شاید باورش سخت باشد که در حاشیه تهران جایی هست که اهالی اش زمستان ها با یارانه های ۴۵ هزار تومانی روزگار می گذرانند. «شمس آباد»، حوالی روستای «گلدسته». یکی از دانشجویانی که گاهی در قالب اردو برای کمک به اهالی به این منطقه می روند از مردی می گوید که پایش آسیب دیده بود و به علت عدم درمان عفونت کرده بود. برای درمان اقدام نکرده بود. چرا؟ خود مرد گفته بود: «من کارگر روزمزدم، اگر میخواستم پایم را درمان کنم، باید سه روز در بیمارستان میخوابیدم و اگر این کار را میکردم، بچههایم سه روز نان نداشتند که بخورند».
«طیبه سیاووشی» – نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی – درباره وضعیت بهداشتی مناطق حاشیه تهران گفته بود: «این افراد دسترسی مناسبی به آب آشامیدنی و همچنین برق نداشته و به همین دلیل به ناچار از آب کشاورزی برای آب شرب و همچنین به طور غیرقانونی از انشعاب برق استفاده می کنند». «حسن قاضی زاده هاشمی» – وزیر بهداشت دولت حسن روحانی – نیز در خرداد ۹۶ اعتراف کرده بود که «حاشیه تهران از نظر امکانات بهداشتی و درمانی فقیر ترین منطقه کشور» است. اگرچه او از تلاش برای رفع محرومیت در حاشیه تهران سخن گفته بود اما گزارش هایی که سایت های داخلی و نزدیک به حکومت از محرومیت تهران تهیه می کنند، اعجاب آور است.
طیبه سیاووشی اذعان کرد مردم حاشیه تهران از آب کشاورزی به جای آب شرب استفاده می کنند
روزنامه «ایران» – ارگان رسمی دولت جمهوری اسلامی – در گزارشی از «شهرکی از توابع جنوب تهران» قصه دختری به نام «رعنا» را باز می گوید. زنی جوان که در روستا–شهری زندگی می کند که از زیرساخت ها و تاسیسات شهری بی بهره است و فقر در آنجا غوطه می زند. رعنای ۱۹ ساله که از ۱۰ سالگی کار کرده است درباره تجربه تلخ کارهایش می گوید: «در یک کارخانه خیلی بزرگ کار میکردم. سوله ۷۰۰ متری بود. طاقچه و باکس ماشین میزدیم. برای همه جور ماشینهایی هم بود، پرشیا، ۲۰۶ و… خیلی سخت بود و خطر داشت. یکبار داشتم طاقچهها را منگنه میزدم، دو تا انگشتم سوزن خورد و چسبید بههم. دو ساعت فقط گریه میکردم. نمیدانستم باید چه کار کنم. دست یکی از همکارهایمان هم قطع شد. از آنجا بیرونم کردند، پولم را درست ندادند».
رعنا صرفا درگیر بیرون از خانه نبود. در درون خانه هم جهنمی دیگر هر شب او را انتظار می کشید. پدری معتاد به مواد مخدر که دخترانش طعمه های جنسی او بودند. پدری که قرص تقویتی می خورد تا بتواند به دخترانش تجاوز کند. رعنا خواهری کوچکتر از خود داشت که تنها ابزار لذت جنسی پدرش نبود: «فاطمه در هشت سالگی برای مدتی هر روز به بهانه بستنی و… به کارگاه چوب بری کشیده میشد و آنجا مورد تجاوز قرار میگرفت. کار به جایی رسید که او به این وضعیت عادت کرد. ۱۰ سالش بیشتر نبود اما حتی بلال فروش و کلهپز محل نیز به او دست درازی کرده بودند و با دریافتهای دو هزار تومانی و پنج هزار تومانی، این کار هر روزش شده بود».
درواقع با روایت چنین تجارب تلخ و تکان دهنده ای ست که می توان گفت فقر در مناطق محروم، صرفا در فقر مالی خودنمایی می کند و فقر فرهنگی از پی آن بر می آید و سخت بتوان در عین فقر مالی و در یک بازه میان مدت، فرهنگی ستوده و نظیف را حفظ کرد. یکی از دانشجویانی که به این مناطق برای کمک رسانی رفته است در این باره می گوید: « یکبار ما به یکی از مناطق حاشیهای تهران رفتیم و در آنجا واقعا به فقر فرهنگی و آموزشی مردم پی بردم. در آنجا زنان کم سنوسالی را دیدم که چندین بچه داشتند و حتی نمیدانستند که چگونه بچهدار میشوند. مثلا به دلیل همین فقر آموزشی، عفونت یکی از مشکلاتی است که در بین زنان ساکن حاشیه شهر بسیار زیاد است».
پدیده کودکانی که از کودکی مجبور به کارکردن هستند در حواشی تهران پدیده ای آشناست
دکتر «صادق پیوسته» – جامعه شناس اقتصادی – درباره فقر در حاشیه تهران از تعبیر «جهان چهارم» استفاده می کند و می گوید: «تهران تعداد زیادی حاشیه در متن خود دارد یعنی ما دیگر مزرهای چندان مشخصی از متن و حاشیه در بسیاری از محلات نداریم بلکه با جهان چهارم روبرو هستیم یعنی مجموعه فقرایی که در شهر پراکنده شده اند». او در عین حال بر این باور است که بدتر از فقر مساله تبعیض است و هشدار می دهد که مردم فقیری که نابرابری را ببینند و مشاهده گر تبعیض باشند، متمایل به تغییر می شوند و اگر راه تغییر را مسدود ببینند، به خشونت روی خواهند آورد.
خشمی که این روزها می توان نشانه های آن را در کوچه خیابان های ایران – از تهران تا خوزستان – مشاهده کرد!