سیمون بولیوار چه باشد؟ سیمون بولیوار مردی است از بزرگان ونزوئلا و ونزوئلا یکی از زیباترین کشورهای آمریکای لاتین است که به دلیل نبوغ کمونیستهای این کشور تبدیل به یکی از بدبختترین و واماندهترین کشورهای جهان شده است. کاشف ونزوئلا یکی از فامیلهای دور یا همساده کریستف کلمب بود که وقتی ونزوئلا را، که آن موقع یک اسم دیگر داشت، دید فریاد زد «ونیسیلا» یعنی «ونیز کوچک». البته قابل توجه است که کاشف سیرالئون هم وقتی این کشور را دیده بود فریاد زده بود «کوه شیرها» و اصولا همه کاشفان کشورهای جدید که در گذشته به آنها استعمارگر میگفتند، انگار مرض داشتند اسم کشور جدید را فریاد میزدند، در حالی که اگر خیلی آرام و مثل آدم هم میگفتند هیچ مشکلی پیش نمیآمد. به هر حال ونیسیلا یا ونیز کوچک تبدیل به ونزوئلا شد. مدتی که گذشت یک آقایی به نام سیمون بولیوار پیدایش شد و چون هم تیپش به ناپلئون میخورد و هم در آن زمان فوتبال در آمریکای لاتین هنوز وجود نداشت که به آن افتخار کنند و هم شلوارهای تنگ مدل ناپلئونی میپوشید، تصمیم گرفت ونزوئلا را از دست دشمنان، یعنی همانهایی که کشفش کرده بودند، ولی فکر میکردند اختراعش کردند، نجات دهد. این کاشفان یک مشکلشان این است که وقتی یک کشوری را کشف میکنند فکر میکنند آن را اختراع کردند، در حالی که این کشور از ده هزار سال قبل هم بوده، زر مفت نزن پلیز. همین شد که سیمون بولیوار، که ربطی هم به سیمون دوبوار ندارد، اول ونزوئلا را آزاد کرد بعد از این کار خوشش آمد، رفت کلمبیا را هم آزاد کرد و افتاد توی کار آزادکردن کشورها؛ بولیوی و پرو و کلی کشورهای دیگر را آزاد کرد که اینقدر زیاد بودند که بعضی از آنها گم شدند و معلوم نیست چی شد. و سرانجام هم سیمون بولیوار مثل بقیه ونزوئلاییها مرد و مردم عکساش را همه جا زدند و اسم همه جا را گذاشتند سیمون بولیوار. و سیمون بولیوار کلا از نظر باستانشناسی اهمیت زیادی دارد و اکنون باید بدانی باستانشناسی چیست؟
باستانشناسی چه باشد؟ باستانشناسی علمی است که در آن با استفاده از بیل و کلنگ و قلم مو و صندلی و فرچه و چراغ قوه سعی میکنند بفهمند در گذشته چه خبر بوده و اصولا انسانها قبلا چه کار میکردند. هرچه هم کشف میکنند باز به همان نتیجه قبلی میرسند که انسان از دههزار سال قبل، به دنیا میآمد، اشتباه میکرد، بزرگ میشد، شکار میکرد، وجترین نبود، به جای خداهای الکی غیرقابل دیدن، خداهای خوشگل طلایی و چوبی شیک درست میکرد و به جای دولا راست شدن مسلمانها یا سر کوبیدن به دیوارِ یهودیها یا چیپسخوردن به جای گوشت خدای مسخره مسیحیها و صلیبکشیدن روی سینه و زیرلب فسفسکردن، مثل آدم دور خدا میرقصیدند و نیایش درست و حسابی میکردند و جنگ میکردند و غذا میخوردند و با هم سکس میکردند و توی غارها موزه هنرهای معاصر راه میانداختند و همین چیزها. هی میگردند ببینند چیز تازهای پیدا میکنند، میبینند هیچ چیز تازهای نیست و این بشر در این ده هزار سال همین گهی بود که الان هست. ولی باز هم بیخیال نمیشوند. البته یک مشت هم آدم علاف مثل زبانشناسان قدیمی یک سال زور میزنند و کشف میکنند که انسان در دوره هخامنشیان زردآلو و گردو و هویج و گیلاس و آناناس میخورد. بعد همین حرفها را که کلا دویست کلمه هست با ده هزار تا زیرنویس چنان مینویسند که آدم فکر میکند چیز جدیدی اتفاق افتاده، بعد هی مراسم برگزار میکنند و خبر میدهند که انسان قبل از اینکه به وجود بیاید وجود نداشت. یا خبر میدهند که در مصر عمل جراحی زیبایی وجود نداشت و همه زنهای فرعون دماغشان یک متر و نیم بود. آخرش هم کل استاد را بچلانی مجموع دانشش افزون بر 275 کلمه نمیشود ولی همین را با پاپیون و دکمه سردست و ریش بزی چنان اماله میکنند به بشریت انگار اتفاق تازهای افتاده. پس فرزندم بدان که همانا باستانشناسی، علمی موهوم باشد از دیدگاه کسانی که فکر میکنند همه چیز از هفته قبل آغاز شده. شناختن زندگی انسان در دورانهای قدیم. از آن طریق همزمان با توسریخوردن استخوانها را از توی قبر در میآورند و به آن افتخار میکنند. یکی از علومی که ملتهایی که الان حرفی برای گفتن ندارند زیاد در موردش حرف میزنند و اصولا از خودشان دائم تجلیل میکنند و اکنون بهتر است بدانی تجلیل چه باشد و آن را چطور میکنند.
