در ۱۲ آذر ۱۳۵۸ همه پرسی قانون اساسی برگزار میگردد و بنا به اعلام رسمی این قانون با بیش از ۹۹ درصد رأی موافق، مورد تأیید قرار میگیرد. چندروز پس از همه پرسی «مصطفی میرسلیم» – معاونت سیاسی اجتماعی وزارت کشور – از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در پنج بهمن ۱۳۵۸ خبر میدهد.
از آنجا که وزارت کشور پیش بینی میکرد تعداد زیادی داوطلب کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری شوند، لایحهای را به شورای انقلاب میبرد و پیشنهاد میکند، هر کسی که میخواهد داوطلب شود، حداقل امضای صد نفر از روحانیون، اساتید دانشگاه و چهرههای مقبول را همراه خود و به معنای تأیید صلاحیت برای کاندیداتوری به همراه داشته باشد. این پیشنهاد در شورای انقلاب رد میشود و «قلّت وقت» به عنوان یکی از دلایل اصلی رد این پیشنهاد اعلام میشود.
ضمن اینکه در نظر گرفته میشود که وقتی خود آیت الله خمینی قرار است بر روی کاندیداها و صلاحیت آنها نظارت داشته باشند، نیازی به چنین مکانیسمی برای ایجاد محدودیت و جلوگیری از هرج و مرج نیست. «اکبر هاشمی رفسنجانی» – سرپرست وقت وزارت کشور – اعلام میکند که سه نماینده از سوی آیت الله خمینی، از سوی وزارت کشور، و از سوی شورای انقلاب برای نظارت بر تبلیغات کاندیداها انتخاب شدند.
این هیات سه نفره تصمیم میگیرد که تنها ده نفر از بیش از صد داوطلب تأییدشده را به عنوان افراد صاحب صلاحیت برای تبلیغات ریاست جمهوری در رادیو تلویزیون اعلام کند؛ «دکتر حسن آیت، دکتر ابوالحسن بنی صدر، دکتر حسن حبیبی، دکتر کاظم سامی، مسعود رجوی، داریوش فروهر، جلال الدین فارسی، صادق قطب زاده، دکتر سیداحمد مدنی». اما با این وجود از این جمع، مسعود رجوی و جلال الدین فارسی از گردونه رقابتهای ریاست جمهوری حذف میشوند.
از آنجا که سازمان مجاهدین خلق در رفراندم قانون اساسی شرکت نکرده بود، فشارها بر اصل کاندیداتوری مسعود رجوی افزایش یافت و آیت الله خمینی در پاسخ به استفتایی در همان روزها اعلام کرد کسانی که به قانون اساسی رأی مثبت ندادهاند، حق ندارند رییس جمهور شوند. به این ترتیب نام مسعود رجوی – شخص اول سازمان مجاهدین خلق – از فهرست نامزدهای نهایی انتخابات کنار میرود. جلال الدین فارسی نیز که نامزد موردحمایت حزب جمهوری اسلامی بود، با فشار و افشاگری رقبای سیاسی درباره تابعیت اصلی خود مواجه شد و معلوم شد با وجود اینکه او خود زاده مشهد است اما پدرش از هرات افغانستان به آنجا کوچیده است. با اشاره آیت الله خمینی و با توجه به لزوم ایرانی الاصل بودن رییس جمهور، فارسی نیز از گردونه رقابتها کناره گرفت.
آیت الله خمینی در ۹ دی ماه سال ۵۸ در دیداری با دانشجویان دانشگاه تهران اعلام کرد که مردم فردی را به ریاست جمهوری انتخاب کنند که به اصل ولایت فقیه «اعتقاد» داشته باشد و به آن «وفادار» باشد. در یک سخنرانی در مسجد دانشگاه تهران، «سیدعلی خامنهای» – عضو شورای انقلاب – اعلام میکند که رییس جمهور منتخب باید «ایدئولوژی اسلامی» داشته باشد و نیز با توجه به تمایل جامعه ایران به غرب در دهههای پیشین، «خصوصاً باید ضد غربی» باشد.
