هوش هیجانی یا بلوغ عاطفی تمایل فرد به رفتار مسئولانه و متعهد در قبال نگرشها، احساسات و اعمال است. یعنی آگاهی از انتخابهای فردی و اثرات آن انتخابها بر شیوه زندگی و افزایش شناخت، پذیرش و مالکیت آن چیزی که در مورد خود و رفتارمان نمیپذیریم یا انکار میکنیم. با رسیدن به یک سن معین یا با پایان مدرسه، کسب شغل، ازدواج یا موقعیت سیاسی بلوغ عاطفی در فرد رخ نمی دهد، بلکه این بلوغ در نتیجه انتخاب آگاهانه افراد برای مسئولبودن در برابر اعمالشان رخ میدهد. (مرلر، ۲۰۰۴)
ویژگیهای بلوغ هیجانی
– توانایی عشقورزیدن و مورد عشق قرارگرفتن، ایجاد و حفظ ارتباط بلندمدت با دیگران
فرد نابالغ در نشان دادن و پذیرش عشق مشکل دارد. او گیرنده عشق است اما دهنده آن نیست.
– توانایی مواجهه با واقعیت
فرد نابالغ از مواجهه با واقعیت اجتناب میکند. قبضهای پرداختنشده، مشکلات و مسائل بین-فردی و در واقع هر مشکلی که مستلزم استحکام و قابلیت باشد مورد اجتناب او قرار میگیرد و یا حتی انکار میشود. سطح بلوغ افراد رابطه مستقیمی با درجه مواجهه یا اجتناب آنها با مشکلاتشان دارد.
– آگاهی به آنچه که میخواهد و ظرفیت انجامدادن و ایجاد شرایط برای تحقق آن
– کنترل خود و فکرکردن قبل از انجام هر عمل و واکنشی
– توانایی فراگیری از تجربه
فرد نابالغ از تجربه، مثبت یا منفی، درس نمیگیرد. او به گونهای عمل میکند که گویا هیچ رابطهای بین چگونگی عملکرد و پیامد آن وجود ندارد. این افراد تجارب خوب یا بد را ناشی از شانس یا سرنوشت میبینند و مسئولیت فردی اعمال و اشتباهاتشان را نمیپذیرند.
– توانایی کنترل سازنده خصومت
فرد نابالغ پس از هر شکست، به دنبال فردی برای سرزنشکردن میگردد و به دیگران حمله میکند، اما فرد بالغ به مشکلات حمله میکند. فرد بالغ از عصبانیت خود به عنوان یک منبع انرژی استفاده میکند و وقتی شکست میخورد تلاش خود را برای یافتن راه حل دو چندان میکند.
– صبر و شکیبایی
– سخاوت و بخشش و اهمیتدادن به دیگران
– حس توازن و تعادل در رابطه با استرس و تنش
فرد نابالغ احساس راندهشدگی میکند، از واقعیت اجتناب میکند، در مورد زندگی بدبین است، به آسانی عصبانی میشود، هنگام شکست به نزدیکترین افراد به خود حمله میکند و دائما نگران و مضطرب است. اما راهکار فرد بالغ برای زندگیکردن او را آکنده از اطمینان به توانایی خود برای دستیابی به چیزی که از زندگی میخواهد، میکند. (مورای، ۱۹۹۷)
– قاطعیت
توانایی «نه» گفتن در مواقع لزوم، اقتدار و پافشاری روی حق خود و مخالفتکردن بهموقع ضمن کنترل و ابراز صحیح هیجان و نگذشتن از حق، ویژگیهایی است که فرد نابالغ از آن برخوردار نیست.
با توجه به تعریف و ویژگیهای هوش هیجانی یکی از مهمترین دلایل ایجاد اختلالات خلقی از جمله اضطراب، افسردگی و … در افراد عدم برخورداری آنها از بلوغ عاطفی است.
هرچه میزان آسیبهای اجتماعی در یک جامعه بالاتر باشد میتوان نتیجه گرفت که افراد آن جامعه از سطح پایینتری از بلوغ هیجانی برخوردارند؛ وضعیتی که در جامعه امروز ایران با آن مواجهیم- رشد نگرانکننده نزاعهای خیابانی، افزایش مصرف انواع مواد مخدر، افزایش آمار تنفروشی و … .
دلیل عدم برخورداری اکثریت افراد یک جامعه از بلوغ هیجانی چیست؟
هوش هیجانی را افراد ابتدا در خانواده و بعد در مدرسه و میان همسالان میآموزند. والدین برای آموزش آن به فرزندان میبایست خود از بلوغ عاطفی برخوردار باشند. کودکان با نصیحتها و امیال و آرزوهای والدین به بلوغ نمیرسند، بلکه مشاهده مستقیم رفتارهای والدین است که کودکان زیر سن مدرسه را – که روش یادگیریشان تقلید از رفتار افراد مهم زندگیشان است – به بلوغ هیجانی میرساند یا نه.
والدینی که مسئولیتپذیر نیستند، بر عواطف و هیجانات خود کنترل ندارند، با دیگران همدلی نمیکنند و … کودکان بالغی به لحاظ هیجانی نخواهند داشت. از سوی دیگر سیستم آموزش و پرورش در ایران نیز هیچ هدف و برنامهای برای آموزش ابراز عواطف و کنترل آنها به کودکان ندارد؛ امری که منجر به شرایط فاجعهباری شده است که این روزها در مدارس و جامعه شاهد آن هستیم.
خوشبختانه چنین نیست که فردی که از هوش هیجانی برخوردار نیست نتواند تغییر کند، بلکه افراد میتوانند هوش هیجانی خود را تقویت کنند. والدین باید تسلط بر زندگی عاطفی و ابراز صحیح و کنترل احساسات را از خود شروع کنند. برای اینکار ابتدا به آگاهی و سپس تمرین مداوم برای تغییر رفتارها و واکنشهای نامناسب نیاز است.
آموزش و پرورش جمهوری اسلامی اما قصدی برای ایجاد برنامهای که موجب تقویت هوش هیجانی دانشآموزان بشود نداشته و نخواهد داشت؛ چرا که افرادی که برخوردار از بلوغ عاطفی هستند نمیتوانند یک حکومت دیکتاتور را تحمل کنند و از حقوق خود چشمپوشی کنند. حکومت دیکتاتور برای بقا نیاز به جامعهای دارد که اکثریت افراد آن از هوش هیجانی برخوردار نیستند.