هایده چنگیزیان، بالرین پرآوازه ایرانی از نخستین کسانی بود که با اجرای داستانی از شاهنامه باله فرنگی را در شکلی ایرانی به نمایش گذاشت. او درباره رقص باله پس از انقلاب اسلامی میگوید که در میان کارهای هنری، باله بزرگترین قربانی انقلاب بود و هیچ هنری به اندازه باله صدمه ندید. او میگوید: «باله را توی ظرف آشغالدانی انداختند و رفتگر محله آمد آن را برد. باله بعد از انقلاب کاملا از بین رفت. امروز هیچ نشانهای از آن به چشم نمیخورد که حتی زمانی باله بتواند دوباره در ایران پا بگیرد.» چنگیزیان در پاسخ این پرسش که آیا روزی باله به ایران بازخواهد گشت یا نه میگوید که امیدی به بازگشت هنر باله به ایران ندارد. «هیچ امیدی در این باره وجود ندارد. مگر اینکه معجزه عجیب و غریبی اتفاق بیافتد. من بعد از انقلاب با یکی از کارگردانهای خیلی معروف سینما صحبت کردم. او به من گفت که ما فوری در سینما دست به کار شدیم که آن بلایی که سر باله آمد، سر سینمای ایران نیاید و به همین خاطر، رضایت دادیم مقداری فیلمها را مطابق میل جمهوری اسلامی بسازیم و این اتفاق درباره باله نمیتوانست بیفتد. حتی وقتی کمپانی من را مرخص کردند و من التماس میکردم که این کار را نکنید، بگذارید چیزی باقی بماند، آنها به من گفتند که باله یک چیز لوکس است. ما فعلا انقلاب کردهایم و به دردمان نمیخورد؛ ولی دوباره به آن برمیگردیم.»
نمیتوان به هنر باله اندیشید و نقش بزرگ سرکیس جانبازیان را درباره این هنر در ایران نادیده گرفت. سرکیس جانبازیان، رقصنده ارمنستانی-ایرانی را پدر بالهایران لقب دادهاند. پدر سرکیس از ارمنیهای وان و مادرش از ارمنیهای ارزروم بود.
سرکیس در پانزدهم ژانویه سال ۱۹۱۳ برابر با بیستوششم دیماه ۱۲۹۲ در شهر آرماویر ارمنستان پا به زندگی گذاشت. او پس از آنکه تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد برای ادامه تحصیل به سنپترزبورگ رفت و از هنرستان باله واگانو بهعنوان سولیست و مربی رقص فارغالتحصیل شد. پس از این سرکیس تحصیلاتش را در رشته ژیمناستیک در دانشگاه ورزش لسزاف پی گرفت. او پس از این از آکادمی باله «واگانووا» که از معروفترین و قدیمیترین موسسات آموزشی رقص باله در دنیا است فارغالتحصیل شد. این آکادمی در سال ۱۷۸۳ در شهر سنپترزبورگ روسیه دایر شد. این موسسه آموزشی در سال ۱۹۵۷ به افتخار استاد ممتاز و نامدار باله، «آگریپینا واگانووا» به آکادمی باله واگانووا» نامگذاری شد. دولت روسیه فشار بر ارامنه را افزایش داد. سرکیس جانبازیان به دلیل همین فشارها در سال ۱۳۱۷ خورشیدی به همراه خانواده خود به ایران مهاجرت کرد. در آن زمان به دلیل ناآرامیهای سیاسی و قوانین مهاجرت به مهاجران اجازه اقامت در شهر تهران داده نمیشد و از اینرو جانبازیان در شهر قزوین ساکن شد. گفتوگوی سرکیس جانبازیان با شهردار قزوین برای درک شرایط آن روزگار برای هنر رقص باله نکتهآموز است:
«شهردار: شما چه کارهاید؟
جانبازیان: کارگردان.
شهردار: کارگردان یعنی چی؟
جانبازیان: من معلم باله هستم.