این انتخابات در پنجم بهمن ۱۳۵۸ برگزار شد. نزدیک به ۲۱ میلیون ایرانی واجد شرایط رأی دادن بودند، که از این تعداد، نزدیک به ۱۴ میلیون و دویست هزارنفر در انتخابات شرکت کردند. ابوالحسن بنی صدر، توانست با کسب بیش از ۱۰ میلیون رأی، اولین رییس جمهورِ جمهوری اسلامی ایران شود. احمد مدنی با کسب بیش از ۲ میلیون و دویست هزار رأی در جایگاه دوم قرار گرفت. نفرات بعدی نیز به ترتیب حسن حبیبی، محمدصادق طباطبایی، کاظم سامی و صادق قطب زاده بودند.
هشت نامزد برجسته اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری؛ از بالا سمت راست: صادق طباطبایی، داریوش فروهر، صادق قطب زاده، حسن آیت، ابوالحسن بنی صدر، حسن حبیبی، کاظم سامی، احمد مدنی
تبلیغات انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری
در تبلیغات انتخاباتی، نامزدهای ریاست جمهوری در رسانههای دیداری و شنیداری و نیز روزنامهها و نشریات به بیان مواضع خود میپردازند. نکته جالب توجه در سخنان نامزدها، تکیه آنها بر یک سری مفاهیم انقلابی و اسلامی است. این البته با توجه به جو غالب حاکم بر کشور در آن روزها، عجیب نبود. در زیر مواضع کاندیداها را مرور می کنیم و در آخر به صورت تشریحی تر و مفصل تر به مواضع نامزد پیروز این انتخابات یعنی ابوالحسن بنی صدر می پردازیم.
حسن آیت در ۱۳۱۷ در نجف آباد اصفهان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمده بود. پیش از انقلاب در حزب «زحمتکشان ملت ایران» فعالیت میکرد و از جمله افراد نزدیک به «مظفر بقایی» – سیاستمدار پیش از انقلاب اسلامی – بود. او که در جریان تدوین قانون اساسی، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و از مدافعان پرشور ایده ولایت فقیه بود، در سخنان انتخاباتی خود تاکید میکرد که رییس جمهور «باید صددرصد اسلامی» فکر کند و «غربزده یا التقاطی» نباشد. او حتی به نوع تبلیغات دیگر کاندیداها نیز اعتراض میکند و تاکید میکند که تبلیغات باید جنبه «اسلامی و ارشادی» داشته باشند و به مردم «شناخت» بدهند.
صادق قطب زاده در ۱۳۱۴ در تهران به دنیا آمد. قطب زاده در جوانی برای تحصیل به آمریکا رفت. در خارج از کشور فعالیتهای خود علیه حکومت شاه را گسترش داد و در جریان انقلاب اسلامی از نزدیکان آیت الله خمینی بود. پس از انقلاب مدتی مدیرعامل رادیو تلویزیون و وزیرامورخارجه بود. شاید همین سابقه بود که او را واداشته بود در تبلیغات انتخاباتی خود به طور غیرمستقیم به نزدیکی خود با آیت الله خمینی اشاره کند و بگوید: «اولین و مهمترین خصیصه رییس جمهور باید آن باشد که در رابطه مستقیم با رهبری انقلاب قرار داشته باشد.» قطب زاده همچنین بر حضور زنان در جامعه نیز تاکید کرد و گفت: «تا زنان در مسائل اجتماعی و سیاسی شرکت فعال نداشته باشند، خانوادهها نیز در مسائل جامعه نیز شرکت مستقیم ندارند.»
داریوش فروهر در ۱۳۰۷ در اصفهان به دنیا آمد. پیش از از انقلاب اسلامی رهبر «حزب ملت ایران» و عضو جبهه ملی بود. او که در سال ۵۶ نامه معروف به «نامه سه امضایی» را خطاب به محمدرضاشاه نوشته بود، در دولت موقت مهدی بازرگان وزیر کار بود. او در سخنان انتخاباتی خود درباره انقلاب اسلامی گفت: «انقلاب اسلامی ملت ایران را بزرگترین انقلاب تاریخ حیات بشری می دانم». او همچنین بر حمایت جمهوری اسلامی از «نهضتهای رهایی بخش» در سرزمینهای اسلامی تاکید کرد و این را در سیاست خارجی یک «وظیفه ملی» دانست.
