Search

English

ریچارد فرای؛ آن‌که آمریکایی زاده شد اما ایرانی از دنیا رفت

در آلابامای آمریکا در خانواده‌ای سوئدی‌تبار به دنیا آمد و زندگی حرفه‌ای خود را وقف ایران‌شناسی کرد. با مردم خراسان سوار بر اسب گشت‌ و گذار می‌کرد؛ با دانشجویان شیرازی ساعت‌ها قدم می‌زد و درباره ایران گفت‌وگو می‌کرد. هر مطلب تازه‌ای درباره ایران وجد کودکانه‌ای در او برمی‌انگیخت. عاشق ایران بزرگ و اقوام ایرانی بود و البته خود را ایرانی می‌دانست. وصیت کرده بود پس از مرگ، او را در کنار زاینده‌رود به خاک بسپارند؛ اما پس از مرگش این تقاضای او با مخالفت تندروها در ایران روبرو شد.

ریچارد فرای با نام کامل ریچارد نلسون فرای (Richard Nelson Frye) دهم ژانویه ۱۹۲۰ در خانواده‌ای سوئدی در آلاباما آمریکا به دنیا آمد. در دبیرستان به تاریخ و جهان شرق علاقه‌مند شد. پس از دوره دبیرستان عربی، ترکی، هنرهای اسلامی و تاریخ چین و ژاپن خواند. فرای فارسی را از محمد سمسار – فارغ‌التحصیل دکترای دانشگاه پنسیلوانیا که کارشناس فرش در گمرک آمریکا بود – آموخت و به کمک او کتاب «تاریخ بخارا» اثر «ابوبکر محمدبن جعفر نرشخی» را ترجمه کرد که به رساله دکترای او تبدیل شد. او به زبان‌های فارسی، عربی، روسی، آلمانی، فرانسوی، پشتو، ازبک و ترکی مسلط بود و با زبان‌های اوستایی، پهلوی و سغدی آشنایی کامل داشت.

در جمع شماری از پژوهشگران از جمله احسان یارشاطر، دوشنبه، تاجیکستان، ۱۳۶۶ (۱۹۸۸ م.)

گام‌به‌گام در پی تاریخ

فرای که از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۹۰ از استادان دانشگاه هاروارد بود، با تسلط بر زبان فارسی به رشته ایران‌شناسی در دانشگاه هاروارد اهمیت ویژه‌ای داد. او نخستين کسی بود که بر کرسی ايران‌شناسی دانشگاه هاروارد، قديمی‌ترين کرسی مطالعه تاريخ و زبان‌های ايران باستان در آمريکا، تکيه زد. فرای بیست‌وسه سال کرسی «آقاخان» در دانشگاه هاروارد را در اختیار داشت. او همچنین مرکز ایران‌شناسی دانشگاه کلمبیا در نیویورک را بنیان گذاشت. این دانشمند آمریکایی – که در دانشگاه‌های کابل، دوشنبه و شیراز نیز تدریس کرده بود – از بنیانگذاران مرکز مطالعات ایرانی در تهران، مشاور کتابخانه پهلوی و از سازمان‌دهندگان مدرسه مطالعات ایرانی در شیراز بود. زنده‌یاد علی‌اکبر دهخدا، ادیب برجسته ایرانی، به او لقب ایران‌دوست داده بود. فرای نیز این لقب را به امضایش اضافه کرده بود. این مورخ آمریکایی همچنین به دلیل تلاش‌هایش برای ایجاد کرسی تدریس زبان ارمنی و ارمنی‌شناسی در دانشگاه هاروارد، ملقب به «ارمنی افتخاری» نیز شده بود.

تورج دریایی استاد تاريخ باستان در دانشگاه ارواين كاليفرنيا در آمريکا درباره ریچارد فرای می‌گوید: «آقای فرای دوست داشت درباره آنجاهایی که مطالعه می‌کند، حتما آن‌جا حضور هم داشته باشد، می‌شود گفت که فرای از غرب چين گرفته تا عراق امروزی را يا پياده يا با اسب يا ماشين گشته و ديده است. يعنی تاريخ‌دانی نبود که فقط پشت ميز بنشيند و از راه دور بخواهد درباره يک چيزی به صورت تخيلی مطلبی بنويسد؛ با مردم ارتباط داشت و اين يک خاصیت تقريبا می‌توان گفت کم‌نظير مستشرقينی است که در دهه‌های چهل، پنجاه و شصت ميلادى، درباره ايران کار می‌کردند.»

