صدیقه بنایی با نام هنری پوری در ۱۹ مهر ۱۳۱۹ در اراک به دنیا آمد. هفت خواهر و یک برادر دارد. چهار سال داشت که پدرش تصمیم میگیرد به تهران بیاید. دبیرستان را در تهران تمام میکند. او که دیپلم خیاطی و گلسازی دارد، چند سال در کلاسهای لیلی لازاریان باله کار کرد و دو سال نیز آموزش سنتور دید. عاشق کارهای هنری و ورزش بود. اسبسواری میکرد و قهرمان کورس تهران بود. تنیس و اسکی نیز از دیگر فعالیتهای ورزشیاش بود. او هرگز ازدواج نکرد و در این باره میگوید: «من یک عشق خوب و مقدس داشتم – بهروز وثوقی – که قسمت نشد ازدواج کنیم و پس از آن هیچ وقت عاشق نشدم.» در فیلم «خداحافظ تهران» با بهروز وثوقی آشنا شد و از آنجا بود که به هم علاقهمند شدند ولی این علاقه منجر به ازدواج نشد.
پوری بنایی در نمایی از فیلم قیصر با بهروز وثوقی
او از دوره دبیرستان تئاتر کار میکرد و به هنر و هنرپیشگی علاقه داشت. پدر و مادرش نیز از او حمایت میکردند. به دعوت آقای وحدت – که از آشنایان دور ایشان بود – در سال ۱۳۴۳ اولین فیلمش «عروس فرنگی» را بازی کرد. این فیلم بسیار موفق بود و در فستیوالهای مختلف جایزه گرفت؛ پوری بنایی در مسکو دیپلم افتخار دریافت کرد و پس از آن بود که سیل قراردادهای کاری به سمت او سرازیر شد.
بعد از سینمای ایران نوبت به سینمای خارج رسید که بنایی در آنجا نیز خوش درخشید. او در این باره میگوید:«گروه فیلمسازی آمریکایی برای فیلم “موشک سری” که کار ایران و آمریکا بود عکس مرا دیدند و انتخاب کردند. در آن فیلم با پیتر گریوز همبازی بودم. از دیگر فیلمهای مشترک با آمریکا “ماه و همهمه” به کارگردانی فریدون گله بود که با میکی رونی و جان آیلند همبازی بودم و جالب اینکه مورگان فریمن در آن زمان عکاس فیلم ما بود. قهرمانان کار ژان نگولسکو بود که استوارت ویتمن نقش اول داشت و من در این فیلم هم با بهروز وثوقی همبازی بودم. از دیگر فیلمهای مشترک با آمریکا “عبدالله” کار راس مارتین بود. یک فیلم با ژاپن کار کردیم به نام “گلگو ۱۳” که کارگردان آن جون یاساتو بود. “آتش جنوب” کار آلن برون را با کشور فرانسه کار کردیم. چند فیلم هم با کشور ترکیه داشتم.»
بعد از پیشنهاد فیلمهای مشترک بنایی تصمیم میگیرد دوره بازیگری و زبان انگلیسی در آمریکا را بگذراند. پس از آن با تسلط بر زبان انگلیسی در فیلمهای مشترک، خودش دیالوگها را میگوید. او با سینمای ژاپن، ترکیه، آمریکا، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی کار کرده است. او مجموعا در ۸۵ فیلم ایفای نقش کرد که از آن میان ۱۰ فیلم مشترک با کشورهای دیگر دارد. بنایی سه فیلم کوتاه نیز در کارنامه کاری خود دارد.
پوری بنایی علاوه بر فیلمهای ایرانی در فیلمهای خارجی متعددی نیز بازی کرد
قبل از وقوع انقلاب اسلامی قراردادهایی با کشورهای آمریکایی و اروپایی داشت که با وقوع انقلاب نتوانست دو سه سالی از ایران خارج شود. البته تصمیم هم نداشت ایران را ترک کند. در این باره میگوید: «میخواستم هر کاری که میکنم در همین آب و خاک باشد.» آخرین فیلم بنایی «هزارمین» نام داشت به تهیهکنندگی تلویزیون در سال ۱۳۵۷. پس از آن دیگر هیچ فیلمی بازی نکرد و فقط به دعوت عباس کیارستمی در فیلم «شیرین» یک سکانس بازی کرد.
