بامخوابی در تهران تبدیل به یک معضل شده است. بامخوابی به گفته رسانهها تنها به مناطق جنوبی تهران محدود نمیشود و برجهای نیمهتمام در مناطق شمال شهر تهران نیز محلی برای بامخوابها هستند. نکته عجیب اینکه بامخوابی برای برخی نیز محل درآمد و دریافت پول است!
به گفته ناظران، افرادی مانند سرایداران برجها از این پدیده کسب درآمد میکنند. آنها با فراهمسازی رختخوابهای دستدوم و کهنه و یا کارتن یخچال، و اجاره آنها به افراد بیخانمان، از آنها ۱۰هزار تا ۲۵هزارتومان اجاره شبانه دریافت میکنند. این «بخش ویژه» محسوب میشود. در «بخش عادی» نیز کرایهها بین دو تا پنج هزار تومان است. یعنی افرادی که بدون هیچ امکاناتی برای خوابیدن فقط جایی برای خوابیدن اجاره میکنند.
«مجید ابهری» – کارشناس مسائل اجتماعی – درباره تفاوت بخش ویژه و بخش عادی میگوید: «به طور مثال در هنگام بارش باران، آنهایی که در بخش ویژه خوابیدند میتوانند به طبقات پایینی رفته و آنجا شب را صبح کنند اما در بخش عادی افراد اجازه این کار را ندارند. همچنین گفتنی است که افراد باید بلافاصله بعد از طلوع آفتاب جای خوابشان را ترک کنند».
او درباره این پدیده در توضیح بیشتر، به این نکته اشاره میکند که اکثر بامخوابها، کارگران شهرستانی هستند. افرادی که توانایی پرداخت اجارهبهای یک خانه یا خوابگاه را ندارند و وادار میشوند که در برجها یا آپارتمانهای نیمهتمام بخوابند. به باور ابهری بامخوابی راهیست به سوی کانکسنشینی و حاشیهنشینی.
البته بنا به شهادت گزارشگران میدانی در ایران، این پدیده مختص کارگران شهرستانی نیست و حتی دانشجویان نیز در میان بامخوابها دیده شدهاند. برپاکردن کانکس در پشتبام و کسب اجاره بیشتر به واسطه اجاره آن به افراد بیبضاعت نیز، راهی برای کسب درآمد بیشتر است.
«علی نوذرپور» – عضو شورای شهر تهران – درباره مسئله اجاره کانکس در پشتبامها میگوید: «در برخی از مناطق ضعیف و کم برخوردار شهر تهران چنین موضوعی وجود دارد و مالکین قسمت پشت بام خود را به صورت یک اتاق به افرادی که معمولاً جزو دهکهای پایین جامعه محسوب میشوند، اجاره میدهند. این ساختمانها سبک، موقت و ناایمن هستند. اجارههایشان هم بسته به نوع سازه و محدوده مسکونی متفاوت است و بیشتر در ساختمانهای دو و سه طبقه قدیمی رخ میدهد».
اجاره کانکس در پشتبامها نیز تبدیل به منبعی برای کسب درآمد شده است
در واقع این وضعیت بامخوابی را نیز میتوان ذیل پدیده کلیتر «بدمسکنی» در ایران گنجاند. به گفته متخصصان از هر چهار ایرانی، یک نفر در مسکنی نامطلوب زندگی میکند. پدیده بدمسکنی ربطی وثیق با فقر شهری دارد. از این رو غریب نیست که در نقاط بالادست تهران شاهد بامخوابها باشیم. درواقع، حاشیهنشینی در ایران به متن زندگی در شهرهای بزرگ نفوذ کرده است؛ یعنی سبک زندگی حاشیهای در کوچه خیابانهای اصلی شهر بزرگی مثل تهران.
اینکه در چنین وضعیتی، سیاستگذاران اصلی در نظام جمهوریاسلامی در پی «مبارزه با نظام سلطه» هستند و نزاعی بیحاصل و بلکه خانمانسوز با دولتی چون آمریکا را در دستور فعالیتهای خود قرار دادهاند، خود ایجادگر این پرسش اصلیست که فقر و فاقه شهروند ایرانی برای مسئولان نظام جمهوریاسلامی چه اندازه مایه دغدغه است؟ آیا در این صورت میتوان جمهوریاسلامی را یک سیستم مشروع ارزیابی کرد؟ اگر رفع نیاز و مشکلات ابتدایی شهروندان را وظیفه اصلی هر حکومتی بدانیم که مشروعیت آن را تامین میکند، نظام حاکم بر ایران از چه میزان مشروعیت برخوردار است؟