ایران بدون تردید یکی از بزرگترین زندانهای روزنامهنگاران است و قطعا در این زمینه در لیست سیاه استبداد نظر قرار میگیرد. استبداد نظری که نظرات متفاوت را برنمیتابد و فرهیختگان را به بند میکشد؛ زیرا آن فرهیختگان جایگاه فرادست و بالانشینی دیدگاه استبدادی را نقد میکنند. ایران جامعه مدنی پیشرفتهای دارد و بر این اساس دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی برای کنترل چنین جامعهای، فرایند همیشه دشواری را طی میکند. کثرت زندانیان سیاسی – عقیدتی از همین روست.
از جمله این روزنامهنگاران و فعالان فرهنگی برجسته که در زندان اوین روزگار میگذراند و – به معنای راستین – سالهای عمر خویش را هدررفته میبیند، «خسرو صادقی بروجنی» است. خسرو صادقی بروجنی در اردیبهشت ۱۳۹۸ بود که بازداشت شد و پس از حدود ۱۱ روز بازجویی با قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی آزاد شد و به انتظار «دادگاه» دستگاه سرکوب نشست.
او توسط محمد مقیسه – قاضی بدنام پروندههای سیاسی – در شعبه ۲۸ «دادگاه» انقلاب تهران محاکمه شد و اتهاماتی همچون «توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی» و «اقدام علیه امنیت ملی داخلی و خارجی» بر او سوار شد و سر جمع به هشت سال حبس تعزیری محکوم شد. حکمی بسیار سنگین که در «دادگاه تجدیدنظر» صرفا یک سال از آن کاهش یافت و قرار شد با توجه به ماده ۱۳۴ «قانون» مجازات اسلامی، مجازات اشد بر این روزنامهنگار اعمال شود که پنج سال حبس و زندان بود که بابت اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» به او تحمیل شده بود.
خسرو صادقیبروجنی، از جمله به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی داخلی و خارجی» به حبس محکوم شده است
خسرو صادقی در زندان نیز از آزار دستگاه سرکوب در امان نبود و نیست. چنانکه خبرگزاری حقوقبشری هرانا در فروردین ۱۴۰۱ خبر داد: «خسرو صادقیبروجنی، نویسنده و روزنامهنگار محبوس در زندان اوین به بهانه مشارکت در برنامه بزرگداشت نوروز در زندان از برقراری تماس تلفنی محروم شده است. این محرومیت بدون رعایت اصول و ضوابط سازمان زندانها و برگزاری جلسه شورای انضباطی صورت گرفته است.»
در همان سایت به نقل از یک منبع مطلع آمده است که این اتفاق در روز دوم فروردین رخ داد و در پی آن، کارت تلفن خسرو صادقیبروجنی نیز قطع شده است و علت آن نیز ایراد سخنرانی در برنامه بزرگداشت نوروزی در زندان بوده است.
خسرو صادقی البته در زندان نیز شجاعت و مسئولیتپذیری مدنی خود را به دفعات نشان داده است. چنانکه پس از قتل بکتاش آبتین – شاعر زندانی – در زمستان ۱۴۰۰ نامهای از زندان نوشت و در متنی تاثیرگذار و آفرینشگرانه نسبت به قتل همبندی بیمار خود چنین نوشت: «بکتاش آبتین شاعر بود. در کشور من شاعران را میکشند چرا که جا پای خدا میگذارند و با واژگان خود زیبایی و حقیقت میآفرینند. … بکتاش آبتین عضو کانون نویسندگان ایران بود. در کشور من روشنفکران را میکشند، همچنان که مفتول بر گلوی پوینده و مختاری نهادند تا پوینده دیگر در خانههای کوچک اجارهایاش “تاریخ و آگاهی طبقاتی” ترجمه نکند و مختاری “انسان در شعر معاصر” را مرتکب نشود، تا مجید شریف از “زن شورشی” نگوید، احمد میرعلایی اکتاویو پاز نسراید و احمد تفضلی دل به تاریخ و اساطیر نیاکانمان نبندد. در کشور من بکتاش را میکشند تا دلالان و دلقکان آسودهتر نفس بکشند، دست در دست هم، نرد عشق ببازند و کالای بنجلشان را بیهراس از تیغ تیز گزمکان به حراج بگذارند؛ کالای بنجلی که نه از انسانیت نشانی دارد و نه از رهایی.»
حوزه پژوهشی خسرو صادقیبروجنی در حوزه جامعهشناسی است که در آن دانش اندوخته است و مقالات پژوهشی متعددی هم در این حوزه نظری و هم در حوزه اقتصاد سیاسی دارد. بخشی از مقالات او را میتوانید در اینجا و اینجا بخوانید. از او مقالهای درباره ریشههای نوروز نیز وجود دارد که در بخشی از آن میگوید: «جشن نوروز از مراسم بسیار قدیمی ایرانیان است. این رسم کهن ایرانی آنقدر در تاریخ پیش میرود که به افسانهها و اسطورهها میپیوندد و قدمتی در حد تاریخ پیدایی ملت ایران پیدا میکند.»
حال این پرسش مطرح است که آیا واقعا در شان ملت کهن و ارجمند ایران است که حکومتی بر سر کار باشد که جوانان صاحبتحلیل و خوشفکری چون خسرو صادقیبروجنی را به جرم دگراندیشی به زندان بیفکند؟