- English
- فارسی
زندگینامه
رسول منتجبنیا در سال ۱۳۲۲ در شهر شیراز متولد شد. او را با عنوان فعال سیاسی اصلاحطلب میشناسند. منتجبنیا قائممقام و از اعضای مؤسس حزب اعتماد ملی، عضو سابق شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز و استاد سابق گروه فقه و حقوق دانشگاه شاهد است. او سپستر از حزب اعتماد ملی کناره گرفت و به عضویت یکی دیگر از احزاب خلقالساعه در نظام اسلامی با نام حزب جمهوریت ایران اسلامی در آمد.
منتجبنیا همچنین نماینده سه دوره اول مجلس شورای اسلامی، رئیس کمیسیون دفاع مجلس سوم، نماینده روحالله خمینی و رئیس سازمان عقیدتی سیاسی شهربانی کل کشور، مشاور رئیسجمهور در دولت خاتمی، قائممقام ستاد قرارگاه خاتم و ستاد کل پدافند، عضو حزب جمهوری اسلامی و نماینده رهبر جمهوری اسلامی در انجمن اسلامی معلمان بوده است.
مدتی نماینده رهبر جمهوری اسلامی در انجمن اسلامی معلمان بوده است
فعالیتهای سیاسی و دعوا بر سر رانت
نوع رویکرد منتجبنیا در مسخ جنبشهای مدنی و مصادرهبهمطلوب آن به نفع حزب بزرگ شیفتگان امام (اصلاحطلبان) را میتوان در اظهار نظر او در اوج جنبش اعتراضی ۱۳۸۸ نظاره کرد که مدعی شد شعارهای سکولار و ضد نظام اسلامی «شعارهای نامربوط» بوده است ولی سردادنش تقصیر جناح احمدینژاد است که به نیروهای اصیل جنبش یعنی اصلاحطلبان تربیون نمیدهد.
او در مصاحبهای میگوید: «به هر حال وقتی یک حرکت مردمی و گسترده به وجود بیاید و کسی مدیریت این جریان را به عهده نداشته باشد، یا مدیریت داشته باشد اما ابزار تبلیغی در اختیارش نباشد، ممکن است لابهلای این حرکت کارهای افراطی هم انجام گیرد یا شعارهای نامربوط هم داده شود.»
او در همین مصاحبه پیشنهاد آتشبس میان معترضان و دولت را طرح کرده است و پیشفرض این آتشبس هم (علاوه بر تعارفاتی چون مطالبه آزادی زندانیان) در واقعیت صحنه سیاسی چیزی جز اعاده حق و حقوق جناح متبوع او نیست. او با اینکه مدعی بود که وحدت پیشنهادیاش فرمالیته و روبنایی و نمایشی نیست و مسئله اصلی حق مردم است، بیدرنگ هشدار داد که «ادامه پیدا کردن این قضایا به زیان کشور و نظام است، به زیان ملت است. یک روزی باید بالاخره اینها جمع شود.»
خمینیستایی عمومی در اصلاحطلبان را میتوان در اظهارات و موضعگیریهای این روحانی اصلاحطلب نیز سراغ گرفت. در خرداد ۱۳۹۷ رسول منتجبنیا در نامه استعفای خود به داشتن سمت قائم مقام دبیر کل حزب کروبیساخته «اعتماد ملی» افتخار کرده است که از سال ۱۳۴۱ در خط انقلاب خمینی بوده است و توصیفاتی از بنیانگذار جمهوری اسلامی بهدست داده که بیشتر مناسب مارتین لوتر کینگ و نلسون ماندلا است تا یک رهبر بیرحم و قسیالقلب همچون خمینی.
در بخش از این نامه آمده است: «راه سعادت و نجات خود و جامعه را هم در دنیا و هم در آخرت، در حرکت و سلوک در خط نورانى حضرت امام خمینى (ره) به عنوان رهبر و اسوه و انسانى کامل شناختم و همواره گوش به فرمان او و پیرو راه و مرام او بوده و با یاران و نزدیکان واقعى او، دوست و همراه بودهام ... چون راه او راه آزادى، دموکراسى، عزّت، سربلندى، صداقت، وفادارى، محبت و وحدت بود.»
