Search

English

مصطفی رحیمی؛ آن‌که گفت «نه»‌

او کسی است که اولین نامه‌ سرگشاده‌ هشداردهنده را به آیت‌الله خمینی نوشت و خلاف جو غالب مردم و روشن‌فکری که سخن از حضور تصویر «امام» در ماه می‌شد چارچوب ایدئولوژیک خمینی را به نقد کشید.مصطفی رحیمی، روشن‌فکر، حقوق‌دان، استاد دانشگاه و نویسنده و مترجم ایرانی، یک روز پیش از خروج محمدرضا شاه از کشور و در حالی که حدود دو هفته تا حضور خمینی در ایران و تکیه‌ او بر قدرت سیاسی بیش‌تر باقی نمانده بود در نامه‌ای به آیت‌الله خمینی با عنوان «چرا با جمهوری‌اسلامی مخالفم» دلایل مخالفت خود با نظام سیاسی نوظهور مبتنی بر شریعت اسلامی را .بیان کرد

این نامه در ۲۵ دی‌ماه ۱۳۵۷ در روزنامه‌ «آیندگان» منتشر شد؛ روزنامه‌ای که با به قدرت‌رسیدن خمینی از آن‌دسته از روزنامه‌هایی بود که در ابتدا توقیف شد.

مصطفی رحیمی نامه‌ خود را با نیم‌بیتی از حافظ آغاز کرد که «بخت خواب‌آلوده ما بیدار خواهد شد دگر».

رحیمی سپس از بخشی از مشترکات دیدگاهی خود با آیت‌الله خمینی سخن گفت و ادامه داد که آن‌چه موجب شده است که به خمینی نامه بنویسد نه این مشترکات بلکه «نکته‌هایی است که تا آن‌جا که من می‌دانم تا کنون کسی از داخل کشور آشکارا به شما ننوشته است.»

مصطفی رحیمی آغاز مشکل را زمانی می‌داند «كه برخی از طرفداران مسئله جمهوری اسلامی را به عنوان خواست كلیه مردم این مملكت مطرح كردند.»

صفحه اول روزنامه آزادگان که نامه رحیمی در آن منتشر شد

او در این نامه مهم از خمینی می‌خواهد که به صورت مطلق بر جمهوری تاکید کند و ازچسباندن پسوند اسلامی به جمهوریت خودداری کند چرا که جمهوری اسلامی حکومت عده‌ای از مردم است و نه همه‌ مردم:

«اگر شما حاكمیت مطلق ملت را بپذیرید، مردم ایران كه تاكنون تقریبا در همه قیام‌های خود بالمآل شكست خورده‌اند و پس از قرن‌ها می‌توانند نفسی به راحتی بكشند و در فردای پیروزی جشنی دوگانه (سقوط استبداد سیاه و استقرار حكومت مردم) برپا سازند.»

مصطفی رحیمی در ادامه‌ نامه دلایل مخالفت خود با جمهوری‌اسلامی را برمی‌شمرد.

رحیمی می‌گوید که همه‌ مردم ایران در انقلاب نقش داشته‌اند و نه همه‌ کسانی که طرفدار جمهوری اسلامی هستند:

«چرا باید در ساختن ایران آینده، رأی آزادانه ملت را نپرسید؟ آیا می‌توان ادعا كرد كه همه شهیدانی كه در سال‌های سیاه با خون خود نهال انقلاب را آبیاری كردند طرفدار جمهوری اسلامی بوده‌اند؟ آیا می‌توان ادعا كرد كه همه‌ زندانیان سیاسی كه با زندگی و شرف خود مقدمات آزادی ایران را فراهم آوردند دارای ایدئولوژی مذهبی بودند و هستند؟ آیا می‌توان ادعا كرد كه همه‌ كسانی كه هر روز به بهای جان یا شرف یا آزادی با زندگی خود مبارزه را ادامه می‌دهند، یک پارچه طرفدار چنین نظری هستند؟ … حماسه‌ای كه ایجاد شده مربوط به همه‌ی ملت ایران است، پس كار منطقی و درست و عادلانه آن است كه فقط مهر ملت برآن باشد و بس. و هر كاری دیگر امری عمومی را اختصاصی خواهد كرد.» در قسمت دوم دلایل خود، مصطفی رحیمی جمهوری اسلامی را حکومت روحانیان می‌داند:

«آن‌چنان كه من می‌فهمم جمهوری اسلامی یعنی آن‌كه حاكمیت متعلق به روحانیون باشد. و این برخلاف حقوق مكتسبه ملت ایران است كه به بهای فداكاری‌ها و جان‌بازی‌های بسیار این امتیاز بزرگ را در انقلاب مشروطیت به دست آورد كه “قوای مملكت ناشی از ملت است”.»

