Search

English

نگاهی به پدیده صدور انقلاب

«ما می خواهیم که این انقلابمان را، انقلاب فرهنگی مان را، انقلاب اسلامی مان را به همۀ ممالک اسلامی صادر کنیم. و اگر این انقلاب صادر شد، هر جا صادر بشود این انقلاب، مشکل حل می شود».
این سخنان آیت الله خمینی در مهر ۱۳۵۹ درباره صدور انقلاب اسلامی ایران به سایر کشورها، یکی از صریح ترین سخنان او در این حوزه بود. خمینی بی پرده سخن از این می گفت که اگرچه جمهوری اسلامی قصد «کشورگشایی» ندارد، اما بر آن است که: «می خواهیم اسلام در همه جا باشد و می خواهیم اسلام صادر بشود».

ایده صدور انقلاب در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز متبلور شده است. اصل ۱۵۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی می گوید: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری، حفظ استقلال همه‌جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت‌های سلطه‌گر و روابط صلح‌آمیز متقابل با دول غیر محارب استوار است». بارز است که «دفاع از حقوق همه مسلمانان» در سطح عملیاتی، معنای خاص خود را پیدا می کند.

اصل ۱۵۴ قانون اساسی با صراحت بیشتری در این باره صحبت می کند و بحث را فراتر از مسلمانان می برد و با اشاره به «مستضعفین» می گوید: «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می‌داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‌شناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملت‌های دیگر، از مبارزه حق‌طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌کند».

Image result for ‫خمینی یاسر عرفات‬‎

تصویری از خمینی در کنار یاسر عرفات در روزهای نخستین استقرار جمهوری اسلامی

نسبت صدور انقلاب و آغاز جنگ ایران و عراق

این دیدگاه آیت الله خمینی درباره صدور انقلاب، حداقل در قبال عراق مصداقی تام و تمام پیدا کرد که هزینه ای سنگین نیز روی دست ایران و مردم ایران نیز باقی گذاشت. خمینی در سال های آغازین استقرار جمهوری اسلامی  و در مقام رهبر جمهوری اسلامی و در رفتاری بسیار کم سابقه خواستار قیام مردم عراق علیه صدام حسین شده بود:‌ «ملت شریف عراق شما اخلاف آنان هستید که انگلیس را از عراق راندند به پا خیزید و قبل از آنکه این رژیم فاسد همه چیز شما را تباه کند دست جنایتکار او را از کشور اسلامی خود قطع کنید».‌

خمینی در این راه سعی می کرد با شبیه سازی وضعیت عراق صدام حسین با ایران محمدرضاشاه، ضرورت انقلاب در عراق را توجیه کند:«ملت عراق باید بدانند که این جرثومه فساد همان طورى دارد با شما عمل مى‏‌کند که محمدرضا با ایران عمل مى‏‌کرد. ما محمد رضا را بیرون کردیم و شما هم باید این شخص را بیرون بکنید از عراق».

همین جنس موضع گیری ها بود که با وجود موضع مسالمت جویانه صدام حسین در قبال نظام تازه تاسیس در ایران، او را تشویق به حمله به ایران کرد. از این رو برخی تحلیلگران (به اینجا و اینجا نگاه کنید)، خمینی را از مقصران جدی آغاز جنگ ایران و عراق می دانند.

جنگ جمهوری اسلامی با عراق  و نگرانی از گسترش این جنگ به دیگر کشورهای منطقه، و در کنار آن هراس این کشورها، از صدور انقلاب اسلامی، موجب شد که در سال ۱۹۸۱ شش کشور عرب منطقه، «شورای همکاری خلیج» را به عنوان یک «مکانیسم حمایتی» ایجاد کنند. (روح الله رمضانی، چارچوبی تحلیلی برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی، ترجمه علیرضا طیب، نشر نی، ص ۶۷)

