Search

English

مسعود فراستی، از زندانی اعدامی تا منتقد سینما

توانا– شاید کم‌تر کسی باشد که مسعود فراستی، منتقد سینما را نشناسد. او سال‌ها است که به عنوان منتقد سینما در سیمای جمهوری اسلامی حضور فعال دارد. علاوه بر این می‌شود گفت که فراستی منتقدی حاشیه‌ساز است. بسیاری می‌گویند که او فیلم‌هایی را که ندیده است را نیز نقد می‌کند. خودش هم تلویحا به این موضوع اذعان دارد و این را از قدرت خود می‌داند و متکبرانه از دیگران می‌خواهد که اگر مرد هستند جلوی نقدش بایستند.

مسعود فراستی در پاسخ به انتقاداتی که او را حکومتی می‌دانند نیز طفره نمی‌رود و خود را حکومتی می‌داند.

مسعود فراستی در همه‌ی این سال‌ها به روشنفکران ایران حمله کرده است و سینماگران مستقل ایران را مورد هجمه قرار داده است. او همواره تلاش داشته است که خود را فردی ارزشی معرفی کند.

برای مثال فراستی جایزه‌ی اسکار اصغر فرهادی را سیاسی می‌داند:

«(درباره جایزه اسکار اصغر فرهادی برای «جدایی نادر از سیمین) همان موقع هم گفتم این جایزه اساساً سیاسی است. وقتی فیلم می‌گوید همه مردم ایران دروغگو هستند و می‌خواهم از اینجا مهاجرت کنم، خارجی می‌گوید زنده باد! داری تبلیغ رفتن و مهاجرت را می‌کنی. در فیلم «گذشته» این کار را نمی‌کنی. در «گذشته» این حرف را پس می‌گیری، ولی در «جدایی نادر از سیمین» این کار را می‌کنی. در «گذشته» پس می‌گیری، اما آدمت منفعل است. معلوم نیست در این چهار سال چه بوده است. بگذریم.»

مسعود فراستی، منتقد سینما

 مسعود فراستی، منتقد سینما

آن‌چه بسیاری می‌دانند این است که مسعود فراستی به گفته‌ی خودش بیش‌تر حکومتی است تا منتقدی مستقل و شاید از همین‌جا باشد که مدام چهره‌اش را در سیمای جمهوری اسلامی می‌بینیم. اما آن‌چه شاید جمع کثیری از مخاطبان عام تلویزیون ندانند پیشینه‌ی مسعود فراستی است. شاید بسیاری ندانند که مسعود فراستی از یک زندانی محکوم به اعدام سال ۱۳۶۰ به یک طرفدار جمهوری اسلامی رسیده است.

 مسعود فراستی می‌گوید هنگامی که به وسیله‌ی بازجویش که جوان دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی بود شکنجه می‌شده – بخوانید تعزیر- به حقانیت جمهوری اسلامی پی برده و دست از باورهای خویش کشیده و توبه کرده است.

مسعود فراستی در گفت‌وگویی در مورد سابقه‌ی فعالیت سیاسی‌اش که منجر به حکم اعدام شد و در برابر این پرسش که آیا شما طرفدار انقلاب اسلامی هستید می‌گوید: «بله! طرفدار انقلاب اسلامی هستم».

آن‌گاه در مواجهه با این پرسش که آیا بعد از انقلاب مشکلی برایتان به وجود نیامد می‌گوید:

«بله! بعضی اوقات زندان بودم.» پرسش‌گر می‌پرسد که شنیده‌ام که حکم سنگینی هم داشتید که فراستی پاسخ می‌دهد: «اعدام!»

مسعود فراستی در سال ۱۳۶۰ به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش محکوم به اعدام می‌شود.