تصویری از نامه مصطفی رحیمی در روزنامه آیندگان

رحیمی آن‌گاه می‌گوید که جمهوری‌اسلامی با دموکراسی منافات دارد:

«دموکراسی به معنای حكومت همه مردم، مطلق است و هرچه این اطلاق را مقید كند به اساس دموکراسی (جمهوری) گزند رسانده است. بدین‌گونه مفهوم جمهوری اسلامی (مانند مفاهیم دیكتاتوری صالح – دموکراسی بورژوایی – آزادی در كادر حزب …) مفهومی است متناقض. اگر كشوری جمهوری باشد، بر حسب تعریف، حاكمیت باید در دست جمهور مردم باشد. هر قیدی این خصوصیت را مخدوش می‌كند. و اگر كشور اسلامی باشد، دیگر جمهوری نیست، زیرا مقررات حكومت از پیش تعیین شده است و كسی را در آن قواعد و ضوابط حق چون و چرا نیست. این امر چنان بدیهی است كه وقتی كمونیست‌ها خواستند فقط اصطلاح دموكراسی را از تابوتی كه خود برایش ساخته بودند بیرون آورند، به خود اجازه ندادند كه عبارت «دموكراسی كمونیستی» را به كار برند، بلكه عبارت دموكراسی توده‌ای را عام كردند كه باز هم همان عیب را دارد.»

مصطفی رحیمی در این نامه از روحانیت می‌خواهد که از امر حکومت‌داری کناره بگیرد و «شایسته مقام روحانیت آن است که خود را به مقام سیاسی نپالاید.»

اهمیت نامه مصطفی رحیمی و درک درست او از سیاست را وقتی می‌توان بهتر درک کرد که خود را در آن زمانه‌ پر آشوب انقلابی‌خواهی و اسلام‌خواهی قرار بدهیم.

مصطفی رحیمی در زمان و زمانه‌ای به شکل مستدل با جمهوری اسلامی مخالفت کرد که عموم روشن‌فکران و مردم مقلد‌وار و با هیجان پشت زعامت سیاسی روح‌الله خمینی ایستادند. هنوز خمینی مستقر نشده بو و رحیمی جمهوری‌اسلامی را با گوشت و پوست خود احساس کرده بود.

در دوران نوجوانی

مصطفی رحیمی در آن زمان تنها بود. شاید بسیاری از کسانی که همراهی گروه‌های مختلف سیاسی و روشنفکران و توده‌ مردم را با آیت‌الله خمینی دیده بودند از رحیمی می‌پرسیدند که آلترناتیو تو برای جمهوری اسلامی چیست و وقتی کسی اقبالی به سخنان تو نشان نمی‌هد چرا در زمره‌ طرفداران جمهوری اسلامی قرار نمی‌گیری و به «جمهوری اسلامی» آری نمی‌گویی اما گذشت زمانه نشان داد که مصطفی رحیمی خودش آلترناتیوی برای آن روزها بود و اگر اقبالی به او می‌شد و در نامه‌ او با دیده‌ جستجوگر و نقاد می‌نگریستند جامعه از بسیاری از آفاتی که تئوری سیاسی جمهوری اسلامی به بار آورد مصون می‌ماندند.

قاطبه‌ مردم و روشن‌فکران مذهبی و سکولار و لائیک در همهمه‌های آن روزگار پرسش‌های مصطفی رحیمی از خمینی را بی‌اساس دانستند.

مصطفی رحیمی که بود؟

مصطفی رحیمی، استاد دانشگاه و حقوق‌دان و مترجم ایرانی دانش آموخته‌ دکترای حقوق از دانشگاه سوربن فرانسه بود.

او در سال ۱۳۰۵ در نائین اصفهان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی‌اش را در همان شهر به پایان برد و برای دبیرستان به شهر یزد رفت.او بار دیگر در دوم دبیرستان به اصفهان بازگشت و پس از آن راهی تهران شد و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. رحیمی در سال ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن دکترا گرفت. پس از پایان تحصیل رحیمی به ایران بازگشت و وارد دادگستری شد.

هنگام تحصیل در دانشگاه سوربن فرانسه

مصطفی رحیمی دستی در نوشتن داستان و شعر و نمایشنامه داشت و از او آثاری در این حوزه منتشر شده است.

رحیمی به دلیل نوشتن نامه «چرا با جمهوری‌اسلامی» مخالفم به آیت‌الله خمینی همواره مورد خشم حکومت قرار داشت.

رحیمی سه سال پس از نوشتن این نامه به دلیل نوشتن متنی با عنوان «عصرانه حکومت قانون» در سال ۱۳۶۰ بازداشت شد و بیش از سه ماه در زندان بود.

او سرانجام در نهم مردادماه سال ۱۳۸۱ درگذشت و در قطعه‌ هنرمندان بهشت‌زهرا تهران به خاک سپرده شد.

انتشارات بیشتر ...