Search

English

احمدرضا احمدی؛ قاصدی از آن‌طرف خیابان

«غذاهای مادرم چه خوب بود. تازه من به او ایراد می‌گرفتم كه رنگ سبز خورش اسفناج چرا متمايل به كبودی است. آدم چه دير می‌فهمد. من چه دير فهميدم كه انسان یعنی عجالتا.  ايران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشن‌فكران بد و دشت‌های دلپذير. و همين.»

بخشی از نامه سهراب سپهری به احمدرضا احمدی

جد پدری‌اش ثقه‌الاسلام کرمانی و جد مادری‌اش آقا شیخ محمود کرمانی است و احمدرضا آخرین فرزند خانواده‌ای بود که پنج فرزند داشت. پدرش کارمند وزارت دارایی بود. احمدرضا در ساعت ۱۲ ظهر دوشنبه سی‌‌ام اردیبهشت ۱۳۱۹ دیده به جهان گشود. او سال اول ابتدایی خود را در مدرسه کاویانی کرمان سپری کرد و در سال ۱۳۲۶ به تهران کوچ کرد و بقیه دوره ابتدایی را در دبستان ادب و صفوی تهران به پایان برد. دوران دبیرستان وارد دبیرستان دارالفنون تهران شد و در آنجا دیپلم گرفت. احمدرضا در سال ۱۳۴۵ به خدمت سربازی رفت و به‌عنوان سپاهی دانش در روستای «ماهونک» کرمان به آموزگاری مشغول شد.

احمدرضا احمدی و مادرش

سرودن شعر به صورت جدی را زمانی آغاز کرد که بیست سال داشت

احمدرضا احمدی در سال ۱۳۴۳ با همراهی نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه ادبی «طرفه» را راه‌اندازی کردند که هدف این گروه ادبی دفاع از «هنر موج نو» عنوان شد. این گروه دو شماره از مجله‌ ادبی طرفه و تعدادی کتاب در حوزه‌ شعر و داستان منتشر کردند. آرم این گروه یک خروس بود و اعضای آن را بیش‌تر دانشجویانی تشکیل می‌دادند که در سر هوای انقلابی ادبی می‌پروراندند. «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» را شاید بشود نقطه‌ اوج فعالیت فرهنگی و ادبی احمدرضا احمدی دانست. « این سازمان غیرانتفاعی در دی‌ماه ۱۳۴۴ به ریاست فرح پهلوی و مدیریت لیلی امیرارجمند بنیان‌گذاری شد.

بسیاری دو دهه‌ چهل و پنجاه شمسی را شکوفاترین سال‌های فرهنگی و هنری ایران می‌دانند و یکی از عوامل این شکوفایی را تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می‌شناسند. … ابتدا این کانون به صورت یک کتابخانه‌ کودک پی‌ریزی شد و پس از آن در مدت‌زمان کوتاهی توانست به یک نهاد فرهنگی و هنری تاثیرگذار در ایران تبدیل شود. بسیاری از کسانی که در آن روزگار کودک و یا نوجوان بوده‌اند با دیدن تصویر مرغک کانون که لوگوی این مرکز است یاد دوره‌ عضویت‌شان در این کانون می‌افتند و غرق لذت می‌شوند. پس از راه‌اندازی کانون بسیاری از نویسندگان و شاعران و هنرمندان و ادیبان و افراد مختلف در رشته‌های فرهنگی متفاوت دعوت به همکاری با این کانون شدند که حاصل این همکاری بزرگ تولید آثار سترگ و ارزشمند در زمینه‌های مختلفی از کتاب و فیلم‌های کوتاه، انیمیشن و نوارهای شعر و قصه و موسیقی برای رده‌های سنی مختلف است. تا پیش از شکل‌گیری کانون در ایران چیزی به نام کتابخانه‌ کودک وجود نداشت و تنها پس از این بود که کودکان و نوجوانان بسیاری در کشور با شوق و ذوق فراوان به کتاب‌خانه‌ها رو آوردند.» احمدرضا احمدی در مهرماه سال ۱۳۴۹ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به کار مشغول شد.

او تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید موسیقی برای صفحه و نوار به کار پرداخت و از سال ۱۳۵۸ تا زمان بازنشستگی خود در سال ۱۳۷۳ در بخش انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به ویراستاری مشغول شد. از کارهایی که احمدرضا احمدی در این مدت انجام داد می‌توان به تدوین ردیف موسیقی ایرانی، آوازهای محمدرضا شجریان، شعرخوانی و ضبط صدای شاعران سرشناسی همچون نیمایوشیج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، یدالله رویایی و نصرت رحمانی اشاره کرد. ترکیب صدای زیبا و آهنگین احمدرضا احمدی کارهای وزینی که او در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با این صدا انجام می‌داد به‌زیبایی و ارزش کار افزوده است.

