بسیاری از ما شعر پراحساس «این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست» را شنیدهایم. شعری که با هر بار خواندنش خصوصا برای آنهایی که دور از وطن زندگی میکنند بسیار قابل لمس و درککردنی است. هر جای این کره خاکی که باشی با خواندن این ابیات بی اختیار، دل هوای وطن میکند:
«این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست / این خاک چه زیبا ست ولی خاک وطن نیست
آن دختر چشم آبی گیسوی طلایی / طناز سیهچشم چو معشوقه من نیست
آن کشور نو آن وطن دانش و صنعت / هرگز به دلانگیزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان / لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان / موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران / عطری است که در نافه آهوی ختن نیست
آوارهام و خسته و سرگشته و حیران / هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی و خانه به دوشی چه بلایی است / دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ / در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هر کس که زند طعنه به ایرانی و ایران / بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران / لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هرچند که سرسبز بود دامنه آلپ / چون دامن البرز پر از چین و شکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند / این رود چه زیبا ست ولی رود تجن نیست
این شهر عظیم است ولی شهر غریب است / این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست.»
سراینده این اشعار، خسرو فرشیدورد، از بزرگان نگارش فارسی و نقد ادبی است. خسرو فرشیدورد در آبان ماه ۱۳۰۸ در ملایر دیده به جهان گشود و در نهم دی ماه ۱۳۸۸ غریبانه در تنهایی و عزلتی غمانگیز در سرای سالمندان نیکان تهران درگذشت.
از بزرگان نگارش فارسی و نقد ادبی
فرشیدورد تحصیلات خود را تا پایان دوره دبیرستان در زادگاهش گذراند و پس از آن برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه تهران رفت. فرشیدورد در سال ۱۳۴۲ پایاننامه خود را با عنوان «قید در زبان فارسی و مقایسه آن با قیود عربی و فرانسه و انگلیسی» ارائه داد و در زبان و ادبیات فارسی دکترا گرفت. او از سال ۱۳۴۳ در دانشگاه اصفهان به تدریس مشغول شد. فرشیدورد پس از آن و تا زمان بازنشستگی، استاد دانشگاه تهران بود. او به زبانهای عربی و فرانسوی تسلط داشت و همچنین با زبانهای انگلیسی، پهلوی، اوستایی و فارسی باستان نیز آشنایی کافی داشت. تخصص اصلی فرشیدورد دستور زبان و نگارش فارسی بود و در نقد ادبی و سبکشناسی نیز صاحبنظر بود و علاوه بر نوشتن مقالات متعدد، از او بیش از شانزده عنوان کتاب در همین زمینهها باقی مانده است. فرشیدورد در میان اهالی دانشگاه با این ویژگیها شناخته میشود؛ اما در میان برخی مردم ایشان به عنوان سراینده شعری شناخته میشود که پیشتر گفته شد. برخی نیز او را به سبب نوشتن آیین نگارش در کتابهای دبیرستان میشناسند.
از او بیش از شانزده عنوان کتاب باقی مانده است
درسی با عنوان گرتهبرداری در دبیرستان به قلم فرشیدورد است. او در مقاله گرتهبرداری، شیوه درست برگردانکردن اصطلاحات و اسامی خاص خارجی را به زبان فارسی به شیوهای محققانه و عملی آموزش داده است. او بیش از چهل سال پیشدستور زبان جدید را نوشت. فرشیدورد عاشق ادبیات و شعر فارسی بود. عزیزالله جوینی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، در مراسم بزرگداشتش و در معرفی او چنین میگوید: «فرشیدورد هیچ گاه از شاعر خوببودن خود به عنوان یک مزیت تعریف نکرد. او دیوان شعری درباره انقلاب و جنگ دارد که میتوانست با ارائه این اشعار به موقعیتی مالی یا شغلی دست پیدا کند، اما این استاد بزرگ هیچ گاه به اندازه سر سوزنی از اشعار خود سوءاستفاده نکرد.» فرشیدورد در زندگی شخصیاش هرگز صاحب فرزندی نشد. او پس از جدایی از همسرش دیگر ازدواج نکرد. دکتر خسرو فرشیدورد روز چهارشنبه نهم دی ماه ۱۳۸۸ در «سرای سالمندان نیکان» تهران درگذشت و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
در سمینار نگارش فارسی
از آثار او میتوان به «جمله و تحول آن در زبان فارسی»، «دستور مختصر تاریخی زبان فارسی»، «دستور مفصل امروز بر پایه زبانشناسی جدید»، «دستوری برای واژهسازی: ترکیب و انشقاق در زبان فارسی، ترکیب و تحول آن در زبان فارسی»، «تاریخ مختصر زبان فارسی از آغاز تا کنون»، «عربی در فارسی» و «مسئله درست و غلط، نگارش و پژوهش در زبان فارسی» اشاره کرد.