Search

English

انقلاب اسلامی و موضع روشنفکری ایرانی

نگاه روشنفکران به حکومت محمدرضاشاه هیچگاه نگاهی صمیمی و دوستانه نبود. جریان غالب روشنفکری در آن زمان خود را در گرایش های چپ گرا تعریف می کرد و بنا به تعریفی که از کار روشنفکری نیز داشت سعی می کرد همیشه در جایگاه مخالف خوان حکومت قرار بگیرد.

البته در مقابل رابطه حکومت پهلوی با روشنفکران سرد و سنگین نبود. مستندات فراوانی وجود دارند که نشان می دهد روشنفکران و نویسندگانی بودند که علی رغم موضع آشکار انتقادی از کمک های حکومتی نیز برخوردار می شدند.

به عنوان نمونه می توان به «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» اشاره کرد. «جمال اکرمی» – پژوهشگر حوزه کودک و نوجوان – در این باره اشاره جالب توجهی دارد. او می گوید: «کانون پرورش کار خود را با بهره گیری از تلاش های فیروز شیروانلو، که خود از چهره های سیاسی مخالف به شمار می رفت، آغاز کرد و به زودی به تشکیلاتی پیگیر و تاثیر گذار در زمینه هنر و ادبیات کودکان و نوجوانان تبدیل شد».

کتاب های افرادی چون «غلامحسین ساعدی» و «صمد بهرنگی» در این کانون منتشر شدند. افرادی که آشکارا مخالف حکومت بودند. کتاب تاثیرگذار و نوستالژیک «ماهی سیاه کوچولو» از صمد بهرنگی، کتابی بود که کانون پرورش فکری آن را منتشر کرد.

Image result for ‫لیلی امیر ارجمند فرح پهلوی‬‎

لیلی امیرارجمند (نفر اول از سمت راست) در کنار فرح پهلوی

اشاره به کانون از این رو مهم است که دربار پهلوی حامی اصلی تاسیس و پاگرفتن آن بود. «لیلی امیر ارجمند» – مدیرعامل کانون – در مورد تشکیل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می‌گوید: «در آن زمان پارک فرح در زمین باغ جلالیه در دست ساختمان بود و علیاحضرت شهبانو دستور دادند یک قطعه زمین در آنجا در اختیار ما گذاشته شود و به این صورت ساختمان اولین کتابخانه کودک در ایران آغاز شد».

به عنوان نمونه ای دیگر می توان به سندی اشاره کرد که اخیرا در پاییز ۹۷ ماهنامه «اندیشه پویا» آن را منتشر کرد. بر اساس سندی که این نشریه منتشر کرده است، «احمد شاملو» در زمان حضورش در پاریس برای درمان از کمک های مالی عباس دستگاه نخست وزیری ایران برخوردار بوده است.

بر اساس این سند، در پاییز ۱۳۵۲ احمد شاملو از سفارت ایران در فرانسه تقاضا کرد که هزینه درمانش در پاریس را سفارت شاهنشاهی بپردازد. پس از استعلام سفارت از امیرعباس هویدا، او نیز دستور داد که: «هزینه‌ معالجه‌ی آقای شاملو را سفارت بپردازد و صورت حساب را برای نخست وزیر ارسال نمایید. برای مشارالیه از طرف این‌جانب یک دسته‌گل ارسال نمایید و احوال‌پرسی نمایید و از حالش مرا مطلع کنید».

Image result for ‫شاملو + پاریس + هویدا‬‎

سند پرداخت هزینه درمان شاملو توسط سفارت شاهنشاهی

بی اعتنایی روشنفکران به شاپور بختیار

اما نکته آن است که اگر بتوان اعتراض روشنفکران در مقابل حکومت محمدرضاشاه را به علت بی توجهی این حکومت به دموکراسی سیاسی و وجود سانسور و فقدان انتخابات آزاد، موجه دانست، به سختی می توان مخالفت آن ها با شاپور بختیار را توجیه کرد. شاپور بختیار در دوره بسیار کوتاه حکومت خود عملا بسیاری از خواسته هایی را برآورده کرد که این روشنفکران ظاهرا از فقدان آن می نالیدند. شاپور بختیار سانسور را کاملا برچید، ساواک را منحل کرد، زندانیان سیاسی را آزاد کرد و عملا دست به اصلاحات سیاسی گسترده ای زد. اما عجیب آنکه با کمترین اعتنایی از سوی روشنفکران نیز روبرو نشد.

«مهشید امیرشاهی» – نویسنده برجسته – شاید تنها روشنفکری بود که با صدای بلند از شاپور بختیار حمایت کرد. او در ۱۷ بهمن‌ماه ۱۳۵۷ در مطلبی در روزنامه‌ی «آیندگان» با عنوان «کسی نیست از بختیار حمایت کند؟»، «شرافت، صمیمیت، وطن‌پرستی» را از خصایص بختیار دانست و تصریح کرد که به «سرفرازی» و «آزادگی» بختیار ایمان دارد.