شهردار: باله چیه؟
جانبازیان: باله یک زمینه هنری است که رقص …
شهردار (با فریاد): خجالت نمیکشی؟ تو با این هیکل گنده میخوای رقص یاد بدی؟»
سرکیس جانبازیان از هنرستان باله و اگانو سنپترزبورگ به عنوان سولیست و مربی رقص فارقالتحصیل شد
شهردار قزوین پس از این گفتوگو، جانبازیان را از دفترش بیرون کرد اما جانبازیان مصمم بود که مدرسه تخصصی برای آموزش رقص ایجاد کند و از بازی روزگار اینکه دختر همان شهردار یکی از شاگردان جانبازیان شد. شورای ادارهکننده کلیسا در مجموع نگاه مثبتی به پناهندگان ارمنی که از روسیه آمده بودند نداشت و از اینرو اجازه نمیداد آنها در سالن کلیسا برنامه اجرا کنند. کشیش کلیسا اما نسبت به جانبازیان نگاه مثبتی داشت و به او اجازه داد روی بام کلیسا کلاسهای رقص خود را دایر کند. «آنا جانبازیان» دختر سرکیس جانبازیان و طراح رقص و بنیانگذار و سرپرست آکادمی باله جانبازیان در لسآنجلس میگوید: «پدرم در آن روزها روی پشتبام کلیسا به علاقهمندان درس باله میداد. استاد و شاگردانش از نردبان چوبی که کشیش در اختیارشان گذاشته بود بالا میرفتند. بعضی از شاگردان آنقدر کوچک بودند که پدرم ناچار آنها را بغل میکرد و از نردبان به پشتبام میبرد.» جانبازیان با پشتکار فراوان کلاسها را در بام کلیسا ادامه داد و شاگردانی را تربیت کرد و پس از مدتی چند رقص در قزوین به روی صحنه برد که مورد استقبال مردم قرار گرفت. پس از گذشت مدتی جانبازیان به تهران رفت و در کلاس درسی در یک مدرسه ارمنی، کلاس درس رقص خود را تشکیل داد. موانع بسیار بود و اراده جانبازیان بر همه آنها فائق میآمد. سرانجام جانبازیان در سال ۱۳۲۰ هنرستان باله تهران را تاسیس کرد. آنا جانبازیان در توصیف پدر چنین میگوید: «پدرم انرژی بیحدوحساب و پایانناپذیری داشت. او روح بزرگی بود که هنگام رقص هرگز حتی برای یک لحظه هم نمیتوانستید چشم از او بردارید. بیشتر اوقات کودکی من به تماشای رقص درکلاسهای پدرم میگذشت. وقتی که کلاس تمام میشد، آنوقت نوبت من بود که روی زمین چوبی بازی کنم و رقصهای خودم را طراحی کنم. من در چنین محیطی بزرگ شدم.
جانبازیان در سال ۱۳۲۰ هنرستان باله تهران را تاسیس کرد
شنیدن موسیقی، تماشای اجراهای کمنظیر و ادای رقصندگان دیگر را درآوردن.» سرکیس جانبازیان در مدتزمان فعالیت هنری خود که ۲۷ سال بود در زمینههای طراحی و اجرای رقص در ایران توانست جوایز هنری بسیاری دریافت کند. در سالهای کار هنری خود جانبازیان بالههای بسیاری مانند «رویاهای حافظ»، «دختر گلفروش چینی» و «فواره باغچهسرای» را طراحی و اجرا کرد. جانبازیان با پشتیبانی احسان یارشاطر و به دلیل علاقه وافرش به ادبیات فارسی باله «رستم و تهمینه» را طراحی و اجرا کرد. جانبازیان در سال ۱۳۳۷ گروه «رقص و آواز محلی» را به رهبری موسیقی «ادیک هووسپیان» تشکیل داد و در سال ۱۳۴۰ شرکت ملی نفت برای این گروه تور سراسری کشور ترتیب داد. افسوس که عمر جانبازیان چندان نپایید و او در بیستم آذرماه ۱۳۴۲ و در سن ۴۹ سالگی به دلیل سکته قلبی درگذشت. پس از مرگ جانبازیان، همسرش فلور اداره هنرستان رقص او را برعهده گرفت. آنا که از سه سالگی در مکتب رقص پدر بالیده بود و در زمان مرگ پدر تنها یازده سال سن داشت با حمایت مادر و وزارت فرهنگ و هنر برای ادامه تحصیل در رقص به شوروی رفت. آنا میگوید که به خود قول داده بود که هنرستان پدر را به بهترین شکل ممکن ادامه بازسازی کند؛ اما وقوع انقلاب اسلامی مانع از آن شد: «من به خودم قول داده بودم که هنرستان پدر را به بهترین شکل ممکن بازسازی کنم اما متاسفانه وقوع انقلاب اسلامی به من اجازه نداد تا کاری را که آغاز کرده بودم به پایان برسانم.»
جانبازیان با پشتیبانی احسان یارشاطر باله «رستم و تهمینه» را طراحی و اجرا کرد.
چون یکی از اولین قوانین دولت جدید ممنوعیت رقص در سطح کشوری بود.» آکادمی باله جانبازیان مدتی پس از انقلاب اسلامی به کار خود به صورت مخفیانه و زیرزمینی ادامه داد. آنا جانبازیان میگوید: «مجبور شدیم شیشههای پنجره استودیو را با کاغذ بپوشانیم تا کسی متوجه فعالیتهای ما نشود. موسیقی را به قدری آهسته پخش میکردیم که حتی رقصندگان هم بهسختی میتوانستند آن را بشنوند.» آکادمی باله جانبازیان از حمله انقلابیها در امان نماند و در نهایت این آکادمی تعطیل شد و آنا جانبازیان نیز در سال ۱۳۶۳ ایران را ترک کرد: «دوران وحشتآوری بود و من هیچ آیندهای برای کارهای هنریام در ایران نمیدیدم.» آنا جانبازیان پس از مدتی بنیاد باله جانبازیان را در شهر گلندن آمریکا پایهگذاری کرد.