بسیاری از ما تجربه این را داریم که در خانه، بزرگترها برخی از کتابها را از دسترس نوجوانان و جوانان خانه دور نگاه میداشتهاند تا مبادا نوجوانان آن کتابها را بخوانند و به زعم آنها تحت تاثیر بدآموزیهای آن کتابها قرار گیرند. برای مثال بسیاری از خانوادهها با کتابهای «صادق هدایت» چنین میکردهاند. ایرج میرزا، از شاعران برجسته عصر مشروطه نیز از جمله کسانی بود که برخی گمان داشتند که خواندن اشعارش به دلیل داشتن حرفهای رکیک بدآموزی دارد.
از شاعران برجسته عصر مشروطه
چند سال پیش بود که شهرداری مشهد نام بلوار ایرج میرزا را به «جلال آل احمد» تغییر داد و با نصب پارچهای در محل بلوار دلایل این تغییر نام را چنین برشمرد: «ایرج میرزا، بنیانگذار نوع خاصی از ادبیات پرنوگرافی (مستهجن) است که تا پیش از او هرگز مضامین و مفاهیم مبتذل بدینسان در عرصه فرهنگ مکتوب ما وارد نشده بود. لبه تیز حملات ادبی ایرج میرزا پیوسته متوجه مفاهیم ارزشی دینی و ارکان اصلی شریعت (از جمله نماز) بوده و بر نمادهای اصول و فروع دین و نهادهای برخاسته از آن به طور مکرر حمله شده است. سخیفسازی نمادهای ارزش دین اسلام و تخفیف شأن آن و به خصوص نازلسازی جایگاه روحانیت معظم شیعه مهمترین وجه محتوایی اشعار ایرج میرزا بوده است.»
بنر شهرداری مشهد
ایرج میرزا که بود؟
علی دهباشی در مقدمه کتاب «سیری در زندگی و آثار ایرج میرزا» از قول «پروفسور مار»، ایرانشناس نامدار روس، ایرج میرزا را چنین توصیف کرده است: «مردی بود سیاهسوخته و لاغراندام و متوسطالقامه و در رفتار و گفتار شکیبا و بردبار. اشعار ایرج وقتی خودش آنها را میخواند جان میگرفت … ایرج میرزا را از زمره شاعران برجسته عصر مشروطیت میدانند. شاید بتوان وی را از شاعران مطرح دوران تجدد در ادبیات ایران نیز به شمار آورد.»
جلد کتاب «سیری در زندگی آثار ایرج میرزا»
ایرج میرزا فرزند صدرالشعرا غلامحسین میرزا و نوه ایرج پسر فتحعلی شاه قاجار بود. پدرش با تخلص «بهجت» شعر میسرود. او در سال ۱۲۵۱ شمسی در تبریز دیده به جهان گشود. ایرج تحصیلاتش را در مدرسه دارالفنون تبریز یا همان «مدرسه مظفریه» گذراند و در همانجا بود که مقدمات عربی و فرانسه را آموخت؛ مدرسه مظفریه دومین مدرسه آموزش عالی در تاریخ معاصر به حساب میآید که در دوران ولایتعهدی مظفرالدین میرزا به سبک دارالفنون تهران تاسیس شد. زمانی که حسنعلیخان گروسی ملقب به «امیرنظام گروسی» مدرسه مظفری را در تبریز ساخت، ایرج میرزا معاونت آن مدرسه را بر عهده گرفت. امیر نظام گروسی، سیاستمدار و وزیر و ادیب و خوشنویس دوره قاجار بود. او علاوه بر مناصب سیاسی ادیبی توانمند بود که دو اثر ادبی به نامهای «منشآت» و «پندنامه» یحیویه نیز از او به جا مانده است. ایرج میرزا علاوه بر معاونت این مدرسه، مدیریت ماهنامه «ورقه» یا «ارگان دارالفنون تبریز»، که نخستین نشریه دانشجویی شهر تبریز بود را نیز عهدهدار بود. او در نوزده سالگی لقب «ایرجبن صدرالشعرا» گرفت اما شاعر درباربودن را کنار گذاشت و به شغلهای دولتی از جمله کار در وزارت فرهنگ که در آن زمان «معارف» نام داشت و پس از آن به استخدام اداره گمرک در آمد و پس از مشروطه نیز در مشاغل مختلف دولتی از جمله وزارت کشور و در سمت فرماندار آباده و معاونت استانداری اصفهان به کار مشغول شد. ایرج میرزا به زبانهای فارسی، ترکی، عربی و فرانسه تسلط داشت و تا حدودی نیز زبان روسی میدانست.