او در نامه خود همچنین مدعی شد که قصد داشته ذیل رهبریت حزبی مهدی کروبی «پرچم خط نورانى، عزتبخش و انسانساز امام راحل را در دست داشته و نیروهاى لایق و مستعد بهویژه جوانان پاک و خداجو را براى زندگى بهتر و آیندهاى مؤثرتر، جذب، سازماندهى و تربیت کند». لازم به ذکر است که خود تعبیر «انسانسازی» یکی از فاشیستیترین مفاهیمی است که روحالله خمینی آن را در عرصه تاریخ سیاسی معاصر ایران سکه زد. بهکارگیری چنین تعبیری در کنار دموکراسی نشان میدهد که اصلاحطلبانی چون منتجبنیا حداقل از دموکراسی چیزی نمیدانند. بعدها که او حزب جدید «جهوریت» را تأسیس کرد، از سوی همپیمانان خودش در حزب اعتماد ملی مدعی شد که طیف الیاس حضرتی در آن حزب کودتا کردهاند و با همکاری مجلس و وزارت کشور ضربات جبرانناپذیری به حزب اعتماد ملی وارد ساختهاند. از جمله رحمتالله بیگدلی عضو سابق شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در مهر ۹۷ افشا کرد که امثال حسین کروبی، الیاس حضرتی و برخی دیگر شورای مرکزی حزب اعتماد ملی را به محفل خانوادگی تبدیل کردهاند و ملت میبایست بهزودی شاهد رقابتهای خانوادگی در شورای مرکزی این حزب باشد. خود منتجبنیا نیز در تاریخ هفدهم تیر ۱۳۹۷ مدعی شد که انتخاب الیاس حضرتی به قائم مقامی حزب اعتماد ملی کودتا بوده است. او حتی به این هم اکتفا نکرده و مدعی شد که باند حضرتی تا کنون چهار کودتا انجام دادهاند و او نیز متعاقب هر کودتا یک استعفا تقدیم کرده است.
در تیر ۱۳۹۷ دست به افشاگری فساد و رانت جریانات مدعی اصلاحطلبی زد
از هر چیز مهمتر آن است که نوع افشاگری منتجبنیا ضد همحزبیهای سابق خودش نشان میدهد که چگونه فساد و رانت تا عمق جریانات مدعی اصلاحطلبی ریشه دوانده است و چگونه دوگانه اصلاحطلب/اصولگرا صرفا جهت تقسیم منابع تاراجشده کشور کاربرد دارد. در همین زمینه، منتجبنیا در نامه افشاگرانه خود خطاب به حضرتی چنین میگوید:
«حضرتعالی به موفقیت حزب در انتخاب شهردار تهران اشاره کرده و آن را دلیل اثرگذاری و توفیق این حزب دانستید! ای کاش به معاملات و قرار و مدارهای پشت صحنه با افراد و احزاب تندرو برای رسیدن به این پیروزی و نیز ستاد تقسیم غنائم مسئولیتهای شهرداری بین دوستان و همفکران خود یا مافیای دلالی پُستها و وعدههایی که در زمان دعوت به کنگره و نیز شورای مرکزی اخیر به افراد داده شده است. همچنین افرادی که به ناحق و بدون شرایط لازم در مسئولیتهای گوناگون شهرداری اخیرا منصوب شدهاند اشاره میفرمودید و در صورت لزوم نام افراد را همراه با سوابق و پرونده فساد مالی و اخلاقی آنها به اطلاع عموم خواهیم رساند.»
این شکل از تهدید به اعلام نام به اندازه چهل سال عمر نظام اسلامی قدمت دارد و عدم وفای به چنین وعدههایی نشان میدهد که دست همگی افشاگران و افشاشدهها در فساد سیستماتیک جمهوری اسلامی آلوده است. با توجه به تمامی این مسائل، روشن نیست که رسول منتجبنیا چگونه میخواهد با تأسی به آرمانهای روحالله خمینی از بدلشدن حزب بعدی به محفل خانوادگی دیگری جلوگیری کند.
به طور کل روحانیان اصلاحطلب همچون مدیران اصلاحطلب همگی در شعار و کاربرد وسیع واژگان ارزشمند در عرف جهانی و از معنا-تهی-سازی آنها چیرهدست و پرکارند. دستکم قریب بیست و دو سال است که منتجبنیا و طیف متبوع او از دموکراسی سخن میگویند در حالی که هر روز بیش از پیش در تقویت یک تئوکراسی نظامی به هیئت حاکمه سیگنالهای مثبت ارسال میکنند. حمایت تمامی این طیف از سپاه پاسداران پس از اعلام تروریستیبودن آن از سوی آمریکا شاهدی بر این مدعا ست. در همین ارتباط، رسول منتجبنیا طی اظهاراتی شگفتانگیز مدعی شد همین که رهبر جمهوری اسلامی نامههای آنان را بخواند یعنی یک قدم به جلو برداشته شده است. او در تیرماه ۱۳۹۸ و در آستانه نخستین انتخابات سراسری نظام اسلامی پس از خیزش دی ماه ۱۳۹۶، بهصراحت گفت: «همین که ولیفقیه نامههای آنان را بخواند امتیاز است.» او همچنین گفت: «رهبری اجازه دادند که نامهها و مکاتباتی بنویسیم و حتی اعتراض کنیم و همین که ایشان نامههای ما را بخوانند و مورد توجه قرار دهند حتی اگر جوابی هم دریافت نشود، کافی است و این یک امتیازی برای مجموعه اصلاحطلبان است.»