تجلیل چه باشد؟ تجلیل برخلاف تحلیل که نیاز به فکرکردن و عقل دارد، اصلا نه به فکر نیاز دارد و نه عقل و منطق، همین که از یک سری کلمات موزون و تشبیهات استفاده کنیم کافی است. در عمل تجلیل، ما چند روش را میتوانیم انتخاب کنیم: بزرگکردن، خوشگلکردن، ابدیکردن، مقدسکردن، پهنکردن، صافکردن، گردکردن، خوشبوکردن، خوشصداکردن و غیره. شاعران ایرانی متخصص تجلیلهای ..خمی هستند که اصلا باورتان نمیشود. مثلا میگوید شمشیرت هر لحظه پرخون باد، دشمنانت بیسر باد، هر که تو را نخواهد در آتش سوزان باد. آدم متوجه نمیشود که دارد بدیهای او را میگوید یا خوبیهای او را میستاید. تشبیه قد به یک سرو دوازده متری، تشبیه هیکل به یک کوه به ارتفاع 5764 متر، تشبیه مژه به یک زوبین سه متری، تشبیه ابرو به دم مار آناکاندو، تشبیه صدا به پاواروتی، تشبیه گوز شاه به سمفونی فلوت سحرآمیز موتزارت، تشبیه دندان شاه به استالاکتیت و استالاگمیتهای غار علی صدر، تشبیه عطسه شاه به گردبادهای تگزاس، و این داستان ادامه دارد. تجلیل مدرن: بزرگداشت. تجلیل رسمی: بزرگکردن آدمی که مثل ما فکر میکند، برای تحقیر بزرگانی که مثل ما فکر نمیکنند. روش انجام تجلیل: گروهی را با کت و شلوار جایی جمع میکنیم، یک نفر را زیر نور پروژکتور روی صحنه میآوریم، به او چند جایزه در جعبههای مخمل میدهیم و چند شیء شبیه مدال و واکسیل و چیزهای احمقانه دیگر به او آویزان میکنیم و از او عکس میگیریم. کاری که معمولا در مملکت ما پس از مرگ آدمها اتفاق میافتد، مگر اینکه تجلیلشدهها خیلی اهمیت نداشته باشند که در زمان حیاتشان از آنان تجلیل کنیم. در مراسم تجلیل در بسیاری موارد از بلندگو استفاده میکنیم و اینک باید بدانی بلندگو چیست و به چه درد میخورد.
بلندگو چه باشد؟ بلندگو همانا دستگاهی باشد که صدا را بلند میکند و حقانیت کسی که آن را در دست دارد اثبات میکند. شیئی مورد نیاز ناطق. وسیلهای که برای اطاعت یک گروه از حرفهای یک یا چند نفر مورد نیاز است. از لوازم ضروری برای انقلابکردن. بلندگو انواع گوناگونی دارد. بلندگوی دستی که برای فروش سبزی پلو و سبزی آش و ادامه جمعیت عزادار که آمادگی حمله به کتابفروشی را دارند به کار میرود. بلندگوی شیپوری قدیمی برای روضهخوانی یا سخنرانیهای آتشین مسجد، در حد دو تا چهارهزار نفر را میتواند تبدیل به نیروی عملیاتی کند. بلندگوی سیستم سونی ده هزار وات زلزله: برای اجرای زنده نوحه «رقاصم و رقاصم، رقاصه عباسم» حداقل برای دوازده هزار نفر داخل حسینیه و توی خیابان بیرونی جواب میدهد. از همین بلندگوها برای کنسرت هویمتال هم میتوان استفاده کرد. و یکی از خصوصیات بلندگو این است که آدم بلندپرواز نباید حرفهایش را پشت آن بزند، و اکنون بدان که بلندپرواز چه باشد؟
بلندپرواز چه باشد؟ بلندپرواز موجودی بدبخت در جهان سوم است که کلیه اقداماتش با شکست مواجه خواهد شد. او تلاش میکند پرده را از بسیاری چیزها بردارد ولی نتیجه درستی نمیگیرد. حال که به بدین جای رسیدی بدان ایدک الله فی الدارین که پرده چیست و چه کار آید تو را.
کدخدای علیآباد و حومه