احمدرضا احمدی

«کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» نقطه‌ اوج فعالیت فرهنگی و ادبی او بود

برخی از آثار تولیدی زیر نظر او عبارت است از: مجموعه صدای شاعر که معرفی شعر معاصر و شعر کلاسیک فارسی بود، مجموعه زندگی و آثار موسیقی‌دانان ایران و جهان، مجموعه آوازهای فولکلور ایران، مجموعه کل ردیف موسیقی ایران، مجموعه بازسازی تصنیف‌های کلاسیک موسیقی ایران و مجموعه قصه برای کودکان احمدرضا احمدی سرودن شعر به صورت جدی را زمانی آغاز کرد که بیست سال داشت. آشنایی عمیق و دقیق او از شعر و ادبیات کلاسیک ایران و همین‌طور شعر نیما یوشیج موجب شد تا او حرکتی متفاوت را در شعر معاصر ایران آغاز کند. او نخستین مجموعه شعرش را با عنوان «طرح» در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد که توجه بسیار از شاعران و منتقدان دهه چهل را به خود جلب کرد. احمدرضا احمدی در سال ۱۳۸۵ به عنوان شاعر برگزیده پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی انتخاب شد.

او همچنین در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین آندرسن شد. «بنياد شعر بيژن جلالی در سومين سالگرد درگذشت او در دی ۱۳۸۱ توسط برادرش مهرداد جلالی بنيان گذاشته شد. اين بنياد هر سال در سالگرد بيژن جلالی جايزه‌ای به شاعر، محقق يا منتقدی که عمری در شعر، تحقيق و يا نقد زبان فارسی تلاش کرده اهدا می‌کند. در دوره اول، محمد حقوقی، محمد شمس لنگرودی و کامیار عابدی، در دوره دوم، سيروس شميسا و جواد مجابی، در دوره سوم، سیمین بهبهانی و در دوره چهارم مفتون امينی و محمود مشرف تهرانی (م. آزاد) برگزيدگان بنياد شعر جلالی بودند. سيمين بهبهاني، علی بهبهانی، صفدر تقی زاده، احمد جليلی، بهاءالدين خرمشاهی، محمد شمس لنگرودی، کامران فانی، جواد مجابی و علی ميرزايی داوری دوره پنجم جايزه شعر بيژن جلالی را به عهده داشتند. هانس کریستین آندرسن نویسنده معروف اهل دانمارک است که داستان‌های «پری کوچک دریایی»، «جوجه اردک زشت»،«ملکه برفی»، «دخترک کبریت‌فروش» و لباس جدید امپراتور او مشهور است. جایزه هانس کریستین آندرسن که گاهی به آن جایزه نوبل کوچک هم گفته می‌شود، جایزه‌ای است بین‌المللی که هر دو سال یک بار از طرف  دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) به مولفان در زمینه ادبیات کودک تعلق می‌گیرد. «این جایزه مهمترین و معتبرترین جایزه جهانی کتاب کودک و نوجوان است و به نویسنده و تصویرگر زنده‌ای اهدا می شود که مجموعه آثارش برای ادبیات کودک تاثیری ماندگار داشته است.»