او در پاسخ به اینکه چرا دیگر کار نمیکند میگوید: «من عاشق ایران هستم و دوست دارم کارهای خیر کنم. امور خیریه را از بنیاد خیریه فرح پهلوی شروع کردم و کارهای خیر ایشان بسیار من را تحت تاثیر قرار داد.» بنایی در توضیح بیشتر درباره تاثیرپذیری خود از شهبانو فرح پهلوی در کار خیر میگوید: «یک روز مجله زن روز را ورق میزدم که عکسی از فرح پهلوی با یک بچه جذامی دیدم که صورت به صورت بودند و این عکس خیلی مرا تحت تاثیر قرار داد. به دفتر بنیاد خیریه رفتم و آمادگی خودم را برای فعالیت در خیریه اعلام کردم؛ برای جذامخانههای مشهد و تبریز، برای بیسرپرستان و کرولالها فعالیت کردم و تا امروز هم ادامه دارد.»
پوری بنایی در نمایی به همراه شهبانو فرح پهلوی
پوری بنایی اکنون برای بنیادهای مختلف خیریه فعالیت میکند. کار خیر چنان با زندگی او گره خورده که فعالیت سینمایی را کنار گذاشته است. خودش میگوید پس از انقلاب محدودیت چندانی برای کارکردن نداشته اما: «اصلا دلم نمیآمد دست از فعالیت در امور خیریه بردارم. الان هم واقعا میلی به بازگشت ندارم.» بنایی میگوید عشقش سینما بود و هست ولی عشق به کار خیریه را ترجیح میدهد.
این بازیگر پیشکسوت سینمای ایران، خاطرهای از فعالیتهای خیر خود تعریف میکند که خواندنی است: «از زندان نوجوانان به من زنگ زدند و گفتند که ما میدانیم شما در امر خیر کوشا هستید. یک پسر نوجوانی هست که قرار است چهار ماه دیگر با رسیدن به سن ۱۸ سالگی اعدام شود و خانوادهاش قادر به پرداخت دیه نیستند. رفتم کانون و این نوجوان را دیدم و چقدر این بچه آقا بود. داستان زندگیاش را برایم تعریف کرد و گفت در سن ۱۲ سالگی هنگام بازی با دوستش او را هول میدهد و سرش به سنگ میخورد و میمیرد. به این خاطر از دوازده سالگی در زندان بوده و منتظر اعدام. با شنیدن این ماجرا دست به کار شدم. ابتدا از دوست و فامیل حدود بیست میلیون جمع کردم. بعد رییس کانون گفت که یک برنامه گلریزان داریم و اگر ممکن است از دوستانتان دعوت کنید در این مراسم کمک و جمعآوری پول شرکت کنند تا مبلغ کامل دیه، که ۸۰ میلیون تومان است، را بتوانیم تامین کنیم. ما توانستیم برای مراسم گلریزان ۱۲۰۰ مهمان دعوت کنیم. از قهرمانان سابق و جدید تیمهای ملی گرفته تا هنرمندان و تجار و اسپانسرهای فوتبال که کمکهای شایانی کردند و در نهایت حدود صد میلیون تومان جمعآوری شد. این جوان از اعدام نجات پیدا کرد و در حال حاضر دو سال است که کار میکند و خرج خانوادهاش را هم میدهد.»
زندگی پوری بنایی اکنون با فعالیت در حوزه خیریه گره خورده است
پوری بنایی اکنون در شرکت ایران اکتیو – در حوزه ورزش – که سابقهای نزدیک به نیم قرن دارد همراه برادرش فعالیت میکند و به کارهای خیر مشغول است.