پس از چهل سال حکومت ظالمانه مذهبیون، ایران شاید در آستانه یک تحول واقعی قرار گرفته باشد.
نوشته: ایلان برمن
برگرفته از نشریه The National Interest، مورخ ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۹
در روزهای اول ماه سپتامبر سحر خدایاری، دختر بیستونه ساله ایرانی که از هواداران بازی فوتبال بود، در مقابل ساختمان دادگستری تهران خود را به آتش کشید تا با این حرکت نمایشی به مسئولان رژیم اعتراض کند. سحر در بهار امسال به خاطر نقض ممنوعیت حضور زنان در مسابقات ورزشی بازداشت و به شش ماه حبس در زندان محکوم شده بود. او بر اثر شدت جراحات وارده ناشی از خودسوزی درگذشت، اما اعتراض علنیاش در ملاء عام به خروش و هیجان سیاسیای که طی یک سال و نیم گذشته در ایران به راه افتاده است جانی تازه بخشید.
از دسامبر ۲۰۱۷ تا کنون، ایران با طولانیترین دوران ناآرامیهای بدون وقفه در طی چهار دهه گذشته – که مذهبیون در این کشور بر مسند قدرت بودهاند – مواجه بوده است. مردم با تظاهرات، راهپیماییها، اعتصابات کارگری و دیگر اشکالِ حرکاتِ اعتراضیِ مکرر و پیاپی که به طور مرتب در سراسر کشور برگزار میکنند مخالفت خود را با وضعیت نابسامان اجتماعی، زوال اقتصادی و فساد شرمآور مسئولان – که همگی ویژگیهای برجسته حکومت آیتاللهها در ایران شده است – ابراز میکنند. این اعتراضات علیرغم تشدید سرکوب از سوی نظام ادامه یافته است. برای فعالان سیاسی همانند مریم معمارصادقی این مقاومت نشانه مثبت و امیدوارکنندهای است که – پس از چهل سال حکومت سرکوبگر و بیرحمانه – شاید امکان یک تغییر واقعی و هدفمند عملاً در ایران فراهم شده باشد.
این هدفی است که مریم معمارصادقی، فعال سیاسی چهلوهفت ساله ایرانیتبارِ آمریکایی، سالهاست برای نیل به آن مبارزه کرده است. مریم که در گذشته مدیر برنامههای «خانه آزادی»[1] در خاورمیانه و آفریقای شمالی بوده است، پروژه کنونی خود را که توانا خوانده میشود در سال ۲۰۱۰ با بودجه اولیه دفتر دموکراسی، حقوق بشر و کارگری وزارت خارجه آمریکا آغاز نمود.
آموزشکده توانا رسالتی بس مهم را عهدهدار شده است: ایجاد یک ظرفیت مدنی در جامعه ایران از طریق آموزش مدنی و گفتمان عمومی درباره موضوعاتی از قبیل حقوق زنان، اصلاحات در اسلام و ارزشهای دموکراتیک؛ به عبارت دیگر موضوعاتی که گفتوشنود دربارهشان در جمهوری اسلامی ایران ممنوع است. توانا این رسالت خطیر را با برگزاری کلاسهای درس در فضای مجازی، بهکارگرفتن شبکههای اجتماعی و قراردادن طیف وسیعی از منابع آموزشی – نظیر کتابهای دیجیتالی، کتابهای گویا، گزارشاتی درباره توسعه جامعه مدنی، مطالعات پژوهشی درباره مبارزات خشونتپرهیز برای گذار به دموکراسی در سایر کشورها و غیره – در اختیار همگان دنبال میکند. تواناتِک (Tavaana Tech)، که از پروژهای دیگر آموزشکده توانا است به ایرانیان کمک میکند تا با دسترسی به تکنولوژیهای فیلترشکن و دانش فنی بتوانند آزادانه و بدون به خطر انداختن امنیت خود به اینترنت دسترسی داشته باشند تا آزادی خود را کسب کنند. پروژه رواداری (Tolerance Project) از دیگر پروژههای توانا است که در جهت تعمیم و گسترش درک و تفاهم بیشتر میان ایرانیان (و مخاطبان عربتبارشان) در موضوعاتی مانند آزادی مذاهب و تکثرگرایی فعالیت میکند.