صادق طباطبایی در ۱۳۲۲ در قم به دنیا آمد. پدر او آیت الله بود. او خواهرزاده «امام موسی صدر» و برادرهمسر «احمد خمینی» – فرزند آیت الله خمینی – بود. طباطبایی که از نزدیکان آیت الله خمینی محسوب میشد، سخنگوی دولت موقت نیز بود. سخنان انتخاباتی طباطبایی نیز مشحون از مباحث انقلابی بود. از جمله او در تلویزیون گفت: «ما تنها در یک صورت میتوانیم امید پیروزی را داشته باشیم و آن کلمه ایست که امام عزیز ما بارها بر زبان آوردهاند؛ وحدت کلمه. او استقلال و تمامیت ارضی و عدم پذیرش سلطه را اصولی میداند که به آن اعتقاد دارد.»
احمد مدنی در ۱۳۰۸ در خانوادهای مذهبی در کرمان به دنیا آمد. وارد ارتش شاهنشاهی شد و در سال ۱۳۴۸ به درجه دریاداری رسید. در سال ۱۳۵۱ به دلیل فعالیتهای سیاسی از ارتش کنار گذاشته شد و به تدریس در دانشگاه پرداخت. پس از انقلاب اسلامی او مدتی وزیر دفاع در دولت بازرگان بود و پس از آن به پیشنهاد او استاندار خوزستان شد. او در تبلیغات تلویزیونی خود میگفت: «ما برای ملت دو نوع خوراک میخواهیم؛ خوراک مادی و خوراک معنوی. این دستور پیامبر اسلام و پیشوای ما علی ست که هم زیست مادی ما خوب باشد و هم زیست معنوی ما.» مدنی همچنین به سوابق «ضدآمریکایی» خود نیز پرداخت و اشاره کرد که در سال ۱۳۴۴، در بندرعباس، یک سرگرد و یک استوار «متجاوز» آمریکایی را بازداشت کرده بود.
کاظم سامی در ۱۳۱۴ در خانوادهای مذهبی در مشهد به دنیا آمد. روانپزشکی خود را از دانشگاه تهران گرفت و پس از انقلاب اولین وزیر بهداشت جمهوری اسلامی شد. او رهبر گروه «جاما» (جنبش انقلابی مردم ایران) بود. او نیز در جریان تبلیغات انتخاباتی سعی بر نشان دادن چهرهای آشتی ناپذیر در سیاست خارجی از خود داشت. او از جمله میگفت: «این یک پرنسیب و ضابطه است که ما در سیاست خارجی با هرگونه سلطه مخالفت خواهیم کرد. تجاوزات امپریالیستی را نمیتوانیم پذیرا باشیم و این یک اصل مکتبی هم هست. چون مکتب ما یک مکتب ضدستم و ضدظلم است.» او بر عدم «وابستگی» به شرق و غرب تاکید کرد و اضافه کرد که جمهوری اسلامی باید در کنار «مستضعفین» قرار داشته باشد.
حسن حبیبی در ۱۳۱۵ در تهران به دنیا آمد. در پیش از انقلاب اسلامی در فرانسه دکترای حقوق و جامعه شناسی گرفت. او از جمله کسانی بود که به دستور آیت الله خمینی به تهیه پیش نویس قانون اساسی مشغول شد. حبیبی همچنین در دولت بازرگان، وزیر ارشاد بود. او در سخنان انتخاباتی خود، «بیکاری» و «گرانی» را «واقعیت» هایی دانست که باید حل شوند. حبیبی همچنین درباره نوع نگاه خود به استقلال گفت: «استقلال یعنی رها بودن از هرگونه سلطه و این سلطه تنها سیاسی نیست و بلکه سلطههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هم هست. استقلال یک مفهوم جامع الاطراف است.»
ابوالحسن بنی صدر در ۱۳۱۲ در همدان به دنیا آمد. او فرزند آیت الله «نصرالله بنی صدر» بود که از روحانیون برجسته همدان محسوب میشد. او در دانشگاه تهران حقوق و اقتصاد خواند و تحصیلات خود را در فرانسه به اتمام رساند. او از همان جوانی عضو جبهه ملی بود و تمایلات ضدشاه داشت. در روزهای اوج گیری انقلاب اسلامی نیز از نزدیکان آیت الله خمینی بود و از جمله مترجمان او در نوفل لوشاتو محسوب میشد. بنی صدر عضو شورای انقلاب و عضو مجلس خبرگان قانون اساسی نیز بود. در دولت بازرگان وزیر دارایی بود و پس از استعفای دولت بازرگان نیز مدتی وزیر امورخارجه بود.
