اشرف پهلوی درگذشت. این خبر به اشکال مختلف و با لحن و ادبیات متفاوت بازتاب داشت. رجانیوز، رسانه وابسته به بخش اقتدارگرای جمهوری اسلامی تیتر خبر را اینگونه تنظیم کرد که زندگی ننگین اشرف پهلوی به پایان رسید و در ادامه نوشت: «خواهر هرزه و فاسد محمدرضا شاه پهلوی درگذشت.» رجانیوز از قول نیویورک تایمز آورده است که خواهر شاه در نیویورک «به درک واصل شد.» برخی رسانهها نیز با عنوان «شاهدخت» خبر درگذشت ایشان را اعلام کردند.
هرچه هست خبر این است که اشرف پهلوی خواهر توامان محمدرضا شاه پهلوی، آخرین شاه ایران، در سن ۹۶ سالگی در مونتکارلو درگذشت. رضا پهلوی در صفحه فیسبوک خود درباره درگذشت عمهاش نوشت: «از درگذشت عمه عزیزم، شاهدخت اشرف پهلوی، بسیار متاثر و متالم شدم. خاطرات بسیاری از دوران کودکی تا به امروز از ایشان برایم به یادگار مانده است. به ویژه دلنگرانیهایش برای ازدسترفتن جایگاه ایران پس از انقلاب اسلامی و نور امیدی که همیشه در قلبش برای آزادی و سربلندی ایران داشت.» هدف این نوشته سیر در زندگی سیاسی «شاهدخت اشرف پهلوی» نیست. باید گفت برای ذهنیت مانوی که هستی و آدمی را در دوگانه روشنی-تاریکی و اهرمن-اهورایی و الله-شیطانی میبیند بسیار دشوار است که بخواهد نیکیها و بدیها را توامان ببیند و از این مسیر زندگی و منش افراد را بررسی کند. اینگونه است که به آسانی یک فرد یا دارای خصیصههای الوهی میشود یا اینکه شانه به شانه شیطان قدم میزند.
محمدرضا شاه و اشرف پهلوی
اشرف پهلوی نیز در ذهن و پیشینه فکری عموم ما جز این سرنوشت نیافته است. مهرانگیز کار در نوشتهای با عنوان «اشرف پهلوی، زنی که قدرت رهبریاش را به سخره گرفتند» آورده است: «اشرف پهلوی بیش از هر زنی در تاریخ معاصر ایران سوژه جوکهای جنسی، بیبندوباری، خیانت به منافع ملی و متهم به حفظ سلطنت خاندان خود بوده است. این زن را تا کنون یک تاریخنویس بیطرف ننوشته است و چهرهاش از زیر غبار شایعه و تهمت بیرون نیامده است. اشرف پهلوی را هنوز بیطرفانه و فارغ از ترس از نقد و نظر ننوشتهاند. اطمینان ندارم که در سالهای پیش از ابتلا به آلزایمر، کسی را به حریم خود راه داده باشد تا دستکم بیشتر از خود بگوید و از تاریخی که سرنوشت او را به سرنوشت ایران معاصر گره زده پرده برگیرد. البته نگارش تاریخی درباره این زن، هنوز دیر نیست. فقط امید به اینکه تاریخنویسهای علاقمند به پیشداوریهای رایج وارد این حوزه نشوند، اندک است.» مهرانگیز کار در نوشته خود میآورد که اشرف به جبران ناکامیهای جاهطلبانه خود که از جنسیت او مایه میگرفت، تغییر در موقعیت اجتماعی و رفاهی زنان را در وجهه همت قرار داد و راه سازمان ملل را در پیش گرفت. این نوشته بر آن است که اشرف پهلوی را از این حیث اندکی معرفی کند.