شاید این تدابیر یادآور کوششهایی باشد که ایالات متحده آمریکا و متفقیناش در اوج جنگ سرد برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی به عمل میآوردند و اِعمال «قدرت نرم» خوانده میشد. همینطور هم هست. مریم معمارصادقی معتقد است که وضعیت مردم ایران امروز همانند مردم در شوروی است که در پشت پرده آهنین در اسارت به سر میبردند و با رنج و مشقت بسیار روزگار را سپری میکردند. مردم ایران بهخوبی به نارساییهای نظام پی بردهاند، از بیاعتدالیهای فزاینده و جنجالی این نظام فرسوده شدهاند، و کوچکترین امیدی به اصلاحپذیری رژیم ندارند؛ اما در عین حال از بیتفاوتی جهان نسبت به آنچه در درون ایران میگذرد دلسرد و نومیدند و با شیوههای سرکوب فزایندهای که نظام به آنها متوسل میشود مغلوب و خلع سلاح شدهاند.
مریم و هموندان او معتقدند که میتوان از تاریخ برای آگاهیرسانی و توانمندکردن مردم بهرهبرداری کرد. از موفقترین و مهمترین نوآوریهای توانا انتشار ترجمه آثار اندیشمندان لیبرال – از آبیگیل آدامز[2] و منتسکیو[3] تا ناراضیانی مانند واتسلاو هاول[4] و آندری ساخاروف[5] – بوده است. با به اشتراک گذاشتن «درسهایی از تاریخ» که از هر یک از این مبارزات فراگرفته شده، توانا تلاش کرده است تا نشان دهد که آنچه در ایران در جریان است تجربه منحصر به فردی نیست، و همانگونه که سایر ناراضیان علیرغم واقعیتهای عینی و برخلاف انتظار در مبارزات خود موفق شدند، کنشگران سیاسی ایران نیز ممکن است بتوانند در براندازی نظام موفق شوند.
اما شوروشوق انقلابی به تنهایی کافی نیست. معمارصادقی که در زمینه دموکراسی و رعایت حقوق بشر تجربه حرفهای طولانی دارد معتقد است که عنصر کلیدی در هر گونه تغییر آتی در رژیم در ایران، ماهیت جامعه در فردای فروپاشی است. او میگوید تضمینی وجود ندارد که به دموکراسی برسیم. نیل به دموکراسی نیازمند آن است که پیشاپیش با انجام اقدامات لازم اطمینان حاصل کنیم که جامعه ایرانی روادار، ازحیث ذهنی باز (برونگرا) و تکثرگرا است. به همین سبب، معمارصادقی و توانا مانند بسیاری از مخالفان رژیم برای «روز» انقلاب برنامهریزی نمیکنند، بلکه توجه و تلاششان معطوف به «بازی طولانی» است که به واسطه آن زمینه و شرایط لازم برای تحقق یک انتقال نهایی دموکراتیک در ایران فراهم شود.
امروز انجام این مهم به یک چالش قطعی مبدل شده است. باراک اباما[6]، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا که بسیار مشتاق کنارآمدن با جمهوری اسلامی بود، تصمیم گرفت که نسبت به «جنبش سبز» – که در تابستان ۲۰۰۹ از سوی مردم ایران و در رویارویی با نظام به راه افتاد – واکنش نشان ندهد و از آن جنبش حمایت نکرد. این برخورد موجب شد که مردم ایران از پشتیبانی همهجانبه از یک جنبش اعتراضی داخلی بیمناک و نسبت به احتمال حمایت آمریکا از چنین حرکتی مردد باشند.
