Search

English

یک فیلم، یک کتاب – ۱

فیلم

ویلهلم براسه، زندانی شماره ۳۴۴۴ آشویتس بود که از پدری آلمانی و مادری لهستانی به دنیا آمده بود. زمانی که لهستان به‌وسیله آلمان اشغال شد به او گفتند که اعلام کند آلمانی است و به رایش پایبندی دارد تا رهایی بیابد اما او زیر بار نرفت.

او تصمیم گرفت به مجارستان بگریزد اما بخت یارش نبود و در مرز بازداشت شد. باز به او گفتند که از هیتلر ستایش کند اما حاضر به این کار نشد و در اوت ۱۹۴۰ میلادی او را سوار قطاری کردند و به اردوگاه آشویتس فرستادند.

او در آشویتس رنج بسیار کشید اما از آن‌جا که عکاسی حرفه‌ای بود جان سالم به در برد و کارش شد انداختن عکس پرسنلی از اسرا برای تشکیل پرونده.

براسه شاهد مرگ و کشته‌شدن بسیاری از اسرا در آشویتس بود. پس از چند ماه با دکتر یوزف منگل روبرو می‌شود که بر روی زندانیان آشویتس به مثابه موشی آزمایشگاهی کارهای پزشکی‌اش را انجام می‌داد. منگل گاهی بدون بی‌هوش کردن افراد روی آن‌ها عمل جراحی انجام می‌داد.

پس از پایان آشویتس به براسه دستور دادند که نگاتیوها را نابود کند اما او موفق می‌شود برخی از آن‌ها را نجات دهد. پس از سقوط هیتلر و رهایی براسه او دیگر نتوانست عکاسی کند؛ چراکه هنگام عکاسی، مردگان مقابل دیدگانش رژه می‌رفتند.

فیلم مستند لهستانی «چهره‌نگار» (The Portraitist) در سال ۲۰۰۶،  داستان زندگی ویلهلم براسه را به تصویر کشیده است.

 

کتاب

۱۵ سال از مرگ شاهرخ مسکوب گذشت. این پژوهشگر، شاهنامه‌پژوه و مترجم ایرانی بیستم دی‌ماه ۱۳۰۲ در شهر بابل به دنیا آمد و در ۲۳ فروردین ۱۳۸۴ در پاریس درگذشت.

او در جوانی به حزب توده گرایش پیدا کرد اما خیلی زود از این حزب برید و از آن خارج شد. مسکوب پس از حمله وحشیانه شوروی به مجارستان، راه خود را از حزب توده جدا کرد.

او پس از این جدایی مسیرش را از سیاست جدا کرد و بیش از پیش به ادبیات و همین‌طور ترجمه پرداخت.

پس از انقلاب اسلامی زمانی که عرصه را بر نوشتن و تحقیق تنگ دید به فرانسه رفت. در فرانسه زندگی سختی را سپری کرد. او مدتی طولانی در عکاسی خواهرزاده‌اش کار می‌کرد و حتی پس از مدتی اتاق پشت همان عکاسی محل زندگی‌اش نیز شد.

کتاب «روزها در راه» خاطرات روزانه شاهرخ مسکوب است از آذرماه ۱۳۵۷ تا آخر سال ۱۳۷۵.

این کتاب خواندنی به بسیاری از گوشه‌های پنهان زندگی مسکوب و همین‌طور تاریخ این سال‌ها اشاره دارد.

قرار بود این کتاب در ایران و به وسیله‌ی نشر شهاب – با مدیریت علی دهباشی – منتشر بشود اما از آن‌جا که بخش‌هایی از این کتاب به دلیل سانسور حاکم بر ایران باید حذف می‌شد امکان انتشار در ایران پیدا نکرد و به‌وسیله «انتشارت خاوران» در فرانسه منتشر شد.

انتشارات بیشتر ...