همایون صنعتیزاده به معنای دقیق کلمه «اعجوبه» بود. سیروس علینژاد در جایی او را اعجوبه خطاب کرده بود که به راستی نیز چنین بود. انتشارات فرانکلین را صنعتیزاه به راه انداخت. دایرةالمعارف مصاحب محصول اندیشه و ابتکار او بود. با سازمان کتابهای جیبی در تیراژ کتاب، انقلابی به پا کرد. در ایران مبارزه با بیسوادی را با کلاسهای «اکابر» او آغاز کرد. چاپخانه افست را او بنیان نهاد. صنعتیزاده بنیانگذار کاغذسازی پارس بود. کشت مروارید را او در کیش آغاز کرد. پرورشگاه صنعتی از آن او ست. خزرشهر را او بنیان گذاشت. کتابهای فراوانی ترجمه کرد؛ شعر سرود و مقاله نوشت.
همایون صنعتیزاده کیست؟
همایون صنعتیزاده سال ۱۳۰۴ در تهران به دنیا آمد. پدرش، عبدالحسین صنعتیزاده، از اولین رماننویسان ایرانی بود که او را به عنوان پدر رمان تاریخی ایران میشناسند، مهمترین اثر او «مجمع دیوانگان» نام دارد. پدربزرگ همایون، علیاکبر صنعتیزاده، بنیانگذار پرورشگاه صنعتی کرمان و مردی خیّر بود. مادر همایون، قمرتاج دولتآبادی، کوچکترین دختر میرزاهادی دولتآبادی و خواهر یحیی دولتآبادی، شاعر، خوشنویس و نویسنده وقایع مشروطیت بود.
پدر همایون
همایون کودکی خود را در شهر کرمان، نزد پدربزرگ و مادربزرگش سپری کرد. در دوران متوسطه به دبیرستان البرز رفت و در همین مدرسه با ایرج افشار آشنا شد. در میانه تحصیل و در کوران حوادث شهریور ماه سال ۱۳۲۰ تحصیل در دبیرستان البرز را رها کرد و به کرمان بازگشت و در پرورشگاه به یاری پدرش پرداخت. بعدها دیپلم خود را از اصفهان گرفت. پدر و مادرش علاقمند بودند که او به دانشگاه برود؛ اما همایون هیچگاه به دانشگاه نرفت و بازار و تجارتخانه را برگزید. همایون صنعتیزاده در گفتوگویی با سیروس علینژاد این دوره را اینگونه شرح میدهد: «دبیرستان را به پایان نبردم. شهریور ۱۳۲۰ شد. شهر شلوغ شد. مملکت وضعش خراب شد. بعد از مرگ پدربزرگ (۱۳۱۸)، پدر، مادربزرگ را آورده بود تهران. شهریور ۲۰ که شد من و مادربزرگ را برگرداند کرمان، چون اینجا امنتر بود. از همان وقت من مامور کارهای پرورشگاه بودم. خیلی هم وضع بد بود. هیچچیز گیر نمیآمد. قحطی بود. مشکلات زیاد بود.»
همایون صنعتیزاده در دوران پهلوی در انتقال بسیاری از نهادهای فرهنگی به ایران پیشرو بود. او دورهای مسئول برنامه سوادآموزی به بزرگسالان، اکابر، بود. از فعالیتهای مهم صنعتیزاده میتوان به ایجاد موسسه انتشارات فرانکلین در ایران اشاره کرد؛ مرکز موسسه انتشارات فرانکلین در شهر نیویورک است و با کمکهایی اداره میشود که کمپانیهای بزرگ به موسسات عامالمنفعه، خیریه و فرهنگی میکنند. صنعتیزاده در سال ۱۳۳۴ نمایندگی انتشارات فرانکلین نیویورک را پس از دیدن کتابهای این موسسه پذیرفت و در این موسسه به ترجمه و انتشار آثارآمریکایی و اروپایی روی آورد. او توانست این سازمان را به مهمترین سازمان نشر در ایران تبدیل کند. همایون صنعتیزاده در این زمینه میگوید: «در طبقه دوم خانه پدرم در چهارراه کالج فعلی، که در طبقه اول آن نمایشگاه آثار استاد علیاکبر صنعتیزاده را دایر کرده بودیم، هرازچندگاه نمایشگاهی از تابلوهای مختلف ایرانی و خارجی ترتیب میدادم که دوستداران هنر اعم از ایرانی و خارجی و آتاشههای (کارمندان) فرهنگی سفارتخانههای مختلف برای بازدید به آن نمایشگاه میآمدند.
