مینا سه ساله است. بعد از طلاق پدر و مادرش، او با مادربزرگ پدریاش زندگی میکند. مادربزرگ، که این روزها حوصله خودش را هم ندارد، از نوهاش بسیار راضی است. میگوید مینا از صبح تا شب در گوشهای نشسته و سرش به کار خودش گرم است. نه حرف میزند و نه بازی میکند. تنها نگرانیاش غذانخوردن مینا ست و جیغهایی که گاهوبیگاه در خواب میکشد. او میگوید همه مینا را تحسین میکنند!
چند درصد کودکان و نوجوانان ایرانی با افسردگی دستوپنجه نرم میکنند؟
آمارها متفاوتاند، این نظام آماری غیردقیق، بیانگر واقعیت جامعه نیست. آمار واقعی جامعه قطعا بسیار فراتر از اعداد و ارقامی ست که رسانههای داخلی از آن سخن میگویند؛ اما همین آمارها هم نشان از گسترش افسردگی میان کودکان و نوجوانان ایرانی دارد و این برای جامعه جوان ایرانی، بسیار نگرانکننده است.
اسماعیل مردانیزاده، روانشناس بالینی، میگوید: «بر اساس مطالعات کمّی و پژوهشهای انجامشده، دو درصد از کودکان زیر ۱۰ سال در ایران افسردگی را تجربه میکنند؛ افسردگی میان نوجوانان ۱۰ تا ۱۴ سال، پنج تا هشت درصد و در برخی شرایط تا ۲۰ درصد نیز گزارش شده است؛ معمولا ۷۰ درصد این افراد درمان مناسبی دریافت نمیکنند، زیرا نوجوانان بر خلاف کودکان و بزرگسالان به جای گوشهگیری، از خود رفتارهای پرخاشگرانه نشان میدهند همین امر تشخیص افسردگی در آنان را دشوارتر میکند.»
ایران یکی از ۱۰ کشور افسرده دنیا ست. آمار موسسههای معتبر دنیا، مانند گالوپ، از افزایش افسردگی، خشم و عصبانیت و به طور کلی از نامناسببودن حال عمومی جامعه حکایت دارد. پیشتر نیز حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر سابق بهداشت، از میزان شیوع افسردگی طی ۲۶ سال گذشته در ایران خبر داده و گفته بود: «از نظر بار بیماریها، افسردگی رتبه چهارم را دارد. بر اساس پیشبینیها در سال ۲۰۳۰، بیماری افسردگی در رتبه دوم بیماریها قرار خواهد گرفت.»
افسردگی در کودکان و نوجوانان
تقریبا تا سه دهه پیش اعتقاد بر این بود که ابتلای کودکان و نوجوانان به افسردگی، غیرممکن یا نادر است؛ اما امروزه تحقیقات ثابت کرده که شیوع اختلالات افسردگی در نوجوانان بهمراتب بیشتر از آن است که تصور میشد. این بیماری غالبا تا بزرگسالی ادامه مییابد و با پیچیدگیها و اختلالات روانی قابل توجهای همراه است.
آنچه این بیماری و تشخیص آن را در مورد کودکان و نوجوانان دشوار میکند، علائم وابسته به رشد و افزایش اختلالات همراه با آن است؛ مثل اختلالات اضطرابی، اختلال نقص توجه – بیشفعالی، اختلالات یادگیری، اختلال خوردن، مشکل در رفتارهای اجتماعی و مصرف مواد مخدر.
مشکلات مربوط به مدرسه، مثل امتناع از رفتن به مدرسه یا عدم موفقیت تحصیلی، رفتارهای پرخاشگرانه و بزهکارانه، هم باعث پنهانماندن افسردگی میشوند. در نتیجه علت اصلی افسردگی پنهان باقی میماند یا به اشتباه تفسیر میشود. از آنجا که افسردگی هنگام گذر از کودکی به بزرگسالی نمود پیدا میکند، همین دوره، زمان ایدهآل برای اقدامات پیشگیرانه است. به این ترتیب امید زیادی برای مقابله با افسردگی و جلوگیری از دائمیشدن آن وجود دارد.