ایده صدور انقلاب اسلامی حتی امپراتوری شوروی را نیز نگران ساخته بود و شوروی از احتمال سرایت انقلاب اسلامی ایران به میان مسلمانان شوروی نگران بود. نگرانی بی جایی نبود اگر مواضع آیت الله خمینی را در نظر داشته باشیم. پروفسور «روح الله رمضانی» نیز در توضیح ایده صدور انقلاب اسلامی، این نکته را تصریح می کند که: «آیت الله خمینی به جهانشمول بودن دین اسلام و صدور آن به بقیه جهان باور داشت». (همان، ص ۶۴)

صدور انقلاب از طریق تاسیس یا تقویت گروه های همسو و همراه

بنا به باور «مجید محمدی» که خود از انقلابیون سال ۵۷ بود که چند سالی پس از آن از این انقلاب و نظام برآمده از آن، رویگردان شد، ایده صدور انقلاب اسلامی تحت تاثیر ایده انترناسیونالیسم کمونیست ها مطرح شد.

محمدی در تحلیلی که درباره صدور انقلاب و تطور گفتمانی – عملیاتی آن دارد، «تلاش برای محو اسرائیل و سقوط رژیم‌های موجود در کشورهای عربی و سر کار گذاشتن رژیم‌های عروسکی که عینا از مدل‌های امپریالیستی اخذ شده است» را از اهداف اصلی ایده صدور انقلاب ارزیابی می کند و برای تقویت این ارزیابی به جنبش ها و گروه هایی اشاره می کند که جمهوری اسلامی در این راه شکل داده است یا از آنها حمایت می کند.

حزب‌الله لبنان با هدف «ایذای دائمی اسرائیل و دولت لبنان»، گروه فتح (تا قبل از توافق اسلو)، گروه های فلسطینی حماس و جهاد اسلامی، گروه های شیعه بحرینی و عربستانی، گروه های جدیدتری چون حشدالشعبی در عراق و حوثی در یمن، از جمله گروه هایی هستند که جمهوری اسلامی از آنان حمایت مالی، نظامی و رسانه ای به عمل می آورد.

در ادامه چنین توضیحی می توان از نیروی قدس سپاه پاسداران نام برد که به عنوان شاخه عملیات برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شناخته می شود و پشتیبانی نظامی و عملیاتی از گروه هایی که در بالا نام برده شد، از جمله مواردی ست که این نیرو انجام می دهد. فرماندهی این نیرو اکنون بر عهده «قاسم سلیمانی» ست.

Image result for ‫حزب الله لبنان خامنه ای‬‎

از راست؛ خامنه ای، کمال خرازی و سیدحسن نصرالله (دبیر کل حزب الله لبنان)

محمد منتظری، مهدی هاشمی و نهضت های آزادی بخش

هنگام بحث از صدور انقلاب نمی توان از کنار نام «محمد منتظری» به سادگی گذشت. محمد منتظری – فرزند آیت الله حسینعلی منتظری – در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در سوریه و لبنان و در جهت تقویت گروه های چریکی اسلامگرای مخالف حکومت شاهنشاهی فعالیت داشت و این نگاه را به پس از انقلاب نیز تسری داد. از جمله او مدت ها پیش از اعزام پاسداران انقلاب اسلامی به لبنان در سال ۱۳۶۱، تصمیم داشت در آذر ۱۳۵۸ «مبارزان اسلامی» را روانه لبنان سازد. (روح الله رمضانی، چارچوبی تحلیلی برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی، ترجمه علیرضا طیب، نشر نی، ص ۶۵)

پس از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، و در درون تشکیلات سپاه، واحدی به نام «نهضت های آزادی بخش» شکل می گیرد. مسئولیت این واحد را نیز «محمد منتظری» بر عهده می گیرد و «مهدی هاشمی» به سمت معاونت او منصوب می شود. اما این واحد عملا زیر نظر مهدی هاشمی اداره می شد. مهدی هاشمی از نزدیکان بیت آیت الله منتظری بود. به گفته تحلیلگران امنیتی جمهوری اسلامی، مهدی هاشمی با حمایت های محمد منتظری «وارد بدنه تشکیلاتی نظام و شورای عالی فرماندهی سپاه» شد و پس از کشته شدن محمد منتظری نیز عملا به صورت تنها فرد تاثیرگذار این واحد درآمد. (محمدحسن روزی طلب، صخره سخت، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص ۵۲۸ – ۵۰۱)