طرحی از چهره ایرج میرزا؛ شاعر دوران مشروطه
ایرج میرزا در سن شانزده سالگی ازدواج کرد و سه سال از ازدواجش نگذشته بود که پدر و همسر هر دو را از دست داد. دوران اقامت پنج ساله ایرج میرزا در خراسان را شاید بتوان بهترین دوره کوشش ادبی او دانست. اشعار پیش از دوره مشروطیت ایرج، اشعاری است که بیشتر در ستایش رجال زمان و بزرگان قاجار است اما پس از مشروطه اشعار ایرج میرزا بیشتر رنگ و بوی مضامینی با انتقادهای اجتماعی به خود میگیرد. سفر ایرج میرزا به اروپا و قفقاز و آشنایی او با آداب و فرهنگ و ادبیات دیگران در رشد و بالندگی ایرج میرزا تاثیر بهسزایی داشت. بسیاری از اشعار ایرج میرزا را جمع کثیری از مردم شنیدهاند یا خواندهاند. شاید بتوان از معروفترین اشعار او شعری را دانست که عنوان «مادر» گرفته است. بسیاری از مردم خصوصا بزرگترها با این شعر ایرج میرزا آشنایی دارند و لااقل برخی از ابیات آن را از حافظه میخوانند:
گویند مرا چو زاد مادر / پستان به دهنگرفتن آموخت
شبها سر گاهواره من / بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد / تا شیوه راهرفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم / الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من / بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست / تا هستم و هست دارمش دوست
سعید نفیسی در مقالهای با عنوان «ستایش مادر» که در کتاب «سیری در آثار ایرج میرزا» و به کوشش علی دهباشی گرد آمده است مینویسد: «آن جاذبه خاص که این شعر و برخی از دیگر اشعار ایرج میرزا جلالالممالک را از سادگی و روانی، باب فهم کودکان کرده است و نیز در بعضی از معروفترین آثار او متجلی است … چیست؟ بنده تصور میکنم، علاوه بر دیگر مزایا، بارزترین خصیصه شعر ایرج زبان چالاک و بیان گرم و زنده و پوینده او است و برخورداری هنرمندانه وی از گفتار ساده روزانه مردم و تعبیرات آن که خود دارای بلاغتی خاص است.» وجود الفاظ رکیک در اشعار ایرج میرزا موجب شد که برخی از منتقدان، آثار تربیتی منفیای بر اشعار او مترتب بدانند. از شعرهای شناختهشده دیگر ایرج میرزا میتوان به شعری اشاره کرد که در افکار عمومی به «حجاب» شهره گشته است و در آن کلمات رکیک بسیاری در نقد حجاب اسلامی به کار رفته است. مخالفت ایرج میرزا با برخی از شعائر مذهبی – مانند شعر منتقدانه او درباره عزاداری محرم – و همچنین هجو روحانیت – مثلا شعر او در هجو شیخ فضلالله نوری – و نقد روضهخوانی موجب شد که بخش سنتی جامعه و روحانیان اشعار او را نپسندند. وقتی ایرج میرزا میسرود که «در ایران تا بُوَد آخوند و مفتی/ به روز بدتر از این هم بیفتی» روحانیان کثیری از او رنجیده میشدند. ایرج میرزا در هجو شاهان قاجار از جمله احمد شاه و محمدعلی شاه نیز اشعاری سروده است. با همه این توصیفات نمیتوان او را کاملا فردی بریده از مذهب دانست یا لااقل در برهههای زمانیای از زندگی خود ایرج میرزا به قطع باورهای مذهبی داشته است و اشعاری نیز در نعت محمد، پیامبر مسلمانان و همینطور ائمه شیعه سروده است. شعر «قلب مادر» از دیگر اشعار معروف ایرج میرزا است که در میان مخاطبان عام جای خود را باز کرده است و بسیاری از مردم آن را شنیدهاند.
جلد کتاب ایرج میرزا
منظومه «زهره و منوچهر» که برگرفته از یک داستان یونانی است و شکسپیر آن را به شعر در آورده است را ایرج میرزا منظوم کرده است؛ این شعر بین اشعار دیوان ایرج میرزا بیشتر شناخته شده است. خلاف آنچه به دلیل استفاده از الفاظ رکیک از منش و شخصیت ایرج میرزا استنباط میشود باید گفت که ایرج میرزا، فردی متین و موقر و مبادی آداب بوده و در جمع بسیار لفظ قلم سخن میگفته اما در جمع خصوصی و دوستانه گاهی بذلهگو بوده است. به راستی که ایرج میرزا و ملکالشعرا بهار را میتوان صدای شعر دوره مشروطه دانست. ایرج میرزا منتقد زمانه خود بود؛ منتقدی بیپروا که گاهی این بیپروایی به مذاق بسیاری خوش نمیآمد. این شاعر بزرگ در ۲۲ اسفند ماه ۱۳۰۴ در تهران به دلیل سکته قلبی درگذشت و او را در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپردند.
ملکالشعرا بهار
ملکالشعرا بهار در رثای ایرج میرزا سروده است که:
سکته کرد و مرد ایرج میرزا
قلب ما افسرد ایرج میرزا
بود مانند می صاف طهور
خالی از هر دُرد ایرج میرزا
سعدیای نو بود و چون سعدی به دهر
شعر نو آورد ایرج میرزا
از دل یارن به اشعار لطیف
رنگ غم بسترد ایرج میرزا
دائما در شادی یاران خویش
پای میافشرد ایرج میرزا
برخلافْ آخر ز مرگ خویشتن
خلق را آزرد ایرج میرزا
ای دریغا کانچه را آورده بود
رفت و با خود برد ایرج میرزا
گورکن فضل و ادب را گل گرفت
چون به گل بسپرد ایرج میرزا
سکته کرد و از پس پنجاه و پنج
لحظهای نشمرد ایرج میرزا
مرد آسان لیک مشکل کرد کار
بر بزرگ و خرد ایرج میرزا
گفت بهر سال تاریخش بهار:
وه چه راحت مرد ایرج میرزا
آرامگاهش در گورستان «ظهیرالدوله»، تهران