نخستين کسی که بر کرسی ايران‌شناسی دانشگاه هاروارد تکيه زد

جنجال بر سر وصیت فرای برای دفن پیکرش در کنار زاینده‌رود

با وجود تمام خدمات و دستاوردهای ریچارد فرای در حوزه ایران‌شناسی، زمانی نام او در سراسر ایران پیچید که درگذشت و  وصیت او مبنی بر به خاک سپردنش در اصفهان با مخالفت تندروها مواجه شد. این ایران‌شناس برجسته در هفتم فروردین ۱۳۹۳ در ۹۴ سالگی در بوستون درگذشت. مقدمات دفن او در اصفهان در دستور کار قرار گرفت اما هیچ گاه به نتیجه نرسید.

فرای پیش از مرگش صادقانه اذعان کرده بود که اگرچه از والدینی سوئدی در آمریکا به دنیا آمده است، احساس تعلق و ریشه داشتن در آنجا ندارد و ایران آن نقطه‌ای از جهان است که با آن احساس و ارتباط بیش‌تری برقرار می‌کند. از همین رو او خواستار آن شده بود که در اصفهان دفن شود.

ادیب برجسته ایرانی، به فرای لقب ایران‌دوست داده بود. او نیز این لقب را به امضایش اضافه کرده بود.

با انتشار خبر مرگ فرای و آماده‌سازی مقدمات دفن پیکر او در اصفهان، تندروهای اسلام‌گرا در ایران شروع به مخالفت کردند و میانه‌روها علی‌رغم اینکه قدرت را در دست داشتند، کاری نکردند. محمدتقی رهبر، از جمله روحانیون تندرو، گفت که دفن جسد ریچارد فرای در اصفهان همچون به خاک سپردن پروفسور آرتور پوپ «کاری اشتباه» است. این روحانی، که سابقه نمایندگی مجلس شورای اسلامی را نیز دارد، ریچارد فرای را «جاسوس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)» خواند و گفت: «چرا مسئولان دیواری کوتاه‌تر از اصفهان پیدا نکرده‌اند که قصد دارند زباله‌های غربی را در اصفهان و در کنار زاینده‌رود خاک کنند».

واکنش تندروها شدت گرفت. امام جمعه موقت اصفهان هشدار داد که مردم این شهر اجازه نخواهند داد پیکر ریچارد نلسون فرای در این شهر دفن شود. سپس مخالفان با تجمع و ایجاد خشونت در آرامگاه آرتور پوپ، دیگر ایران‌شناس آمریکایی و همسرش شعارهایی را روی دیوار آن‌جا نوشتند.

حمله شماری از بسیجیان و حزب‌اللهی‌ها به آرامگاه آرتور پوپ در اصفهان، پس از درگذشت ریچارد فرای

ریچارد فرای را عامل سیا خوانده بودند. او که قبل از مرگ خود با این اتهام اسلام‌گرایان ایرانی آشنا بود، پیش‌تر نوشته بود: «از آنجایی که کیهان، روزنامه تندرو، مرا به عامل CIA متهم کرده است، امیدوارم مانعی در بازگشت من به ایران پیش نیاید. حداقل ایرانی‌ها مرا خوب می‌شناسند؛ نه تنها برای تجلیل من از ایران پیش از اسلام؛ بلکه برای اینکه به آن‌ها نشان دادم اسلام از شناسه عربی‌اش جدا شده است و به مذهبی جهانی تبدیل شده است.»

خلاف امید و آرزوهای فرای، رسانه‌های تندرو از مخالفت با دفن پیکر او در ایران گفتند. یکی از نویسندگان کیهان نوشت: «من دوست ندارم نسل‌هاي بعد به حضور يك شياد ديگر در اصفهان افتخار كنند! من دوست ندارم حاشيه زاينده‌رود قبرستان راهزنان فرهنگ اسلامي-ايراني ما باشد! پس كاش مسئولان ما كه دغدغه احياي فرهنگ «اسلام ناب» را دارند، تابلوهاي ماموران فضاي سبز در حاشيه زاينده‌رود مرا ببينند كه با خطي درشت روي آن نوشته شده: لطفا در اين مكان آشغال نریزید!» خبرگزاری فارس نیز همساز کیهان شد و از تجمع «جمعی از جوانان انقلابی و پرشور اصفهان» برای ممانعت از دفن ریچارد فرای در اصفهان خبر داد.

تجمع و هجمه‌های نیروهای تندرو سرانجام مانع از دفن پیکر ریچارد فرای در کنار زاینده‌رود شد.

بدین ترتیب خانواده فرای پس از ۷۳ روز انتظار برای دریافت پاسخ از طرف مسئولان جمهوری اسلامی، تصمیم گرفتند پیکر ریچارد فرای را بسوزانند. اگرچه فرای در ایران دفن نشد، مهر او به سرزمین محبوب‌اش چنان عمیق بود که هیچ نیرویی قادر به حذف یاد او نیست. او آمریکایی زاده شد؛ اما ایرانی از دنیا رفت.

انتشارات بیشتر ...