اگر بخواهیم حکم آخر را در ابتدا صادر کنیم باید بگوییم که نگاه روحانیت حاکم در ایران به عید نوروز – در بهترین حالت – نگاهی مشروط است. نوروز برای روحانیت حاکم در چارچوب اسلام تعریف میشود و سعی میشود به آن رنگ و بوی مذهبی داده شود. تمام تلاش جمهوری اسلامی این است، نوروز از محتوای تاریخی – باستانی خود تهی شود و به مثابه عیدی نشان داده شود که انگار آب توبه بر سرش ریخته شده است!
خامنهای و نوروز
مواضع آیت الله خامنه ای در قبال نوروز اهمیت فراوانی دارد. چه آنکه او ولی فقیه نظام جمهوری اسلامیست و دارای بیشترین اختیارات. نوع نگاه او به یک پدیده یا مسئله میتواند در اوج و فرود آن، تاثیر بسیار زیادی داشته باشد. خامنهای نگاهی مشروط به نوروز دارد و با زدن ریشههای تاریخی – ایرانی آن، جامهای شیعی بر تن آن بپوشاند.
آیت الله خامنهای به صراحت گفته است: «نوروز در ایران، جشنی در خدمت حکومتهای استبدادیِ قبل از اسلام بود! به همین خاطر است که به آن ‘نوروز باستانی’ میگویند! ‘نوروز’اش خوب است، ولی ‘باستانی’ اش بد است!». خامنهای که این سخنان را در نوروز ۷۷ در مشهد ایراد میکرد، در ادامه سخنان خود دیگر جشنهای ایرانی را نیز در کنار نوروز، جشنهایی متعلق به «حکومتهای استبدادی و سلطنتهای پوسیده دوران جاهلیت ایران» میداند و تاکید میکند محتوای نوروز پیش از اسلام، «مردمی و خدایی» نبود. او حتی فراتر میرود و مدعی میشود که در نوروز پیش از اسلام، «جهات عاطفی و انسانی و مردمی» وجود نداشت.
البته میتوان گفت نگاه مشروط خامنهای به نوروز و تاکید او بر نگاه اسلامی به نوروز، در چارچوب نگاه کلی به او تاریخ باستانی ایرانیان قرار میگیرد. خامنهای به تصریح سخنان و مواضع دوران ریاست جمهوری و رهبریاش، با تاریخ باستانی ایرانیان اصلا مهربان نیست و این نامهربانی را با واژههایی شدید و غلیظ بیان میکند و ابایی ندارد در این مسیر حتی ابنیه تاریخی و شکوهمند ایرانی را نیز مورد تخفیف و تحقیر قرار دهد.
خامنهای در پیامهای نوروزی خود از نمادهای نوروزی استفاده نمیکند
نکته جالب اینکه این مواضع تحقیرآمیز او در قبال فرهنگ و تاریخ باستانی ایرانیان در ایام نوروز نیز ادا میشوند. به عنوان نمونه، در نوروز ۷۸ او دوباره در مشهد از توجه به آثار باستانی ایرانیان انتقاد کرد و گفت: «حالا یک نفر هم پیدا مىشود که از سرِ اشتباه و ندانمکارى، به جاى مرقد امام رضا و مرقد امام بزرگوار و مرقد حضرت معصومه و مراسم معنوى، تخت جمشید را زنده مىکند! البته تخت جمشید، یک اثر معمارى است؛ انسان، اثر معمارى را تحسین مىکند و چون متعلّق به ما و مال ایرانیهاست، به آن افتخار هم مىکند؛ اما این غیر از آن است که ما دلها و ذهنها و جانهاى مردم را متوجّه به نقطهاى کنیم که در آن خبرى از معنویت نیست، بلکه نشانه طاغوتیگرى است!»
خامنهای در فتواهای خود حتی دیدارهای نوروزی را نیز مشروط به رعایت نکات دینی کرده است. او در فتوایی درباره دیدار نوروزی با افراد «بیحجاب» گفته است: «معاشرت با افراد بیحجاب فامیل در ایام عید به شرطی که موجب تایید ایشان در عدم التزام به امور دینی نباشد، مانعی ندارد. اما اگر احتمال بدهید که ترک معاشرت با آنها موقتا موجب خودداری آنها از ارتکاب معصیت میشود به عنوان امر به معروف و نهی از منکر واجب است».
نوروز به مثابه عیدی اضافی
درواقع نکته این است که نزد روحانیت حاکم بر ایران، نوروز به خودی خود اصالتی ندارد و تنها با پیوند آن به اسلام میتوان آن را قابل پذیرش کرد. کافیست این سخنان احمد خاتمی در نماز جمعه سال ۹۱ را مرور کنیم: «ما با نوروزی که با دعای عید آغاز میشود کاملا موافقیم. با صله ارحام موافقیم اما اگر کسانی بخواهند این نوروز را صبغه دینی فقط به جنبه ناسیونالیستی آن ببرند این همان جشنهای ۲۵۰۰ ساله ننگین شاهنشاهی است. اینها در شان ملت نیست و به چه ملاکی بعضیها جشنهای نوروزی همراه با غفلت از خدا و از بیتالمال مردم خرج میکنند…نوروز دینی آری اما ادای دیگران را در آوردن نادرست و غلط است».
