Search

English

کودکان زباله‌گرد

سازمان بین‌المللی کار (ILO) در سال ۲۰۰۲، روز ۱۲ ژوئن را روز جهانی مبارزه با کار کودکان اعلام کرد تا بر گستردگی کار کودکان در جهان و لزوم تلاش‌های همگانی برای ازبین‌بردن آن تاکید کند.

از آن‌جا که هویت بسیاری از کودکان کار در ایران ثبت نشده است، نمی‌توان آمار دقیقی از تعداد آن‌ها ارائه کرد؛ اما برخی کارشناسان مسائل اقتصاد شهری آمار کودکان کار را بین سه تا هفت میلیون عنوان می‌کنند. آن‌ها در خیابان‌ها فروشندگی می‌کنند، در کارگاه‌ها تن به مشاغل سنگین و پرخطر می‌دهند یا در مزارع کار می‌کنند؛ اما زباله‌گردی از بدترین اَشکال کاری است که کودکان بسیاری به آن مشغولند؛ شغلی که ارمغان آن آسیب‌های روانی و جسمانی بی‌ شمار است.

برای کودکان زباله‌گرد چه فرقی می‌کند که روز جهانی حقوق کودک باشد یا روز جهانی منع کار کودک. آن‌ها لابه‌لای زباله به دنیا می‌آیند، بزرگ می‌شوند و آنقدر کودکیشان را میان زباله‌ها جست‌وجو می‌کنند تا روزی موشی انگشتشان را بجود، زنده‌ زنده در آتش بسوزند، مورد تجاوز قرار گیرند یا بر اثر بیماری‌های عفونی بمیرند.

بر اساس ماده ۲۳ پیمان‌نامه جهانی حقوق کودک، کودکان باید در برابر هر کاری که رشد و سلامتشان را تهدید می‌کند حمایت شوند و دولت‌ها باید حداقل سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کنند. اگرچه ایران به اجرای مفاد این پیمان‌نامه متعهد شده است و ماده ۷۹ قانون کار، اشتغال کودکان زیر ۱۵ سال را ممنوع دانسته است؛ اما میانگین سن کودکان زباله‌گرد ۱۲ سال است و در بین این کودکان حتی کودکانی هستند که پنج سال بیش‌تر ندارند.

مافیای زباله

صاحب‌کاران این کودکان پیمانکاران هستند. شهرداری از یک سو با این پیمانکاران قرارداد می‌بندد و از سوی دیگر سوءاستفاده از این کودکان را انکار می‌کند. فرشید یزدانی، فعال حقوق کودک، می‌گوید: «شهرداری از کار کودکان خبر دارد؛ اما اقدامی در راستای حمایت از آن‌ها انجام نمي‌دهد.» به گفته او شهرداری با پیمانکاران قرارداد می‌بندد و چه نیروی کاری ارزان‌تر از کودکان. آن‌ها کودک هستند و نمی‌توانند حق خود را مطالبه کنند و حتی از خود دفاع کنند.

سوسن مازیارفر، عضو جمعیت امام علی، درباره نحوه ورود این کودکان به چرخه زباله‌گردی می‌گوید: «شهرداری مزایده‌ای برای واگذاری تفکیک زباله انجام می‌دهد و پیمانکاری برنده می‌شود. این پیمانکار یا مستقیم بچه‌ها را استخدام می‌کند یا پروژه را به صاحبان گاراژها واگذار می‌کند که صاحبان این گاراژها به هر بچه ۸۰۰ هزار تومان ماهیانه حقوق می‌دهند، بدون دستکش و ماسک. به گفته او میانگین سنی این کودکان ۱۲ سال بوده و بر اساس تحقیقات ۴۱ درصد آن‌ها بی‌سواد هستند و ۳۷ درصد به خاطر کار ترک تحصیل کرده‌اند و بیش از ۵۰ درصد آن‌ها در مراکز جمع‌آوری زباله زندگی می‌کنند.»