بنی صدر، برنده بلامنازع اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود
بنی صدر در برنامه های تبلیغاتی خود بر شعار استقلال و وحدت پافشاری می کرد و از جمله گفت: «ما باید در وحدت و استقلال زندگی بکنیم. این وحدت را بر دو پایه می تواند استوار باشد؛ وحدت بر محور تبعیض مانند رژیم شاه و وحدت بر اساس عدم تبعیض و برابری بین تمام قسمت های کشور. من جانبدار وحدت کشور هستم.» بنی صدر همچنین اولویت کاری خود در صورت انتخاب به ریاست جمهوری را «مبارزه با گرانی » اعلام می کند. او همچنین «تدارک یک انتخابات خوب و آزاد» برای انتخابات مجلس شورا را نیز به مردم وعده می دهد. «استقلال و وحدت ملی»، «بازسازی اقتصاد کشور»، «تامین امنیت حقیقی نه امنیت پلیسی»، «حفظ و اعتلای فرهنگ اسلامی» چهار شعار محوری بنی صدر در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری بودند.
بنی صدر هر طرفدار خود را «تریبون تبلیغاتی» خود خواند. او همچنین در تبلیغات تلویزیونی خود را مورد حمایت «غالب روحانیون» در شهرهای بزرگ معرفی کرد. بنی صدر در عین حال از صدا و سیما و روزنامه ها شاکی بود که او را «کانون هجوم های تبلیغاتی» قرار داده اند. گروه های مختلف مردمی نیز حمایت خود را از بنی صدر اعلام می کنند و در پوسترهای مختلف، او را «مدافع عدالت اقتصادی و اجتماعی» می خوانند و نیز او را دارای «قاطعیت علی وار» توصیف می کنند و اعلام می کنند که برای «حفظ و استمرار انقلاب اسلامی» به او رای خواهند داد. برخی از گروهای روحانیت نیز در پوسترهای خود، بنی صدر را «فجر امید در تاریخ فردای انقلاب» می نامند.
پس از انتخاب به ریاست جمهوری نیز بنی صدر در یک کنفرانس مطبوعاتی به اظهار نظر درباره مسائل مختلف و مبتلابه کشور پرداخت و از جمله درباره درگیری های کردستان گفت: «من امیدوارم که بر پایه سه اصل مساله کردستان را حل کنم. اول؛ یکپارچگی کشور، دوم؛ عدم تبعیض از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، و سوم؛ تسلیم نشدن به قوه قهریه هیچ گروه سیاسی». او همچنین قول داد که حافظ آزادی ها باشد.
ابوالحسن بنی صدر از جمله شخصیت های برجسته ای بود که از حرکت «دانشجویان پیرو خط امام» در اشغال سفارت آمریکا در تهران در آبان ۵۸ دفاع کرده بود، پس از پیروزی نیز از این حرکت حمایت کرد و درباره این مساله و نیز سرنوشت گروگان های آمریکایی گفت: « حمله به سفارت ثابت میکند این ملت استقلال را با آزادی و اسلام یکی می داند. محاکمه اینها بخودی خود اهمیتی ندارد.بنظر ما امریکائیها تعمدی داشته و دارند که گروگانها آزاد نشوند. حتی با آنها بد رفتاری هم بشود برای اینکه با تبلیغات جهانی موجبات انزوای انقلاب ایران و ممانعت از تکرار این انقجار در کشورهای دیگر را فراهم آورند.»
ابوالحسن بنی صدر ریاست جمهوری خود را تحقق یک برنامه 30 ساله عنوان کرد و در توضیح آن گفت: «من در کودکی از پدرم آموخته بودم که سلطنت با اسلام نمیخواند. همواره آرزو میکردم که مصدق رژیم شاه را سرنگون کند و یک نظام متکی بر مردم، بوجود آورد.از همانوقت، بعضی به شوخی و نیمه جدی در مورد تمایل من به رئیس جمهوری شدن صحبت می کردند. بنابر این آنچه که برای من پیش آمده، تحقق یک آرمان 30 ساله است که با کار علمی، شکل یک برنامه روشن بخود گرفت.»