یکی از بهترین مواقعی که میتوان به خوبی متوجه فرودستی نوروز نسبت به اسلام در دیدگاه روحانیون حاکم شد، تقارن نوروز با مناسبتهای مذهبیست. به عنوان مثال، در سال ۱۳۹۳ و وقتی نوروز آن سال، مصادف با «ایام فاطمیه» شد، بسیاری از روحانیون رده بالای حکومتی و غیرحکومتی سعی کردند، بر ارج و قدر فاطمیه در قیاس با نوروز تاکید کنند و از مردم بخواهند، شادی ایام نوروزی را به پاس فاطمیه، فرو نهند.
به عنوان مثال، «احمد علم الهدی» – امام جمعه مشهد و نماینده ولی فقیه – در همان سال صراحتا گفته بود: «نگذارید ما در کشور شاهد مظلومیت حضرت زهرا(س) باشیم که فاطمیه تحتالشعاع نوروز قرار گیرد، برای ما ناگوار است که جمهوری اسلامی تشکیل دادیم، اینهمه خون در پای این مذهب ریخته شده و ببینیم به خاطر عید نوروز فاطمیه از بین رفت».
در این طرح کاملا روشن است که سعی شده نوروز تحت الشعاع فاطمیه قرار بگیرد
روحانیونی نیز بودند که به پذیرش مشروط نوروز نیز قانع نبودند و تمام تلاش خود را کردند که عید بزرگ ایرانیان از نوروز به مناسبتهای مذهبی منتقل شود. به عنوان نمونه میتوان از آیتالله «ابوالقاسم خزعلی» نام برد که در سال ۱۳۹۴ درگذشت. خزعلی که دبیرکل بنیاد غدیر بود در اواخر دهه ۸۰ شمسی چندین بار این درخواست خود را تکرار کرد و صراحتا خواستار جایگزینی عید غدیر به جای عید نوروز به عنوان «جشن بزرگ ایرانیان» شد. او میگفت: «مردم مسلمان ایران باید عید غدیر را به جای عید نوروز به عنوان عید بزرگ خود برگزینند».
حذف نوروز؛ تلاشی ناکام
«حسن یوسفی اشکوری» – پژوهشگر دینی ساکن آلمان – که خود قبلا روحانی و در دورهای نماینده مجلس شورای اسلامی بود، بر این باور است که اگر مسئولان جمهوری قدرت و توان آن را داشتند که نوروز را به طور کلی از رسمیت بیندازند، قطعا این کار را میکردند و آن را به عنوان یک جشن نادیده میگرفتند. به باور عزمی وجود دارد که «کاملا آگاهانه» سعی میکند نوروز را تحت الشعاع سنتهای اسلامی قرار دهد.
اشکوری همچنین به تلاشی در ابتدای استقرار جمهوری اسلامی اشاره میکند که سعی میکرد پیروزی انقلاب اسلامی را جای نوروز جا بزند: «در اوائل انقلاب برخی از افراد تلاش میکردند که مثلاً ۲۲ بهمن را به جای نوروز جا بزنند».
«فریدون وهمن» – استاد دانشگاه کپنهاگ در رشته زبانها و ادیان کهن – نیز تایید میکند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش شده شده بود نوروز منسوخ شود که موفق نشد. او نگاه منفی به نوروز را به سدههای پیشین و تا سالهای زندگانی «امام غزالی» بازمیگرداند. نگاهی که نوروز را «جشن گبرها» و متعلق به زرتشتیان میدانست. به باور دکتر وهمن، اما هویت قدرتمند ملی در ایران هیچگاه اجازه نداد که نگاه منفی به نوروز دست بالا را بگیرد.
فریدون وهمن، انقلاب اسلامی و تلاش حاکمان اسلامگرا را دور جدید تلاش برای نفی نوروز ارزیابی میکند. او این تلاش را در چارچوب تلاش بزرگتر حاکمان جمهوری اسلامی برای تغییر شاکله هویتی ایرانیان از هویتی ایرانی به هویتی اسلامی ارزیابی میکند: « پس از انقلاب اسلامی کوشش بر آن شد که این نوع هویت تحقیر و فراموش گردد و هویتی بر اساس اسلام و مذهب شیعه جایگزین آن شود. ساختن هزاران مسجد و برگزاری مراسم عزاداری به شیوه نمایشی مجلل و با شکوه، تشویق به زیارت مکه و زیارتهای صدها هزار نفری مردم با پای پیاده به کربلا، تحمیل چادر بر زنان و انواع برنامههای رادیویی و تلویزیونی که در این راستا اجرا میشود نمونههایی از کوشش دولت اسلامی ایران برای تغییر هویت ملی ایرانیان است».