صنعتیزاده حین نشاندادن کتابهای انتشارات فرانکلین به اشرف پهلوی و فرزندانش در سال ۱۳۳۴
یک روز دو نفر آمریکایی به نمایشگاه آمدند و ضمن بازدید از نمایشگاه خود را نماینده موسسه فرانکلین نیویورک معرفی کردند، که شعبههایی هم در کشورهای مصر، عراق، پاکستان، اندونزی و مالزی داشت. دنبال ناشری در ایران بودند که با آنها همکاری کند، تا شعبهای هم در تهران دایر کنند. از من خواستند در این باره با آنها همکاری کنم. من که با کار چاپ و نشر بیگانه بودم، تقاضای آنها را رد کردم. مدتی بعد چند کتاب به زبان انگلیسی و یک حواله دو هزار دلاری با نامهای برایم آمد که این چند جلد کتاب را برای آزمایش به مترجمان ایرانی بدهم و چاپ و نشر آنها را به ناشران ایرانی واگذار کنم. من هم با بیمیلی و فقط برای آزمایش یکی از کتابها را به کتابفروشی ابنسینا، نزد آقای رمضانی که از قبل با او دوست بودم و با پدرم هم آشنایی داشت، بردم و چاپ آن را به او پیشنهاد کردم. این کتابها دوره کتابهای موریس پارکر با چاپ چندرنگ بود و درباره علوم مختلف بود که بعدا آقای علیمحمد عامری آنها را ترجمه کرد. وقتی آقای رمضانی کتاب را دید، قبول کرد که آن را چاپ کند. من برای اینکه خاطرجمع شوم و او را امتحان کنم که آیا راست میگوید، به او گفتم پیشپرداخت هم میدهی و او قبول کرد ۵۰۰ تومان هم قبلا پرداخت کند. به همین ترتیب با آن دو آمریکایی تماس گرفتم و مذاکره کردم و موافقت آنها را با چاپ بعضی از کتابها که درباره ادبیات آمریکا، اروپا، علوم و فنون مختلف بود، گرفتم و موسسه فرانکلین تهران را زیر نظر موسسه مرکزی نیویورک دایر کردیم.» این سازمان کار کتاب و نشر و خواندن را در ایران رونق بسیار بخشید و میتوان گفت شاید هیچ سازمان نشری در ایران به اندازه انتشارات فرانکلین موفق عمل نکرده است.
صنعتی زاده، داود موسایی و عبدالرحیم جعفری (مدیر پیشین انتشارات امیرکبیر)
ویراستاری کتاب، نخست در همین سازمان شکل گرفت. مهمترین کتابهای ادبی آن دوره مانند «از صبا تا نیما» در این سازمان انتشار یافت. در مجموع ۱۵۰۰ عنوان از بهترین کتابهای ترجمه، برای فارسیزبانان تهیه شد. شیوه کار همایون صنعتیزاده نیز بسیار جالب توجه بود: «حقالترجمه کتاب را یکجا میخرید. همه امور مربوط به چاپ، از ویرایش تا تصحیح و غلطگیری را انجام میداد. اجرت طرح جلد و هزینه تبلیغات را میپرداخت و برای چاپ و نشر به دست ناشر میسپرد و در ازای تمام این کارها ۱۵ درصد از بهای پشت جلد را دریافت میکرد. در ابتدای کتاب هم عبارت “با همکاری موسسه انتشارات فرانکلین” ذکر میشد.»
سیروس علینژاد درباره ابتکارات صنعتیزاده در بالابردن تیراژ کتاب چنین میآورد: «کتاب در آن زمانها تیراژ چندانی نداشت، هرچند از تیراژ امروزی بیشتر بود. صنعتیزاده به فکر آن افتاد که از طریق ارزانکردن کتاب، تیراژش را در ایران بالا ببرد. از اینجا به انتشار کتابهای جیبی رسید.» عبدالرحیم جعفری، مدیر انتشارات امیرکبیر، در خاطرات خود در این زمینه چنین میآورد: «همایون ابتدا در این زمینه با ناشران بعضی از کتابها مذاکراتی انجام داد و از آنها خواست که موافقت کنند کتابهای چاپشده خود را در قطع جیبی و به سرمایه فرانکلین تجدید چاپ کنند و از این بابت مبلغی به صاحب اثر و ناشر بپردازند. عدهای از ناشران هم موافقت کردند و موسسه ظرف مدتی کوتاه صدها عنوان کتاب جیبی منتشر کرد که تیراژ آنها در آن روزگار پنج هزار تا بیست هزار جلد بود. چند سال بعد، بعضی از کتابها را به قطع پالتویی (قدری بزرگتر از جیبی) منتشر کرد که تیراژ آنها هم بین سه هزار تا ده هزار نسخه بود.
