اِولین باغچهبان در سال ۱۳۰۷ در شهر مرسین ترکیه از مادری فرانسوی و پدری ترک به دنیا آمد. او در کنسرواتوار آنکارا با ثمین باغچهبان، آهنگساز ایرانی، آشنا شد که این آشنایی منجر به ازدواج این دو شد. ازدواجی که برای موسیقی ایران بسیار خجسته بود. اولین میگوید: «ترکیه وطن من است و من مثل یک درخت در آنجا رشد کردم اما میوههایم را در ایران دادم و در ایران به بار نشستم. به همین علت هر دو کشور را دوست دارم و هر دو را وطن خودم میدانم.» اولین درباره فعالیت موسیقی در ترکیه میگوید: «من در مرسین ترکیه به دنیا آمدم. در چهارده، پانزده سالگی رفتم به کنسرواتوار دولتی آنکارا و آنجا دوره پیانو و آواز را با درجه ممتاز به پایان رساندم. چون از شاگردهای برجسته کنسرواتوار بودم در کاخ ریاست جمهوری آن زمان هم کنسرت دادم.»
در چهارده، پانزده سالگی به کنسرواتوار دولتی آنکارا رفت
اولین ماجرای آشناییاش با ثمین باغچهبان را اینگونه شرح میدهد: «در کنسرواتوار با ثمین، که از ایران آمده بود، آشنا شدم. ثمین میخواست کمپوزیسیون بخواند. اوایل ما هیچ دوستی نداشتیم. من حتی زیاد از او خوشم نمیآمد. در تابستان که بچهها معمولا به شهرستان خودشان میرفتند، من اتفاقا در کنار ثمین نشستم. هیچ خوشم هم نیامده بود. اما خوب به ما گفته بودند که باید اینطوری بنشینید. دیدم این آدم، آن آدمی نیست که من در ذهنم داشتم. هرچه که داشت با همه قسمت میکرد. با همه مهربانی میکرد. همین کارهای او مرا تحت تاثیر قرار داد. من در برابر مهر هم ضعیف هستم و هم به آن اعتقاد دارم. معتقدم که مهر و محبت بزرگترین نیروی انسان است و بزرگترین انرژی است که در زندگی وجود دارد. در آنجا بود که بالاخره به او علاقمند شدم و او هم که مرا دوست داشت و نامزد کردیم. او فوق لیسانس دومش بود و باید برمیگشت ایران و من هم لیسانسم را گرفتم و مستقیم رفتم ایران.» اولین به همراه ثمین به ایران آمد و نخستین کلاس تخصصی آواز را در هنرستان عالی موسیقی تهران بنا نهاد. اولین در این هنگام جوانی بیستودو ساله بود. این کلاس ثمرات پرباری برای موسیقی ایران داشت. پرورش بزرگانی همچون حسین سرشار، محمد نوری، سودابه تاجبخش، پری ثمر، پری زنگنه، سودابه صفاییه و عنایت رضایی از نتایج این کلاس موسیقی بود.
نفر وسط اولین باغچهبان و سمت راست او، مدیک باغذانیان
اِولین باغچهبان به همراه منیره وکیلی، حشمت سنجری و فاخره صبا از بنیانگذاران اپرای ایران و تالار رودکی هستند: «من در تالار رودکی یکی از پایهگذاران اپرای تهران شدم و غیر از من، “منیر وکیلی” بود، “فاخره صبا”، بود. باید بگویم از میان همه منیر وکیلی بیش از همه زحمت کشید؛ چون عاشق اپرا بود. خودش هم با پول خودش مدرسهای هم آنجا باز کرد. بعد رهبر کر اپرا شدم. بعد سازمان کر تهران را تشکیل دادم. در این کر از بیرون شاگرد گرفتیم و با امتحان صدا آنها را به کر آوردیم. این بچهها حقوق هم میگرفتند. کلاسها طوری بود که بچهها اصلا احساس خستگی نمیکردند.» اولین باغچهبان میگوید که ما اولین کر حرفهای بودیم که مرتب در تالار رودکی کنسرت میدادیم. آنها در این سالن تنها چهل کنسرت برای کارگران ایرانی اجرا کردند. اولین میگوید که بهترین شنوندگان کنسرتهای من همین کارگران بودهاند. اولین باغچهبان پس از بازنشستگی خود در تشکیل گروه کنسرتی از بچههای یتیم و بیسرپرست نیز نقش بسزایی ایفا کرد.
