Search

English

مروری بر «افسانه» حسین فهمیده

حمید هوشنگی از روزنامه نگاران و خبرنگاران قدیمی در تهران در سن ۷۰ سالگی درگذشت. او از سال ۱۳۵۲ فعالیت خود را در حوزه خبرنگاری در رادیو تلویزیون آغاز کرد و در سال های جنگ بین ایران و عراق نیز در خبرگزاری جمهوری اسلامی (پارس سابق) فعال بود. هوشنگی به عنوان معاون ستاد تبلیغات جنگ نیز فعالیت می کرد. یکی از دوستان روزنامه نگارش در توصیف او می نویسد :‌«معاون ستاد تبلیغات جنگ، روزنامه نگاری کهنه کار که در اوج فعالیتهای ایرنا، بار بزرگی از کارهای خبر و تحلیل ایرنا را خصوصاً در آشفته بازار دهه ۶۰ با همکاران دیگری چون احمد بورقانی به دوش کشید».

شاید با توجه به چنین سابقه رفاقتی با «احمد بورقانی» ست که «سهام بورقانی» فرزند احمد بورقانی از خبرآموزی پدر درگذشته اش نزد هوشنگی می گوید و در رثای هوشنگی به سابقه او در جنگ ایران و عراق اشاره می کند و با استفاده از ترکیب «دفاع مقدس» برای فعالیت رسانه ای هوشنگی در دوران جنگ، این چنین می نویسد:‌«خاصه در این چند سال آخر که رسم مروت را در حق او بجا نیاوردند؛ در حق کسی که «دفاع مقدس» کرده بود. اما او دم برنیاورد. هیچ‌گاه برای خود جزعی نکرد، اما گریست به درد برای وطن. تا آخرین ثانیه رویای ایرانِ سربلند را در سر داشت. همه آرزوی او ایران و اعتلایش بود».

اگرچه دوستان حمید هوشنگی او را بابت فعالیت هایش در جنگ و در قامت معاون ستاد تبلیغات جنگ می ستایند، اما این قصه روی دیگری نیز دارد. نیمه ای پنهان که پس از فوت حمید هوشنگی، در ابتدا خبرنگاری ایرانی از لندن بر آن نور تاباند. «نگین شیرآقایی» خبرنگار بی بی سی فارسی، در یک رشته توییت فاش کرد که حمید هوشنگی در دوران اقامت خود در لندن نزد او اذعان کرده است که اگرچه «حسین فهمیده» وجود خارجی داشت اما روایت کودکی که زیر تانک رفت سراسر افسانه بود و هیچگاه هیچ حسین فهمیده ای زیر هیچ تانکی نرفت! افشاگری جذاب و تکان دهنده ای بود. اما پیش از مرور بر آن بهتر است در ابتدا روایت رسمی و حکومتی از حسین فهمیده را مرور کنیم.

Image may contain: 2 people, people smiling, people sitting

از سمت چپ – حمید هوشنگی و احمد بورقانی

روایت رسمی از حسین فهمیده

«محمدحسین فهمیده» در اردیبهشت ۱۳۴۶ در یکی از روستاهای قم متولد شد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در قم گذراند و سپس همراه خانواده خود به کرج مهاجرت کرد. او در شهریور ۱۳۵۹ و در حالیکه هنوز یک کودک محسوب می شد به خرمشهر اعزام شد. به روایت رسمی در ابتدا از حضور او در خط مقدم جلوگیری می شد اما با آغاز رسمی جنگ او در جبهه حضور پیدا کرد. در مهر ۱۳۵۹ دوبار طی نبردهای نظامی زخمی شد و هر دوبار پس از بهبود به جبهه بازگشت؛ تا اینکه: «سرانجام در روز هشتم آبان ۵۹ در زمانی که خرمشهر مورد محاصره رژیم بعث عراق بود، برای جلوگیری از پیشروی تانکهای عراقی به شهر و قتل عام نیروهای مقاومت، با نارنجکی در دست از لابه لای سفیر گلوله های دشمن خود را به تانک دشمن ‌می رساند و با استفاده از نارنجک، تانک دشمن را منفجر می کند که در اثر این انفجار محل عبور دیگر تانک ها بسته می شود و خود نیز به شهادت می رسد».

در پی کشته شدن این نوجوان که در عرف بین الملل به عنوان «کودک – سرباز» شناخته می شد، رسانه های رسمی جمهوری اسلامی مانور زیادی روی این «شهادت» می دهند و اعلام می کنند که یک نوجوان طی یک عملیات استشهادی به زیر تانک های عراقی رفت و ضمن منفجر کردن تانک خود نیز به «شهادت» رسیده است؛ ستایش ها آن قدر بالا می گیرد که حتی آیت الله خمینی نیز در پیامی رسما رهبر خود را «حسین فهمیده» اعلام می کند: «….که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ‌تر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید». از حسین فهمیده تجلیل بسیار می شود و روز کشته شدن او به عنوان «روز بسیج دانش آموزی» نامگذاری می شود.