مهشید امیرشاهی در جوانی

مهشید امیرشاهی تنها روشنفکر برجسته ای بود که علنا از بختیار حمایت کرد

او خطاب به هم صنفان روشنفکر خود از ضرورت حمایت از شاپور بختیار نوشت: «من ایمان دارم که اگر امروز او را از صحنهٔ سیاست مملکتمان برانیم خطایی کرده‌ایم جبران‌ناپذیر و نابخشودنی. من معتقدم که این مرد عزیز این مرد عمل دارد فدای هیجان و غلیان عده‌ای و فرصت‌طلبی‌های عده‌ای دیگر می‌شود و اگر فدا شود اسف‌انگیزترین شهید حوادث اخیر خواهد بود. من صدایم را به پشتیبانی از آقای شاپور بختیار با سربلندی هر چه تمامتر بلند می‌کنم، حتی اگر این صدا در فضا تنها بماند. من از تنها ماندن هرگز هراسی به دل راه نداده‌ام؛ ولی این‌بار می‌ترسم نه به خاطر خودم، بلکه به خاطر آیندهٔ این ملک و سرنوشت همه‌ی آنها که دوستشان دارم».

پاسخ «محمد شمس لنگرودی» به این مطلب از مهشید امیرشاهی را شاید بتوان پاسخی از جانب اکثر روشنفکران آن عصر دانست. روشنفکرانی که به طور خلاصه بر این باور بودند که: «تا شاه کفن نشود / این وطن وطن نشود». شمس لنگرودی از شاعران گیلانی که در مقطع انقلاب ۲۸ ساله بود با زبانی طعنه آمیز و تند، به سختی به مهشید امیرشاهی می تازد و او را متهم می کند که اساسا نمی داند در ایران چه خبر است.

شمس لنگرودی همچنین آمار حیرت انگیز «۶۰ هزار شهید» را ارائه می دهند که پیدا نیست براساس چه استنادی مدعی آن شده است: «خانم امیرشاهی شما از چه حیرت کرده‌اید؟ اصلا می‌دانید ایران چه خبر است؟ اصلا می‌دانید ملت علیه اختناق، ترور، خفقان و دیکتاتوری بی چون و چرا قیام کرده است و تا کنون بیش از ۶۰هزار شهید داده است؟… و شما می‌فرمایید حالا برای دولتی که فرمایش صادر نمی‌کند، لب ورچیده‌اند و ناز می‌کنند. خانم محترم کجای کاری؟ نخست‌وزیر سوگلی شما را چه کسی انتخاب کرده است. این هم‌پالکی شما چه چیزی از امامی و ازهاری بیشتر آورده است؟»

بختیار؛ موقعیتی بهنگام!

اما گذشت سال ها از انقلاب اسلامی موجب شد که برخی روشنفکران آن مقطع به انتقاد از خود برخیزند. «فرج سرکوهی» از جمله برجسته ترین روشنفکران ایرانی ست که علی رغم مخالف خوانی خود علیه حکومت محمدرضاشاه، هم صنفان خود را به علت پس زدن شاپور بختیار سرزنش می کند. به باور او نخست وزیر شاپور بختیار نه دیرهنگام که «بهنگام» بود و روشنفکران و نیروهای سیاسی می توانستند با حمایت از او به خواسته های خود برسند.

Image result for ‫فرج سرکوهی + ساعدی‬‎

تصویری از فرج سرکوهی (نفر اول از سمت چپ) در کنار ساعدی و آل احمد در پیش از انقلاب اسلامی

فرج سرکوهی که در مقطع انقلاب ۳۱ ساله بود و در دوران حکومت محمدرضاشاه چندین سال در زندان بسر برده بود در این باره در مرداد ۱۳۹۰ نوشت: « اغلب قریب به اتفاق روشنفکران و سازمان های سیاسی چپ، ملی گرا و لیبرال، که به دوران نخست وزیری شاپور بختیار از برنامه او برای تحقق دموکراسی پارلمانی حمایت نکرده، به سود انقلاب اسلامی به مبارزه با او برخاسته و اکنون از نظریات و مواضع آن روزگار خود چون خطا یا اشتباه نظری و سیاسی یاد و انتقاد می کنند، همزمان این برداشت را نیز مطرح می کنند که بختیار “دیرهنگام” تر از آن به نخست وزیری رسید که تشکیل بلوکی به طرفداری از برنامه های او ، سمت و سوی انقلاب را تغییر داده، از استقرار استبداد جمهوری اسلامی جلوگیری کند».

به باور فرج سرکوهی این نگاه که نخست وزیری بختیار دیرتر از آن بود که به کار آید، از یک جبرگرایی تاریخی برمی آید که تاریخ را به مثابه یک موجود فرابشری تصور می کند و برای عوامل و نیروهای انسانی عاملیتی قائل نیست. به باور او این نگاه مانع از آن است که ریشه های خطاهای نظری و سیاسی روشنفکران در مقطع از انقلاب به خوبی بررسی شود.

انتشارات بیشتر ...