از بچههای یتیم یک گروه کنسرت درست کرد
او ماجرای این گروه کنسرتی را اینگونه تعریف میکند: «بعد از مدتی از دفتر شهبانو به سراغ من آمدند که برویم و گروه کنسرتی از بچههای یتیم درست کنیم. من هم که عاشق مهردادن و مهرگرفتن بودم، گفتم با کمال میل. به چندین شهرستان رفتم و ششهزار نفر را از لحاظ گوش و صدا امتحان کردم. بین این ششهزار نفر دویست نفر کودک و جوان و پسر و دختر انتخاب کردم و آوردم به تهران که مدرسه کر تشکیل بدهیم. اولین کنسرتمان را پس از یک سال دادیم. هیچ کس باور نمیکرد که این بچهها همان بچههای یتیم باشند که به آنها عقبافتاده میگفتند. اینها عقبافتاده نبودند؛ اما چون با مهر مادر بزرگ نشده بودند، یک کمبود در رفتارشان بود. درباره کمبودها هم شهبانو به من اختیار تام دادند تا هرچه که لازم دارم به من بدهند. من هم تصمیم گرفتم که یک کنسرواتوار درست کنم. تمام قوانین را خواندم و یاد گرفتم.» اولین باغچهبان میگوید که برای تاسیس کنسرواتوار (هنرستان عالی موسیقی) نیاز به حمایت سازمان ملل نیز داشتیم که توانستیم این موافقت را کسب کنیم. «… از سازمان ملل نامهای گرفتم که در آن نوشته شده بود، که ما میخواهیم کنسرواتوار شما را کنسرواتواریوم بکنیم؛ کنسرواتواریوم یک دهکده موزیک است که همه رشتههای هنری را دارد.
فعالیتهای اولین و ثمین باغچهبان با انقلاب۵۷ در ایران متوقف شد
سال ۱۹۷۱ بود که من پروژه را نوشتم و یک زمینی هم پیدا کردیم. یک کودکستان و یک دبستان درست کردیم که تمام دروس وزارت آموزش و پرورش در آن تدریس میشد، به اضافه موزیک. بعد همینطور برای دوره راهنمایی و دبیرستان و آموزش عالی. برای معلمانی هم که دائما تدریس میکردند قرار شد خانه بسازند. برای معلمانی هم که به صورت مهمان میآمدند اطاقهایی در نظر گرفته شد. وسیله رفت و آمد هم هلیکوپتری بود که آنها را از تهران به آنجا میآورد.» این پروژه بزرگ با پیروزی انقلاب اسلامی در حد پروژه باقی ماند و هیچ گاه عملی نشد. فعالیتهای او و ثمین باغچهبان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران متوقف شد.
«رقص در دربار شاه سمنگان» و «درخت سرو» از زیباترین بازماندههای اجرایی او ست
آنها تا سال ۱۳۶۳ در ایران ماندند اما پس از آن مجبور شدند که از ایران مهاجرت کنند و به ترکیه و شهر استانبول رفتند. اولین باغچهبان از سال ۱۳۶۳ در دانشگاه «معمار سنان استانبول» (Miamr Sinan University) استادی رشته پیانو را بر عهده گرفت و در سال ۱۳۷۳ بازنشسته شد. او در دوران بازنشستگی ده کتاب درباره تکنیکهای پیانو و آواز به زبان ترکی و فرانسوی نوشت و حقوق تمام این کتابها را به دانشگاه معمار سنان هدیه کرد. «رقص در دربار شاه سمنگان» از حسین ناصحی و «درخت سرو» از ثمین باغچهبان از زمره زیباترین بازماندههای اجرایی اولین باغچهبان است. درگذشت ثمین باغچهبان در سال ۱۳۸۶ ضربه بزرگی برای اولین بود. صبح روز یکشنبه نهم آبان ماه ۱۳۸۹ در حالی که تیم تلویزیون فارسی بیبیسی برای ساختن مستندی از زندگی اِولین باغچهبان به سمت منزلش در حرکت بودند، این هنرمند ارزشمند بر اثر سکته قلبی درگذشت. او دهم آبان ماه در گورستان ایرانیان در استانبول در کنار همسرش آرام گرفت.
آرامگاه ابدی ثمین باغچهبان، همسر اولین