او چرایی این حکم را این‌گونه توضیح می‌دهد:

«برای اینکه جزو یکی از گروه‌های چپ بودم. چپ به قول آن موقع خودمان غیر وابسته. فکر می‌کردیم. تفکری همچنان وابسته است. چپ غیر توده‌ای، چون توده‌ای‌ها غیر از اینکه وابستگی جبهه‌ای داشتند، وابستگی جیبی هم داشتند. به ایران آمدیم و از انقلاب دفاع کردیم. در جایی هم نکشیدیم. من هم شل شدم. نه فقط من، عده‌ای از بچه‌ها این‌طوری شدند. در ما انشعاب شد، عده‌ای مسلحانه علیه حکومت شدند. طیف من منفعل شدند. گفتند این راه غلط است، ولی منفعل شدند. راهی هم جز این نداشتیم، چون مردم آن طرف بودند. ما هم علیه مردم نبودیم. نمی‌دانستیم چکار کنیم. در یک سال و خرده‌ای آخر کاملاً به بن‌بست رسیدیم و همه را در یک شب گرفتند.»

فراستی سپس توضیح می‌دهد که وقتی قرار بود شکنجه – فراستی می‌گوید تعزیر- بشود از زیر چشم‌بند، جوان شکنجه‌گر را دیده که کتی پاره بر تن داشته و از گوشه‌ی چشمش اشک روان بود. این شکنجه‌گر فراستی را طبق گفته‌ی خودش تحت تاثیر قرار می‌دهد به صورتی که فراستی شروع می‌کند به «خرخوانی» و ۴۰۰ کتاب در حوزه‌ی اسلام و مسلمانی می‌خواند و از یک چپ مائوئیست به یک مسلمان طرفدار حکومت اسلامی تبدیل می‌شود.

«پیش حاکم شرع که رفتم، پرسید: «تو جمهوری اسلامی را قبول داری؟» جواب دادم: «نه.» سئوال کرد: «اسلام را قبول داری؟» پاسخ دادم: «نه.» گفت: «برو.» سه سال و نیم زیر حکم اعدام بودم. بازجو مرا می‌شناخت. یعنی در این مدت آن‌قدر با من سر و کله زده بود، مرا می‌شناخت. یک شب به سلولم آمد. پشتم را به دیوار کردم و نشست. گفت: «الاغ! خواسته‌ام دو باره از اول محاکمه شوی. خودت را لوس نکن. می‌دانم دیگر مارکسیست نیستی. این را هم می‌دانم که طرفدار انقلاب اسلامی هستی. مسلمان هستی یا نیستی، به من مربوط نیست. از تو سئوال می‌کنم مثل آدم جواب بده. خودت را لوس نکن. قبول است؟» گفتم: «قبول است.» گفت: «به من مدیونی.» بچه خیلی خوبی بود.»

مسعود فراستی (پور) در میزگرد زندانیان حزب توده

مسعود فراستی (پور) در میزگرد زندانیان حزب توده

مسعود فراستی متولد ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در تهران است.

او در دبستان تشویق و پس از آن در دبیرستان اندیشه در رشته‌ی ریاضی تحصیل کرد. آن‌گونه که فراستی در وبسیات شخصی خود نوشته است در ۱۹ سالگی در امتحان اعزام محصل به خارج قبول می‌شود و برای ادامه‌ی تحصیل به ایتالیا می‌رود و در رشته‌ی فلسفه و نمایش در دانشگاه «بولونیا» به تحصیل می‌پردازد. پس از آن فراستی به پاریس می‌رود و هنرهای تجسمی می‌خواند و سپس به دانشگان پاریس ۸ می‌رود و جامعه‌شناسی و اقتصاد سیاسی می‌خواند. او او اسفندماه ۱۳۵۷ به ایران بازکی‌گردد.

مسعود فراستی سخنگوی «حزب رنجبران ایران» که یکی از احزاب چپ کمونیستی در ایران است می‌شود. او در زندان توبه می‌کند و از آن پس از طرفداران پر و پا قرص جمهوری اسلامی می‌شود.

فراستی مدتی پیش اعلام کرد که کافه‌ای در تهران دایر کرده است و از این راه امرار معاش می‌کند.

در تصویری که از فراستی در برخی وبسایت‌ها منتشر شده است و مربوط به شرکت در میزگرد زندانیان حزب توده است نام خانوادگی او فراستی‌پور آمده است.

انتشارات بیشتر ...