی‌نژاد در معرفی ابوالحسن نجفی می‌گوید: «آدمی بی‌هیاهو و شخصیتی بی‌سروصدا از نوع کمیاب! من از این نوع، عباس زریاب خویی را می‌شناسم و ایرج افشار را. نوع نادری است. در انزوای خود می‌نشیند، دود چراغ می‌خورد، از رفتن به بازار خودفروشی پرهیز می‌کند و بی‌ آنکه مدام در فکر مطرح کردن خود باشد، پیش پای دیگران نور می‌تاباند.» (اندیشه پویا، شماره ۳۲، ص۹۹)

Image result for ‫ابوالحسن نجفی غلط ننویسیم‬‎
او پیش از هرچیز با «غلط ننویسیم» شناخته می‌شود
از ابوالحسن نجفی کتاب‌ها، مقالات و ترجمه‌های بسیاری بر جا مانده است که نام بردن از همه آن‌ها دشوار است. آنچه او را در میان عامه‌ کتاب‌خوان ایران بر سر زبان‌ها انداخت علاوه بر کتاب «غلط ننویسیم»، کتاب وزین و ارزشمند «فرهنگ فارسی عامیانه» بود.

علاوه بر کتاب‌هایی که این ادیب برجسته نوشته یا ترجمه کرده است در فهرست آثار او حدود پنجاه مقاله تالیفی و بیش از صد مقاله‌ ترجمه به چشم می‌خورد.

 «تکلیف هزینه درمان خود را نمی دانم»

ابوالحسن نجفی، شهریور و مهرماه ۱۳۹۴ در بیمارستان بستری شد. او سرانجام در روز جمعه دوم بهمن‌ماه ۱۳۹۴ در سن ۸۶ سالگی درگذشت.

اما درگذشت ابوالحسن نجفی توام با نگرانی های مالی بود. او در اواخر عمر خود دچار بیماری شده بود و تنگدستی مالی نیز باری بر بیماری او شده بود. نجفی در جمله ای بس دردناک به خبرنگاری گفته بود: «تکلیف هزینه درمان و زندگی خود را نمی دانم». بسیار دردآور است که کسی که زبان فارسی در دهه های اخیر مدیون پاسداری اوست، در کشور ایران که خانه زبان فارسی ست، در بستر بیماری نگران تامین مالی هزینه درمان خود باشد.

فرج سرکوهی این گفته کوتاه مرد بزرگ ادبیات ایران « تصویری از سقوط دسته جمعی همه ما» می داند. سرکوهی که خود منتقد ادبی و روزنامه نگاری تاثیرگذار است در مطلبی در این باره نوشت:‌ «آخرین گفته های ابوالحسن نجفی در بستر بیماری چون «تکلیف هزینه درمان و زندگی خود را نمی‌دانم»، نشانه بی تردید سقوط نهادهای فرهنگی حکومتی، نمودی از سقوط دولتمردان ایرانی، از رهبر و رئیس‌جمهور تا وزیر ارشاد و دیگران، است که باد به غبغب می‌اندازند و در باب «فرهنگ‌پروری» خود به منبر می‌روند اما با فرهنگی مردی چون نجفی، عضو فرهنگستان دولتی، که مخالف و منتقد هم نبود، چنان می‌کنند که به هزینه درمان خود نیازمند شود و به‌ رغم آن مناعت طبع که در او بود و می‌دانیم، زبان به شکایت و طلب بگشاید».

انتشارات بیشتر ...