این تردیدها در دوران ترامپ هم ادامه یافته است. سیاست پرزیدنت دونالد ترامپ در قبال جمهوری اسلامی، به گفته مریم معمارصادقی، در موضوع حمایت از آزادی در «نیمه راه» از حرکت بازایستاده است. در واقع ، همچنانکه بسیاری تا کنون متوجه شدند، مسئله رعایت حقوق بشر، دموکراسی و آزادی به وضوح در فهرست۱۲ مادهای که مایک پمپئو، وزیر خارجه، به عنوان پیششرطهای لازم برای عادیسازی روابط میان تهران و واشنگتن در ماه مه سال ۲۰۱۸ ارائه کرد، گنجانده نشده بود.
نادیدهگرفتن این مسائل [رعایت حقوق بشر، دموکراسی و آزادی] بازتاب این واقعیت است که دولت ترامپ – برخلاف دولت جورج دبلیو بوش، آخرین رئیس جمهور از حزب جمهوریخواه – در قبال قراردادن «آزادی در دستور کار خود» موضعی نامشخص و ابهامبرانگیز اتخاذ کرده است. کاخ سفید از زمانی که پرزیدنت ترامپ به آن راه یافت تا کنون در یاریرساندن صریح به نیروهای دموکراتیک در خارج از کشور و تاکید واقعی بر وضعیت فلاکتبار مردمی که در کشورهایی نظیر ونزوئلا، کوبا و روسیه از سوی حکومتهای خود به اسارت گرفته شدهاند، از خود تردید و درنگ نشان داده است.
ایران نیز از این امر مستثنی نبوده است. در حالی که دولت ترامپ علنا از اعتراضاتی که در حال حاضر در ایران در جریان است ابراز حمایت میکند، در جهت کمک به پیشبرد اهداف معترضین عملا کاری انجام نداده است، یا دستکم تا کنون انجام نداده است. به عقیده مریم معمارصادقی این کوتاهی یک خطای بسیار جدی بوده است. او میگوید: «عدم دخالت خود نوعی دخالت محسوب میشود.» به کلام دیگر، درنگی که آمریکا در ارتباط با وضعیت فلاکتبار مردم ایران از خود نشان میدهد در واقع کمک به نیروهایی است که خواهان ادامه استمرار وضعیت موجودند؛ اعم از آنکه این نیروها در داخل جمهوری اسلامی یا خارج از ایران باشند.
با این وجود، معمارصادقی امیدوار است که سیاست «فشار حداکثری» در نهایت تکامل یابد و کارزار واقعی برای گسترش دموکراسی در داخل ایران را در بر گیرد. او معتقد است که زمانی که این تحول روی دهد واشنگتن ناگزیر خواهد شد که با تاکید بیشتر با فساد دیرینهای که در میان سرآمدان روحانیت ایران وجود دارد مواجه شود و گزارشات بیشتری در این باره منتشر کند. آمریکا ناگزیر خواهد شد تا از طریق رسانههای اجتماعی بیشتر و عمیقتر به مردم ایران بپردازد، و با همکاری با شرکتهایی که خدمات اینترنتی ارائه میکنند یا رسانههای اجتماعی را مدیریت میکنند، علیرغم فشارهای رژیم، بازبودن این کانالهای ارتباطی را تضمین نماید. آمریکا نیاز خواهد داشت تا در مقابله با اشاعه اخبار نادرست و دروغ از سوی نظام و «اتاق پژواک» وابسته به آن در ایالات متحده آمریکا – که متشکل از خبرنگاران، دانشگاهیان و کارشناسان اندیشکدهها است – از خود ابتکار عمل و خلاقیت نشان دهد؛ بهویژه در ارتباط با افسانه دروغ «اصلاحات» و «میانهروی» در درون رژیم که اکنون دیگر واهیبودن آن بر همگان روشن شده است. آمریکا نیاز خواهد داشت تا در سیاست و گفتمان عمومیاش به رهبران مخالفان رژیم ایران و کنشگران سیاسی اهمیت بیشتر و جایگاه برجستهتری دهد، و ناگزیر خواهد بود با تأمین منابع مالی مورد نیاز – همانگونه که در گذشته مثلا در قبال جنبش همبستگی در لهستان انجام داد – بهخصوص از معترضین و کسانی که حرکتهای کارگری را رهبری میکنند حمایت کند تا آنها بتوانند در عین ادامه فعالیتهایشان از عهده تامین معیشت خانوادههای خود بر آیند.