بدینسان هنر منتجبنیا و مجموعه مورد پشتیبانی او ازبینبردن مرز میان کف خواستهها و سقف خواستههای طبقه متوسط ایران از راه به زیر صفر رساندن مطالبات جامعه مدنی بوده است. در همین اظهارنظر اخیر میتوان ترویج اطاعت از ولیفقیه و خاکساری و جاننثاری نسبت به شخص اول کشور (که اختیارات بیحد و بدون مسئولیت دارد) را نظاره کرد. همه اینها نیز تحت نام اصلاح، اصلاحطلبی و دموکراسی انجام شده و میشود.
دورویی و ریاکاری سیاسی منتجبنیا از اینجا نیز خود را آشکار میکند که او مدعی است اگر انتخاب حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ با شکست مواجه میشد، مردم ایران امروز امنیت نداشتند. منتجبنیا بهخوبی میداند که حسن روحانی یکی از امنیتیترین چهرههای نظام است که یکی از امنیتیترین کابینههای تاریخ جمهوری اسلامی را تشکیل داده است، اما اگر روحالله خمینی نماد محبت و مهر است، پس حسن روحانی نیز نماد امنیت و اعتدال خواهد بود و محمدجواد ظریف که در ناراستگویی و دروغپردازی دست منوچهر متکی (وزیر محمود احمدینژاد) را از پشت بسته، ملقب به «وزیر خارجه مومن و متعهد» میشود که کشور را از بحرانهای بینالمللی نجات داده است.
او و همحزبیهایش منکر برخوردهای انتظامی نیستند و تنها آنرا توأم با رأفت اسلامی میخواهند
آراء اجتماعی و فرهنگی
اظهارنظرهای رسول منتجبنیا درباره فضای اجتماعی ایران و نحوه مواجهه با مسائل فرهنگی، به تعبیر مورد پسند جمهوری اسلامی بیشتر به توصیه جنگ نرم با نسل جوان ایران شباهت دارد؛ یعنی همان چیزی که در زبان اصلاحطلبانه به «کار فرهنگی جهت جذب جوانان به نظام» تعبیر میشود. در عین حال، منتجبنیا و دوستانش هرگز بهکل منکر برخوردهای انتظامی نشدهاند بلکه تنها تاکید داشتهاند که ضرورت اینگونه برخوردها توأم با رأفت اسلامی باشد.
بدینسان منتجبنیا در مرداد ۱۳۹۳ وقتی میخواهد درباره معضل حجاب اجباری تحت نظام متبوعش لب به سخن بگشاید، در عین حال که از طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها بهاصطلاح انتقاد میکند اما بلافاصله از چیزی با نام «اختلاط مشروع» دم میزند که طبیعتا نافی مفهوم مقابل خودش با عنوان «اختلاط نامشروع» است و مجوز برخورد انتظامی و قضایی و غیره با آن. البته رسول منتجبنیا فراموش نمیکند که در ادامه ژست پیشرو بودن، خاطره تعریف کند که اوائل انقلاب عدهای «متحجر» میخواستهاند برنامههای تلویزیونی زنان و مردان را ازهم تفکیک کنند با این راه حل که هر جنس برنامه جنس دیگر را نبیند او در این باره میگوید:
«یکی از همین آقایان زمانی امام جمعه بود و در خطبه نماز جمعه گفت: "صدا و سیما باید جداسازی کنند، یک زمانی از روز برای مردان برنامه پخش کنند و یک زمانی برای زنان برنامه پخش کنند، منتها باید آقایان قول بدهند که وقتی برنامه خانمها پخش میشود تلویزیون نگاه نکنند." بعضی از این افراد تا این حد چشمشان را بر واقعیت ها بستهاند.»
این نحوه پروپاگاندا و کسب وجهه یک متحجر از راه نشان دادن تحجر بیشتر طرف مقابل، یکی از پدیدههای نادری است که ملت ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آن مواجه شد. در این بازی سیاسی، متحجرها و سلفیهای شیعی به دو گروه تقسیم شدند و هر کدام دیگری را به افراط یا تفریط متهم کردند اما مخرج مشترک اختلافهایشان چیزی جز ادامه سلطه شریعت بر جان و مال و شأن انسانی ایرانیان، سرکوب روزمره و سلب آزادیهای شهروندی نبوده است.