چاپ کتابهای جیبی از نظر ارزانی در گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی میان مردم در ایران جایگاه ویژهای دارد.»
در سال ۱۳۳۷ کتابهای درسی افغانستان را چاپ کرد
همایون صنعتیزاده در سال ۱۳۳۷ کتابهای درسی افغانستان را چاپ کرد؛ چاپ کتابهای درسی افغانستان به انتشارات فرانکلین قدرت و توانایی بیشتری بخشید. او در چاپ کتابهای درسی ایران نیز همکاریهای تاثیرگذاری داشت. آرام آرام فرانکلین به موسسهای بزرگ تبدیل شد که در خاورمیانه بینظیر بود.
یکی دیگر از اقدامات مهم صنعتیزاده، که کاری بس سترگ در تاریخ فرهنگ ایران است، پایهگذاری و چاپ دایرةالمعارف فارسی است که در سالهای ۱۳۳۵ – ۱۳۳۶ انجام پذیرفت. جلد اول دایرةالمعارف مصاحب در سال ۱۳۴۵ و با قیمت ۵۰۰۰ ریال منتشر شد. داستان مبارزه با بیسوادی صنعتیزاده نیز داستان جالب توجهی است: «داستان مبارزه با بیسوادی صنعتیزاده از این قرار است که در سال ۱۹۶۳ یا ۱۹۶۴ که یونسکو جشن سوادآموزی خود را در ایران برگزار میکرد، در جلسهای طرح سوادآموزی در میان افتاد. همه اهل فن را از وزیر و وکیل تا کارشناسان رشتههای گوناگون دعوت کرده بودند. برای قسمت کتاب و نشر هم از صنعتیزاده دعوت شده بود. ظاهرا در پایان جلسه اشرف پهلوی از صنعتیزاده که تا آن زمان ساکت نشسته بود، پرسید شما حرفی ندارید؟ او هم پرسشهایی مطرح کرده بود؛ مانند اینکه اصلا سواد چیست؟ به کی میخواهید سواد یاد بدهید؟ به چه زبانی میخواهید بیاموزید؟ و بعد هم پیشنهاد کرده بود طرح را ابتدا در یک گوشه از کشور اجرا کنند و با مشکلات آن آشنا شوند، کار را یاد بگیرند و بعد سراسری کنند. با این حرفها کار به گردن خود او افتاده بود.»
وی بعد از انقلاب مدتی را در زندان سپری کرد. او و همسرش را دستگیر کردند. خود صنعتیزاده به جرم ارتباط با «سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا» و «نشر و ترویج فرهنگ آمریکایی» محاکمه و به زندان و مصادره اموال محکوم گردید. پس از شش ماه همسرش که از ناراحتى، بینایى یک چشم خود را از دست داده بود، آزاد شد و همایون به تهران و به زندانهاى دیگر و دست آخر به زندان اوین منتقل شد و به گفته یکی از نزدیکانش پس از بازجوییهاى بیمورد پنج سالى در زندان نگهش داشتند که یک سالش را در زندان انفرادى بود که پس از نوشتن نامه به حاکم شرع از داخل زندان، او را آزاد کردند.
با همسرش، شهیندخت سرلتی
از دیگر کارهای بزرگ همایون صنعتیزاده میتوان به کاغذسازی پارس هفتتپه، کشت مروارید در جزیره کیش و گلاب زهرا اشاره کرد. پیش از انقلاب، صنعتیزاده به کرمان کوچ کرد و در ملک پدریاش، در لالهزار کرمان، به کاشتن گل محمدی و دایرکردن دستگاههای گلابگیری پرداخت. گلاب زهرا، نام کارخانه تولید گلاب و روغنی است که صنعتیزاده و همسرش، شهیندخت سرلتی، در سال ۱۳۵۸ در کرمان دایر کردند؛ این کارخانه اولین واحد تولیدی است که توانست گواهینامه ارگانیک در تولید گلاب و روغن دریافت کند.
همایون صنعتیزاده در روز چهارم شهریور ماه سال ۱۳۸۸ در سن ۸۴ سالگی در کرمان درگذشت.
آرامگاه همایون صنعتیزاده و همسرش در منطقه گلزار استان کرمان