اشرف پهلوی چهارم آبان ماه سال ۱۲۹۸ هجری شمسی در محله سنگلج تهران به دنیا آمد. او پنج ساعت پس از تولد برادرش دیده به جهان گشود. تولد برادر اما گویا بیشتر به چشم خانواده آمد و شادمانی تولد «ولیعهد» نظرگیرتر بود. اشرف درباره این شادی با زبان طعنه میگوید که تولدش با «هیچیک از شادیهایی که با به دنیاآمدن برادرم حاصل شده بود همراه نشد. شاید اغراق باشد اگر بگویم فرزندی ناخواسته بودم، ولی چنین ادعایی چندان هم به دور از حقیقت نخواهد بود.» (نگاهی به زندگی شاه، عباس میلانی، نشر پرشین سیرکل، کانادا، ص۱۳) پدرش رضا شاه بود که در زمان تولد اشرف هنوز شاه نشده بود و «رضاخان» بود. اشرف شش سال داشت که عنوان «شاهدخت» تا همیشه با او باقی ماند. مادرش تاجالملوک آیرملو معروف به «ملکه مادر» دومین همسر رضا شاه بود. نام اصلی اشرف، زهرا بود که پس از به سلطنترسیدن پدر به «اشرفالملوک» ملقب شد. اولین سفر اشرف به اروپا در سال ۱۳۱۲ برای دیدار با برادرش در سوئیس بود که او را سخت شیفته زندگی غربی کرد و قصد ماندن در اروپا کرد که به سبب مخالفت پدرش این اتفاق نیفتاد و پس از چندی اشرف به ایران بازگشت. اینکه رضا شاه با همه تفطنی که به مسئله زنان و حجاب داشت اجازه نداد فرزندان دخترش حتی با همراهی برادران در غرب بمانند و درس بخوانند پرده از عمق نابرابری نهادینهشده تاریخی زن و مرد برمیدارد و شاید اینها از چشمان اشرف پنهان نبود و همینها موجب شد که مسئله حقوق زنان برای اشرف به مسئلهای مهم تبدیل شود. اشرف در خاطراتش میآورد که پدر از او خواست که بازگردد و دلیلی ارائه نکرد و مینویسد که «صدور حکم، بدون ارائه دلیل هم یکی از ویژگیهای سلوک پدرش بود.» (نگاهی به زندگی شاه، ص۴۳) رضا شاه حتی در ازدواج دخترانش نیز شخصا تصمیم میگرفت. او برای اشرف در حالی که هنوز ۱۷ سال داشت و بدون اطلاع او علی قوام را شوهر مناسبی یافته بود و اشرف با همه مخالفتهایی که داشت او را به همسری پذیرفت و شاید همین اتفاق سبب شد که مسئله زنان دغدغه اشرف شود.
رضا شاه و فرزندانش
اشرف پهلوی در سال ۱۳۲۲ «بنیاد خدمات اجتماعی» را راهاندازی کرد. او در سال ۱۳۴۲ نایبرئیس «کمیسیون مبارزه با بیسوادی» شد. در همین سال اشرف پهلوی به سازمان ملل فرستاده شد تا رئیس حقوق بشر ایران باشد. اشرف از سال ۱۳۴۵ رئیس هیئت نمایندگی سیاسی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل شد. از دیگر فعالیتهای اشرف پهلوی در راستای حقوق زنان میتوان به ریاست عالیه «سازمان زنان ایران» اشاره کرد. از وظایف سازمان زنان ایران میتوان به ایجاد مراکز رفاه خانواده، ایجاد مدرسه مددکاری ورامین و تربیت مددکار اجتماعی و همینطور تحقیق در حوزه مسائل زنان اشاره کرد. از سال ۱۳۵۰ مهناز افخمی دبیرکل این سازمان شد که پس از آمدن مهناز افخمی به عنوان نیرویی جوان و تحصیلکرده اصلاحات قانونی و سیاسی فراوانی اتفاق افتاد که از آن جمله میتوان به تلاش برای تصویب قانون حمایت خانواده در سال ۱۳۵۴، قانون سقط جنین در سال ۱۳۵۶، تسهیلات بهداشتی مانند آموزش بچهداری، تنظیم خانواده، توزیع وسایل پیشگیری از بارداری و ایجاد مهد کودک را برشمرد. (مهناز افخمی دومین زنی است که در ایران به مقام وزارت رسید.) هدف از سازمان زنان ایران در اساسنامه این سازمان بالابردن دانش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زنان آمده است. این سازمان بر اساس بررسیهای تاریخی الیز ساناساریان نتیجه گردهمایی چندین سازمان زنان در ایران و هشت سال فعالیت و رابطهگرفتن آنها با قدرت مرکزی برای بهترکردن شرایط زنان ایران بوده است. (جنبش حقوق زنان در ایران، الیز ساناساریان، چاپ اول، تهران، نشر اختران، ۱۳۸۴)
اشرف پهلوی، رئیس هیئت نمایندگی سیاسی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل
پیش از سازمان زنان ایران، «شورای عالی جمعیت زنان ایران» در اسفند ماه ۱۳۳۷ به ریاست اشرف پهلوی تاسیس شد که این شورا با اتحاد هفده جمعیت از سازمانهای زنان کوچکتر و شرکت پنجاه عضو موسس شروع به کار کرد. مهرانگیز دولتشاهی، دیپلمات ایرانی و اولین سفیر زن ایران که فعال حقوق زنان نیز بوده است و در سالهای ریاست اشرف پهلوی بر سازمان زنان ایران با او کار میکرده معتقد بود با اینکه اشرف پهلوی به شکلی استبدادی قدرت اصلی تصمیمگیری در سازمان زنان ایران را دارا بود، اما سالها تجربه فعالان زنان که در این سازمان کار اجرایی میکردند، مدام بر رأی نهایی اشرف پهلوی در تصمیمگیریهای اجرایی تاثیر میگذاشت.