به عقیده مریم معمارصادقی، این اقدامات موجب تشویق تشکیلات مدنی در آمریکا، مانند اتحادیههای معلمان، خواهد شد تا ضرورت همبستگی با همتایان خود در ایران را به رسمیت بشناسند و از آنها حمایت کنند. به باور او، این اقدامات قطعا منجر به سنگینترشدن کفه ترازو به سوی مردم و معترضین در خیابانها و به ضرر ملایان خواهد شد؛ و این امر بالقوه میتواند عواقب بسیار مهمی به بار آورد. واشنگتن باید تصمیم خود را بگیرد که در این پیکار برای نجات روح ایران پشتیبان کدامیک از دو طرف است.
ایلان بِرمَن نایب رئیس ارشد شورای سیاست خارجی آمریکا در واشنگتن دیسی است. این مقاله یکی از چهار مقالهای است که در آنها به بررسی باورها، افکار و ارزشهای جناحهای مختلف نیروهای اپوزیسیون ایران پرداخته است. اولین مقاله در این رشته مقالات به بررسی مواضع شاهزاده رضا پهلوی و حامیان وی را میتوانید در اینجا بخوانید. مقاله دوم درباره دیدگاههای سازمان مجاهدین خلق و مقاله سوم درباره فعالیتهای مسیح علینژاد و به طورکلی جنبش ضد حجاب در ایران را میتوانید در اینجا بخوانید.
[1]. Freedom House یا خانه آزادی یک سازمان مستقل دیدبان است که وظیفه خود را توسعه آزادی در سراسر دنیا میداند. این سازمان چالشهای در برابر آزادی را تحلیل میکند؛ آزادیهای مدنی و سیاسی بیشتر را تبلیغ میکند و از فعالان خط مقدم دفاع از حقوق بشر و تلاش برای تغییرات دموکراتیک حمایت میکند. خانه آزادی در سال ۱۹۴۱ تاسیس شد و اولین سازمان آمریکایی بود که به تلاش برای پیشبرد آزادی در جهان پرداخت.
[2]. Abigail Adams (۱۷۷۴ – ۱۸۱۸): همسر و نزدیکترین مشاور جان آدامز که از بنیانگذاران ایالات متحده آمریکا و دومین رئیس جمهور این کشور بود.
[3].Montesquieu (۱۶۸۹ – ۱۷۷۵): حقوقدان، فیلسوف سیاسی و ادیب فرانسوی که مبتکر اصل تفکیک قوا بود.
[4]. Vaclav Havel (۱۹۳۶ – ۲۰۱۱): فیلسوف، نویسنده و سیاستمرد چک و اولین رئیس جمهور چکسلواکی پس از سقوط کمونیسم تا تجزیه این کشور (۱۹۸۹ – ۱۹۹۲). وی همچنین اولین رئیس جمهوری چک بود (۱۹۹۳ – ۲۰۰۳).
[5]. Andrei Sakharov (۱۹۲۱ – ۱۹۸۴): دانشمند فیزیک اتمی، برنده جایزه نوبل، کنشگر سیاسی روس که در جهت خلع سلاح اتمی برای گسترش صلح در جهان و رعایت حقوق بشر فعالیت کرد.
[6]. Barack Obama (1961 -)