Image result for ‫حسین فهمیده‬‎

تصویری از حسین فهمیده

تردید در روایت رسمی

اما پیش از نگین شیرآقایی، شاید یکی از نخستین افرادی که در این روایت رسمی تردید ایجاد کرد، سرتیپ دوم ارتش،‌ «مسعود بختیاری» بود که طی یک گفتگوی مفصل با برنامه «خشت خام» به این موضوع اشاره کرد و گفت‌: «به هر حال جنگ‌های این‌گونه اسطوره‌سازی می‌کند. اما من فکر نمی‌کنم بشود زیر تانک رفت و آن را منفجر کرد». این تردید در روایت رسمی اگرچه حدی از شجاعت را با خود حمل می کرد اما آن قدرت و توان را نداشت که روایت رسمی از حسین فهمیده را تبدیل به یک افسانه یا دروغ سازد و در سطح افکار عمومی به اندازه کافی تاثیر بگذارد؛ در واقع برای این ناتوانی می توان دو علت برشمرد: یک علت بر می گردد به لحن محافظه کارانه سرتیپ مسعود بختیاری و علت دوم بر می گردد به عدم استناد به منبعی موثق برای رد قصه حسین فهمیده. از این رو شاید باید حمید هوشنگی – خالق قصه نوجوانی که به زیر تانک رفت – در می گذشت تا بحث درباره حسین فهمیده دگرباره زنده شود.

همانطور که در بالا آمد این نگین شیرأقایی بود که پس از درگذشت حمید هوشنگی این مساله را به نقل از خود هوشنگی فاش ساخت. او در توییتر خود نوشت: «حمید هوشنگی درگذشت. چند بار در لندن دیدمش. آدم جالبی بود. در چهار دهه خیلی تغییر کرد. یک بار با هم مصاحبه کردیم. پشت صحنه حرف خیلی مهمی زد که هیچ وقت از ترس جونش راضی نشد جلوی دوربین ضبطش کنه. واقعیت پشت داستان حسین فهمیده. امیدوارم جایی سندی از خودش به جای گذاشته باشه. ‏شاید بهتره بگم ‎افسانه‌حسین‌فهمیده هوشنگی در بخش پروپاگاندای جنگ فعال بود. از این می‌گفت که چطور استدلال کردند جنگ به قهرمان نیاز داره، اینکه چطور باید قهرمان‌سازی کرد و قهرمان‌سازی کردند. افسانه تبدیل به واقعیت شد و یک داستان برای ما مردم اون سرزمین در لباس واقعیت فروخته شد. ‏نوجوان ۱۳ ساله کشته شد. اسمش حسین فهمیده بود. بقیه ماجرا بال و پری بود که هوشنگی و اطرافیان برای تهییج افکار عمومی به داستان دادند. گویا پدر حسین فهمیده هم از اینکه پسرش زیر تانک نرفته مطلع بوده».

Image result for ‫نگین شیرآقایی‬‎

نگین شیرآقایی نخستین راوی تقلبی بودن داستان حسین فهمیده به نقل از حمید هوشنگی ست

«مراد ویسی» نیز که در حوزه تاریخ جنگ ایران و عراق پژوهش می کند و در رادیو فردا به عنوان خبرنگار ارشد مشغول است از گفتگوی خود با حمید هوشنگی در این باره می گوید و روایت نگین شیرآقایی را تایید می کند. او در توییتر خود نوشت:‌ «روایت آقای هوشنگی ( تاکید می کنم روایت ایشان) این بود که به عنوان خبرنگار برای تهیه گزارش از شهدای جنگ به دیدن پیکر کشته شدگان رفته و دریافته که شهید نوجوانی نیز میان آنها است و هنگام تهیه گزارش ،واقعیت موجود را پر و بال داده و به آن ابعاد حماسی داده است. مرحله بعد که اسطوره سازی از شهید فهمیده است مانند شکل گیری یک گلوله برفی با انتشار خبر،درج آن در روزنامه ها و نشریات،بازگویی و پروبال دادن به آن در صدا و سیما و اظهارات ستایش آمیز آیت الله خمینی درباره او و کشیده شدن تصاویر او بر دیوارهای شهر و چاپ پوسترهایش کلید می خورد».

به هر ترتیب اگرچه سرتیپ مسعود بختیاری و مراد ویسی، نوع روایت رسمی درباره حسین فهمیده و چرایی ضرورت آن را در نیاز به «اسطوره سازی» در زمان جنگ توجیه می کنند، افرادی نیز هستند که این را نه اسطوره سازی بلکه «دروغگویی و جعل آشکار» می خوانند. «شاهد علوی» – فعال سیاسی مخالف جمهوری اسلامی – در این باره می نویسد: «حمید هوشنگی…که…ارتباط مستقیم کاری با ستاد تبلیغات جنگ که مدیریتش با سید محمد خاتمی بود، داشت برای ساختن یک قهرمان و قالب کردنش به امت شهیدپرور به کلی واقعیت را جعل کرد و دروغی بزرگ پرداخت».

به هرترتیب، قصه حسین فهمیده را چه اسطوره سازی بخوانیم و چه دروغ بدانیم یک مساله روشن است؛ ترک برداشتن روایت های مقدس در جمهوری اسلامی شتاب بیشتری گرفته است. جنگ ایران و عراق با نام رسمی «دفاع مقدس» در ادبیات حکومتی از حوزه های ممنوعه ای بود که در سال های اخیر نورهایی غیرمجاز بر آن آغاز به تابیدن کرده اند؛ پژوهشگرانی که لزوما خط و ربط حکومتی ندارند و سعی می کنند «پرسشگر» جنگ و رازهای نهفته آن باشند. پژوهش های «جعفر شیرعلی نیا» که از پژوهشگران تا حد زیادی «خودی» نیز محسوب می شود خود نشانگر حجم عظیم ابهام درباره جنگ هشت ساله است. تردید نمی توان کرد که بر هم خوردن روایت رسمی از حسین فهمیده به پرسشگری درباره «دفاع مقدس» شتاب بیشتری خواهد بخشید.

 

انتشارات بیشتر ...