هیچ آمارگیری مشخصی برای کودکان زباله‌گرد وجود ندارد؛ اما بررسی‌هایی که فعالان حقوق کودک انجام داده‌اند نشان می‌دهد که با افزایش فقر در سطح عمومی آمار کودکان زباله‌گرد هم افزایش می‌یابد.

از یک سو عدم وجود آمار رسمی در این زمینه و از سوی دیگر سود سرشاری که شهرداری از کار این کودکان می‌برد نشان‌دهنده این است که هیچ نهادی قرار نیست ممانعتی از کار این کودکان به عمل بیاورد و برعکس اراده‌های قوی مبنی بر ادامه کار آنان وجود دارد.

احمدرضا پرنده، مدیر کل آسیب‌های اجتماعی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی، گفته است که ۷۰ تا ۷۵ درصد کودکان زباله‌گرد اتباع خارجی هستد. بیش‌ترشان افغانستانی‌اند و برخی از آن‌ها پاکستانی هستند. معلوم نیست در این بی‌ آماری رسمی این آمار از کجا آمده است؛ اما هرچه هست چه فرقی می‌کند کودکی که در خیابان تا کمر در سطل زباله فرو رفته و هر روز چشمانی تحقیرش می‌کنند، ایرانی باشد یا کودکی افغانستانی فاقد هویت ثبت‌شده‌ای که به ایران قاچاق شده است.

خطراتی که کودکان زباله‌گرد را تهدید می‌کند:

– آسیب‌های جسمانی: محل کار کودکان زباله‌گرد، که برای نیمی از آن‌ها محل سکونتشان هم به حساب می‌آید، پر است از آلودگی و به دنبال آن انواع حشرات و جانوران موذی مثل موش و مارمولک وجود دارند. این کودکان یا مبتلا به بیماری‌هایی همچون گال، تیفوس، حصبه، هپاتیت، سالک، کزاز و ایدز هستند یا در معرض ابتلا به این بیماری‌ها قرار دارند. آن‌ها روزانه به طور متوسط ۶۰ کیلو زباله جمع می‌کنند. اغلبشان روزی ده ساعت کار می‌کنند و زانودرد و کمردرد امانشان را می‌برد. بسیاری از آن‌ها خانواده‌ای ندارند که پیگیر درمانشان شود. آن‌هایی هم که قاچاقی به ایران آمده‌اند، وقتی بیمار می‌شوند، کارفرما هیچ تعهدی در برابر آن‌ها ندارد.

– آسیب‌های روانی: اکثر این کودکان مورد سوء‌استفاده جنسی واقع می‌شوند. آن‌ها مکررا آزار می‌بینند، کتک می‌خورند و تحقیر می‌شوند. اگرچه تحمل می‌کنند؛ اما احساس اعتمادبه‌نفس و احترام به خودشان به شدت آسیب می‌بیند. خشم هر روز بیش‌تر و بیش‌تر در وجودشان سرکوب و اندوخته می‌شود. گرفتار مصرف یا قاچاق اجباری مواد مخدر می‌شوند و اگر از همه مصیبت‌ها جان به در ببرند و در گوشه‌ای خاموش نمیرند، تبدیل به بزرگسالانی می‌شوند که می‌توانند هم برای خودشان خطرناک باشند و هم برای جامعه.

حکومت جمهوری اسلامی به وضوح نشان داده که قرار نیست برای این کودکان چاره‌ای بیندیشد؛ اما جامعه نباید نسبت به آن‌ها بی‌‌تفاوت باشد. آن‌ها کودکان ما هستند و نیاز به همدلی ما دارند. اگر کمکی نمی‌کنید دست‌کم با تحقیر نگاه‌شان نکنید. آن‌ها محصول ظلم حکومت و بی‌تفاوتی اکثریت شهروندان هستند.

انتشارات بیشتر ...