افسردگی در کودکان سنین پیشدبستانی و دبستانی بهندرت رخ میدهد. به عبارتی غالبا تا دوران بلوغ بروز نمیکند. قبل از بلوغ بیشتر پسران از افسردگی رنج میبرند و پس از بلوغ دختران.
از آنجا که افسردگی در سنین کودکی و نوجوانی بهندرت شناخته میشود و بیشتر با تشخیصهای اشتباهی؛ همچون کمبود ویتامین، خجالتیبودن یا پرخاشگربودن، همراه است، مشخص نیست که واقعا چه تعداد کودک و نوجوان از افسردگی رنج میبرند.
نشانههای افسردگی
بچههای کوچک احساسات خود را با رفتارشان نشان میدهند تا با کلمات. به جای نشانههای کلاسیک افسردگی مانند یاس و بیانگیزگی؛ افسردگی در آنها به شکل خشم ناگهانی، گریه شدید یا وابستگی شدید به والدین بروز میکند. اوضاع وقتی سختتر میشود که کودکان خردسالی که توانایی بیان کلماتی چون «یاس» و «بیانگیزگی» را ندارند؛ افسردگی را در قالب کلماتی چون «سردرد» و «دلدرد» توصیف میکنند و به همین خاطر والدین و پزشکان برای کمک به آنها در مسیر کاملا اشتباهی قرار میگیرند.
هر چه کودکان بزرگتر شوند، علائم افسردگی آنها به بزرگترها شباهت بیشتری پیدا میکند. هر چند غم و اندوه در دوران بلوغ میتواند بخشی از رشد طبیعی فرد باشد و پس از مدتی از بین برود، اما والدین باید همه این نشانهها را جدی بگیرند.
معیارهای تشخیصی که برای افسردگی کودکان به کار میروند همانند بزرگسالان است؛ اما علائم افسردگی در کودکان متفاوت است.
علائم احتمالی که ممکن است نشانگر افسردگی در کودکان و نوجوانان باشد:
– کودکان نوپا (یک تا سه ساله)
– احساس غمگینی، چهره ناگویا
– ترسیده و خجالتی
– بسیار وابسته به والدین
– گریه یا خشم سریع
– عدم تمایل به بازیکردن
– بدخوابی
– مکیدن زیاد انگشتان یا بازیکردن زیاد با آلت تناسلی
– بالا و پایین رفتن وزن
– تغییر عادتهای غذایی
– کودکان پیشدبستانی (سه تا شش ساله)
– غمگینی یا بیتفاوتی و بیاحساسی چهره
– کم استفادهکردن یا اجتناب از بهکارگیری زبان بدن و حرکات صورت
– عقبنگهداشتن خود یا رفتار پرخاشگرانه
– رنجبردن از کابوس و بیدارشدن پیدرپی از خواب
– لذتنبردن از بازی
– افزایش یا کاهش شدید وزن
– عدم تمایل به تحرک
– کودکان مدرسهرو (شش تا دوازده ساله)
– توضیح میدهد که غمگین است.
– در مورد افکار خودکشی صحبت میکند.
– عملکردش در مدرسه خوب نیست.
– عادتهای غذاییاش بدون دلیل قابل توضیحی تغییر میکند.
– احساس میکند از سوی والدیناش مورد بیتوجهی قرار میگیرد.
– احساس ترس شدید دارد.
– بیدلیل احساس گناه میکند.
– از احساس ناامیدی رنج میبرد.
– فکر و خیال زیاد میکند.
– مشکل در تمرکز دارد.
– کودکان در سنین نوجوانی (۱۳ تا ۱۸ ساله)
– اعتمادبهنفس پایینی دارد.
– یا بیاحساس و بیتفاوت است یا خیلی ترسو.
– خود را از زندگی اجتماعی کنار میکشد.
– نمیتواند تمرکز کند.
– یکباره در تحصیل شکست میخورد.
– مشکل اشتها، اختلال خوردن یا اختلال خواب دارد.
– افکار خودکشی دارد.
– در طول روز حالتهای روحی متغیری دارد.
– بیانگیزه است.
اما هیچکدام از این نشانهها لزوما بیانگر افسردگی نیست. اگر فرزند شما تعدادی از این علائم را برای مدتی نشان میدهد و نگران ابتلای او به افسردگی هستید، حتما با یک روانشناس یا روانپزشک مشورت کنید!