از فقر تئوریک و بیمایگی ایدئولوژیک انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن همین بس که منتجبنیا در ماجرای حجاب میکوشید مرتضی مطهری را نیز اصلاحطلب و از قبیله و جناح متبوع خودشان بداند و از راه زدن پدر توی سر پسر، به علی مطهری بفهماند که نفع او در آن است که مانند اصلاحطلبان در جایی بایستند که هیچ جا نیست و همه جا است؛ هم طرفدار حق شهروندی باشند و هم طرفدار سرکوب بدحجابان (هرچند اندکی رئوفانهتر). تهیدستی نظری در جعل مبانی جهت حجاب اجباری تا آنجا ست که منتجبنیا واکنش جناح اصولگرای آن زمان را به کتاب حجاب مطهری پدر نشانه تحجر آنان دانسته و از پسر خواسته تا راه شماتتکنندگان پدرش را نرود. تارنمای «کلمه» (منسوب به رهبران جنبش سبز) که با آب و تاب سخنان منتجبنیا را نقل کرده است، عامدانه به تاریخ ظهور نظام اسلامی بیتوجهی میکند. جالب توجه است که مطهری یکی از ایدئولوگهای انقلاب اسلامی و از طراحان اولیه نظام سرکوبگر کنونی بوده است و با هیچ بزکی نمیتوان امثال او را آزادیخواه یا طرفدار حقوق زنان جا زد.
در راستای دوچهرگی اصلاحمآب، رسول منتجبنیا در آذر ۱۳۹۶ طی مراسمی بهمناسبت روز دانشجو در ایلام مدعی شد که دیندارشدن دختران و پسران دانشجو نباید اجباری و کانالیزه باشد، بلکه «ما» (یعنی مجموعه نیروهای انقلاب تحت نام اصولگرا و اصلاحطلب) «باید این هنر را داشته باشیم که فضایی ایجاد کنیم که دانشجویان خودشان دین را انتخاب کنند.» در واقع، منتجبنیا در لزوم هدایت جامعه به سمت ارزشهای یک دین انحصاری هیچ اختلافی با محمدتقی مصباح یزدی ندارد. تنها تفاوت آن است که مصباح میگوید سختتر بگیرید و منتجبنیا میگوید سختگیری را با تبلیغات مؤثر همراه کنید.
از تناقضات این روحانی اصلاحطلب همین بس که در این سخنرانی مدعی شده که احزاب نباید دفتر و شعبه در دانشگاه داشته باشند چرا که مانع فکر و فعالیت مستقل سیاسی دانشجویان میشوند. در عین حال، او هیچ اشارهای نمیکند که وجود دفاتر بسیج دانشجویی و نمایندگی ولی فقیه در تک تک دانشگاههای کشور نقض استقلال سیاسی دانشجو ست. وظیفه اصلی این دفاتر گماردن جاسوس برای دانشجویان و استادان است تا هر اظهارنظری که هسته اصلی نظام اسلامی را هدف میگیرد، با توبیخ و تنبیه و در نهایت اخراج مواجه شود.
مدعی است پرورش نیروی متعهد جوان برای نظام اسلامی ارزشش از تمام ذخائر ارزی کشور بیشتر است
از مثالهای دیگر ژستهای فرهنگی ناراست و ریاکارانه اصلاحطلبانه به سبک منتجبنیا یکی هم سخنرانی او در خرداد ۹۸ بود که طی آن مدعی شد پرورش نیروی متعهد جوان برای نظام اسلامی ارزشش از تمام ذخائر ارزی کشور بیشتر است. او همچنین اظهار عقیده کرد که مفهوم حزباللهیبودن یک معنای بسیار عمیقی دارد و نباید آن را سادهانگاری کرد. او در همین سخنرانی فراموش نمیکند که به مدح ولیفقیه کنونی بپردازد و تاکید میکند که نیروی جوان متعهد باعث پویایی و پرتحرکی در سطوح مدیریتی و کلان کشور میشود که همه مورد توجه و اهتمام آیتالله خامنهای نیز میباشد. بدینسان منتجبنیا و طیف شیفتگان خمینی که پس از دوم خرداد تنها همان شیفتگی را با تابلوی دموکراسی جار میزنند، با اصل دخالت حکومت در تربیت جامعه و پرورش مزدور ایدئولوژیک هیچ مشکلی ندارند بلکه تنها خواستار آنند که روشهای قهری و مکانیکی جای خود را به روشهای نرم و فرهنگی بدهد و اهداف نظام اسلامی از راههای کمهزینهتر و موثرتر پیگیری گردد.