واحد نهضت های آزادی بخش به دستور آیت الله خمینی در اواخر سال ۶۱ منحل شد. تحلیلگران امنیتی نزدیک به جمهوری اسلامی مدعی هستند «اقدامات رادیکال» مهدی هاشمی منجر به انحلال این واحد شد. اما این تحلیل زمانی رنگ می بازد که در نظر بگیریم از سوی جناح نزدیک به آیت الله خمینی نیز اقدامات رادیکال در همان سال ها انجام می گرفت که از جمله می توان به واقعه تروریستی سال ۱۹۸۳ اشاره کرد که طی آن نزدیک به ۲۵۰ افسر و سرباز نیروی دریایی آمریکا و بیش از ۵۰ نفر نیروی نظامی فرانسوی جان خود را از دست دادند. نیروهایی که به عنوان حافظ صلح در لبنان فعالیت می کردند اما طی عملیات انتحاری کشته شدند. عملیاتی که «مرتبط با ایران» ارزیابی شد.

درواقع می توان به صورت احتیاط آمیز این نظر را به میان آورد که انحلال واحد نهضت های آزادیبخش به دستور آیت الله خمینی نه به علت مشکل با رادیکالیسم مهدی هاشمی بلکه به علت مشکل با شخص مهدی هاشمی بود. در اینجا مجال پرداختن به چرایی اختلافات آیت الله خمینی با مهدی هاشمی – که منجر به اعدام او شد – نیست و در اینجا می توان اطلاعاتی خوب در این باره دریافت کرد؛ خلاصه آنکه به نظر می رسد حذف مهدی هاشمی مقدمه ای در جهت حذف آیت الله منتظری بود. اگر در نظر بگیریم که با وجود انحلال نهضت های آزادی بخش در سال ۶۱، آیت الله منتظری در نقش قائم مقام رهبری، مهدی هاشمی را به عنوان نماینده خود در «امور نهضت های آزادی بخش» منصوب کرد.

Related image

تصویری از مهدی هاشمی در دادگاهی که منتج به اعدام او شد

وجه کمیک صدور انقلاب!

ایده صدور انقلاب جدای از وجوه عملیاتی – نظامی و تروریستی – انتحاری خود، گاهی نیز صورت هایی مضحک پیدا می کرد که خود صادرکنندگان را نیز به خنده می انداخت! از جمله این روایت از «علی اکبر ناطق نوری» که به خوبی نشانگر وجه کمیک این ماجراست.

در شهریور سال ۱۳۶۰ هیئتی از طرف مجلس شورای اسلامی در اجلاس بین المجالس در کوبا شرکت کند. خود ناطق نوری درباره روز افتتاح می گوید: «نوبت سخنرانی آقای دکتر ولایتی که شد بعد از صحبت ایشان یک دفعه همه تکبیر گفتیم. به دنبال آن، در سالن اجلاس اوضاعی پدید آمد که نزدیک بود همه فرار کنند. می خواستیم نماز بخوانیم. فکر کردیم با به راه انداختن نماز جماعت، تبلیغ اسلام و انقلاب می شود. آمدیم وسط بلوار روی سبزه ها به امامت آقای امامی کاشانی نماز جماعت برگزار کردیم. خبرنگاران خارجی ریختند فیلم و عکس تهیه می کردند و ماهم خنده مان گرفته بود و فکر می کردیم این کارها صدور انقلاب است!» (خاطرات علی اکبر ناطق نوری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۲۵۰)

انتشارات بیشتر ...