اشرف پهلوی و کورت والدهایم دبیر کل سازمان ملل متحد
مهناز افخمی در گفتوگویی با بی بی سی درباره همکاری با اشرف پهلوی میگوید: «من چند سال در سازمان زنان و چند سال هم وزير بودم. نه شاهدخت اشرف پهلوی، نه ملکه فرح و نه شاه در تمام آن دوران کوچکترين دخالتی در کار ما نداشتند. همان حالت به اصطلاح تشريفاتی را داشتند. البته ما بعضی وقتها اين اشتباه را میکرديم و دلم میخواهد که اين اشتباهات را در ميان بگذارم، ما بعضی وقتها برای اينکه راه خود را به سمت هدفمان کوتاهتر کنيم، نقش اين افراد را بيش از آنچه که لازم بود و بيش از آنچه که برايمان مفيد بود نشان میداديم.» اشرف پهلوی در دوران فعالیتش در سازمان زنان ایران نماینده اصلی این سازمان در کنفرانسهای خارجی بود. او ریاست «جمعیت زنان صلحجو» و «کمیسیون مقام زن»، وابسته به سازمان ملل را نیز عهدهدار بود. اشرف پهلوی در سال ۱۹۷۷ در پاریس هدف سوءقصد قرار گرفت اما جان سالم به در برد و در این جریان دستیار و رانندهاش کشته شدند. روزنامهنگاری فرانسوی به او لقب «پلنگ سیاه» داده بود و اشرف خود نیز این لقب را دوست میداشت.
اشرف پهلوی و رضاشاه
اشرف در این باره میگوید: «باید اعتراف کنم که این اسم را دوست دارم و از بعضی جهات این اسم برازنده من است. ذات من مثل پلنگ سرکش، شورشی و با اعتماد به نفس است.» پس از انقلاب اسلامی اشرف همواره مخالف جمهوری اسلامی ماند و حاصل این مخالفت و عناد همیشگی جمهوری اسلامی با او ترور فرزندش شهریار شفیق در پاریس بود؛ در حالی که عمر چندانی از جمهوری اسلامی نگذشته بود. شهریار شفیق فرزند اشرف و احمد شفیق بود که افسر ارشد نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی بود. او در روز سیام بهمن ماه ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد و در فرانسه به همسر و دو فرزندش پیوست. شهریار شفیق روز جمعه ۱۶ آذر ماه ۱۳۵۸ هنگام خروج از منزل مادرش در پاریس به ضرب گلوله افراد مسلح به قتل رسید.
اشرف پهلوی و همسرش اردشیر زاهدی
روز درگذشت شاهدخت اشرف پهلوی نیز روزی نمادین و معنادار در تاریخ معاصر ایران است. او هفدهم دی ماه، روز کشف حجاب در ایران درگذشت. هفدهم دی ماه ۱۳۱۴ پدر اشرف، رضا شاه قانونی را تصویب کرد که عبورومرور زنان باحجاب یا با سر پوشیده در ملاءعام را ممنوع اعلام میکرد. از اشرف پهلوی کتاب خاطراتی با عنوان «چهرههایی در یک آینه: خاطراتی از تبعید» که در ماه مه ۱۹۸۰ در نیویورک به وسیله انتشارات Prentice Hall منتشر شده، بر جای مانده است.
اشرف پهلوی، خواهر پرنفوذ محمدرضا شاه