احمدرضا احمدی

تدوین ردیف موسیقی ایرانی آوازهای محمدرضا شجریان از کارهایش بود

از احمدرضا احمدی آثار فراوانی در زمینه شعر بر‌جا مانده است که می‌توان به برخی از آن‌ها این‌گونه اشاره کرد: «از بارانی که دیر بارید»، «دفترهای واپسین، دفتر هفتم / به رنگ آبی نیلی»، – «دفترهای واپسین، دفتر ششم / به رنگ آبی دریا»، «دفترهای واپسین، دفتر پنجم / به رنگ آبی آسمان»، «دفترهای واپسین، دفتر چهارم / به رنگ سبز»، ۱۳۹۱ – «دفترهای واپسین، دفتر سوم / به رنگ زرد»، «دفترهای واپسین، دفتر دوم / به رنگ پرتقالی»، «دفترهای واپسین، دفتر اول / به رنگ آبی»، «میوه‌ها طعم تکراری دارند»، «دفترهای سالخوردگی (دفتر هفتم)، می‌خواستم روزی گریه کنم: سیب سرخ»، «دفترهای سالخوردگی»، «مژدگانی به یابنده احمدرضا احمدی»،  «پسرکی به نام احمدرضا احمدی گم شده‌است»، «در‌به در به ‌دنبال احمدرضا احمدی»، «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود»، «بهاریه»، «همه شعرهای من»، «روزی برای تو خواهم گفت»، «چای در غروب جمعه روی میز سرد می‌شود»، «ساعت۱۰ صبح بود»، «عزیز من»، «یک منظومه دیریاب در برف و باران یافت شد»، «از نگاه تو زیر آسمان لاجوردی»، «ویرانه‌های دل را به باد می‌سپارم»، «قافیه در باد گم می‌شود»، «نثرهای یومیه»، «ما روی زمین هستیم»، «من فقط سفیدی اسب را گریستم»، «روزنامه شیشه‌ای» و يادگار عشق و حرمان مدام» از احمدرضا احمدی در حوزه کودکان و نوجوانان بیش از چهل اثر بر جا مانده است که می‌توان به «ناگهان چراغ‌ها روشن شدند» با تصویرگری احسان عبداللهی، «عروس و داماد زیر باران» با تصویرگری نگین احتسابیان، «در یک شب مهتابی که شب چهاردهم ماه بود»، «کبوتر سفید کنار آینه» با تصویر‌گری علیرضا گلدوزیان و گرافیک کورش پارسا نژاد، «باز هم نوشتم صبح، صبح شد» با نقاشی لیلا یوسفی، «بهار بود» با نقاشی شراراه خسروانی، «شب روز اول و صبح روز هفتم»، با نقاشی محمدرضا لواسانی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، «پسرک تنها روی برف» با نقاشی مریم مبصری، «برف هفت گل بنفشه را پوشاند» با نقاشی مریم مبصری، «نوشتم باران، باران بارید» با نقاشی علی مفاخری، «نشانی» با نقاشی شراره خسروانی، «روزی که مه بی‌پایان بود» با نقاشی شراره خسروانی، «رنگین‌کمانی که همیشه رخ نمی‌داد» با نقاشی محمدعلی بنی‌اسدی، «در باغچه عروس و داماد روییده بود» با نقاشی مرجان وفاییان، «اسب و سیب و بهار» با نقاشی کریم نصر، «شب یلدا قصه بلندترین شب سال»، با نقاشی فرح اصولی، «خواب یک سیب، سیب یک خواب» با نقاشی ابوالفضل همتی آهویی، «در بهار خرگوش سفیدم را یافتم» با نقاشی نفیسه ریاحی،  پروانه روی بالش من به خواب رفته بود، تصویرگر: لیدا طاهری، باران ديگر نمی‌باريد، تصويرگر: ماهی تذهیبی و اين همه بادكنك‌های رنگی اشاره کرد. 

احمدرضا احمدی در حوزه سینما و فیلم نیز فعالیت‌هایی داشته است که می‌توان به گویندگی در فیلم «بانوی اردیبهشت» به کارگردانی رخشان بنی‌اعتماد و گوینده گفتار متن فیلم نار و نی به کارگردانی سعید ابراهیمی‌فر و همین‌طور بازی در فیلم  پستچی به کارگردانی داریوش مهرجویی اشاره کرد. احمدرضا احمدی همچنین ویراستاری و نمونه‌خوانی، غلط گیری و صفحه آرایی آثار فراوانی را نیز عهده‌دار بوده است. ترجمه از دیگر حوزه‌های کاری احمدرضا احمدی است.

جلد یکی از کتاب‌های احمدرضا احمدی

در سال ۱۳۸۵ به عنوان شاعر برگزیده پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی انتخاب شد

احمدرضا احمدی در سال ۱۳۶۱ با شهره حیدری ازدواج کرد که حاصل این ازدواج فرزندی به نام ماهور است.

یکی از اشعار احمدرضا احمدی:

 «قلبش را به تاراج می‌برند /  اما / باید سکوت کند / غصه‌های شفاف را /  از پشت پنجره‌اش می‌بیند / که درون یک سیب /  یا یک خوشه انگور / خانه گرفته‌اند / که کسی به سراغ آن‌ها / نرود /  در میان ازدحام پشه‌ها / در مسافرخانه / نمی‌تواند / آرام بگیرد / سرش را از پنجره / بیرون می‌آورد /  گذشته و آینده را / صدا می‌کند / کسی در خیابان نیست / مغازه‌ها تک تک / بسته می‌شوند / بچه گربه‌ها به دور سطل خاکروبه / برای غذا جمع شده‌اند / مادرشان نیست / قاصدی از آن طرف خیابان / به طرف بچه گربه‌ها می‌آید / بچه گربه‌ها پراکنده می‌شوند / قاصد راه گم کرده است / زنگ همه آپارتمان‌ها را / می‌زند / اما / کسی در را به رویش / باز نمی‌کند».

انتشارات بیشتر ...