در ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۹، در بندر انزلی در شمال ایران کودکی به دنیا آمد که بعدها «شر» شد. شرارت او تا به آنجا رسید که فقهای دینی او را تکفیر کردند و خواهان قتلش شدند و برخی پیروان نیز برای سر او جایزه تعیین کرد.
شاهین نجفی اما خودش را یاغی نمیداند. او میگوید تا وقتی ایران بوده گمان داشته که فردی است یاغی اما وقتی از ایران خارج شد نظرش عوض شد:
«من تا در ایران بودم فکر میکردم که آدمی یاغی هستم، چون اینطور به من تلقین میشد؛ اما خارج که آمدم، متوجه شدم من فقط خواستههای طبیعی و منطقی داشتم و دارم.»
او وقتی نوجوان بود نوازندگی گیتار را فرا گرفت
شاهین نجفی، خواننده و ترانهسرای شهیر ایرانی پیش از خروجاش از ایران در گیلان زندگی میکرده است. شاهین درباره زادگاه خود میگوید:
«شهر ما، پر بارانترین شهر ایران، آنقدر رطوبتخیز بود که آدم هم در آن زنگ میزد. آسمان که نمیبارید، خودش را پاره میکرد. شبیه زنهای شوهرمرده ناله میکرد و این مهم نبود؛ دیگر نمیشد از خانه فرار کرد و در مدرسه هم، زنگ تفریح را باید در آن کلاس نمور و نیمکتهای سفت و کندهکاری و فحشنویسی شده بمانی. من درس میخواندم و هیچ نمیفهمیدم. کمی بزرگتر که شدم فقط تاریخ و جغرافیا و تعلیمات دینی را میخواندم و سیبیلم که جوانه زد فهمیدم فلسفه و جامعهشناسی چیست و ادبیات یعنی چه.»
او در نوجوانی قاری قرآن بود. او کوچکترین فرزند از بین هشت فرزند یک خانواده متوسط ایرانی بود. او وقتی نوجوان بود نوازندگی گیتار را فرا گرفت و در همین زمان به شکل زیرزمینی مینواخت. شاهین نجفی میگوید که گیتار را سالها پیش از اینکه داشته باشد با دهانش مینواخت تا اینکه اولین گیتار را خواهر بزرگش برایش خریداری کرد.
شاهین نجفی در آغاز جوانی
«اولین گیتارم را خواهر بزرگم برایم خرید. همان خواهری که اولین دوچرخه را برایم خرید و وقتی از پنجره به کوچه نگاه کردم و دوچرخهی«ایران دوچرخ» سبزرنگ تعاونی شرکت را پشت وانت دیدم فریاد زدم الله اکبر و نفهمیدم چطور دویدیم تا دم در خانه. فکر کنم پانزده سال داشتم. دیگر لازم نبود دوچرخه دیگران را یواشکی بدزدم و سوار شوم. گیتار را هم وقتی به خانه آوردم، نمیدانم چقدر نگاهش کردم. فقط نگاهش کردم. نمیدانستم باید چکار کنم. نودهزار تومن یعنی یک چیزی در حد رویا بود در آن زمان. خواهرم گفته بود موتور گازی بخرم برایت یا گیتار؟ واقعا از روی حادثه و کنجکاوی گفتم گیتار. یعنی به اندازه یک موتور گازی میتوانست زندگی من در راهی دیگر جریان پیدا کند. به همین راحتی.»
شاهین نجفی میگوید که نمیدانستم باید با گیتار چه کنم. با هر بدبختی بود پول کلاس را جور کردم و به کلاس گیتار رفتم. شاهین با هر «بدبختی بود» یک سال به کلاس گیتار رفت و بعد از آن از روی کتاب تمرین میکرد.
شاهین نجفی هجده سال داشت که به سرودن شعر و ترانه رو آورد. او به دانشگاه رفت در رشته جامعهشناسی به تحصیل پرداخت اما او را از دانشگاه اخراج کردند:
«ما یک گروه در دانشگاه بودیم که نوع لباس پوشیدنمان و نحوه ارتباطات اجتماعیمان با دیگران، خصوصا جنس مخالف از نگاه ما عادی و بدیهی بود اما از نگاه مسئولان دانشگاه، هنجارشکن. پس از مشکلتراشیهای فراوان، آخر هم اخراج شدیم. هر چند که آن اواخر، خودم هم به این نتیجه رسیده بودم که دانشگاه جای من نیست و دیگر فایدهای برایم ندارد. چون من اهل سیاست نبودم و حقیقتا به حرفها و رفتارهایم معتقد بودم؛ اما به جرم اینکه نظراتم را صریح بیان میکردم و یا تفکر متفاوتی داشتم، برای تحصیل در دانشگاه دچار مشکل میشدم و اسم این گذاشته می شد هنجار شکنی.»
شاهین نجفی با ترانه «ما مرد نیستیم» در فضای مجازی و در میان ایرانیان شناخته شد. ترانهای که مردسالاری جامعه ایران را نشانه میرفت. نجفی میگوید که پس از خروج از ایران و آشنایی با جهان آزاد به مردسالاری نهفته در خود نیز آشنا شده است. تعمق شاهین در زندگی مادرش نیز انگیزهای برای سرودن و اجرای این ترانه بوده است:
«من مردسالاری را در خودم هم میدیدم. در رفتاری که با خواهرهایم و دوستدخترم داشتم. من هم احساس میکردم جنس برترم و حقی مجزا دارم؛ اما واقعیت این است که وقتی آمدم اروپا، این ماجرا مثل یک سیلی به صورتم خورد که نه لزوما چنین چیزی نیست. آن ترانه، شخصی است. از این جهت که مادر من، یک زن مسن بالای ۷۰ سال است که من حتی سن دقیقش را هم نمیدانم. او برای من سمبل یک زن زجرکشیده تاریخی در ایران است. کسی که بیش از ۵ بچه آورده، همیشه در خانه کار کرده، همیشه باید فداکاری میکرده و حرف، میبایست همیشه حرف شوهرش باشد. در نهایت، به نقطهای رسیدم که واقعا برایم سوال شد که چرا؟ به چه دلیل؟ این یک ستم تاریخی است. چرا مرد این جامعه باید به همه خواستههایش برسد اما زن باید واقعا فدا شود؟»
در رشته جامعهشناسی به تحصیل پرداخت اما او را از دانشگاه اخراج کردند
شاهین نجفی پیش از مهاجرت به آلمان در سال ۲۰۰۵ برای مدتی سرپرستی یک گروه موسیقی زیرزمینی را عهدهدار بود.
شاهین نجفی در عمر فعالیت هنری خود بیش از هر چیز دغدغهی اجتماع و محذوفان جامعه را داشته است که این دغدغه در بیشتر آثار خلقشده توسط این هنرمند نمود و بروز مشخص دارد.
پس از اجرای ترانه «نقی» که نام یکی از امامان شیعه – امام دهم- در شعر ترانه بود، افرادی آن را حمل بر توهین به مقدسات قلمداد کردند. این عده از آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی درباره این ترانه استفتاء کردند. این آیتالله شیعه برای توهینکنندگان به نقی حکم ارتداد صادر کرد. این استفتاء برای بار نخست در وبسایت این مرجع شیعه منتشر شد. در متن استفتاء چنین آمده است:
«مدتی است عدهای اجیرشده که عمدتا از ضد انقلاب خارج از کشور میباشند، در فضای اینترنت، سایتها و وبلاگهای خود به راحتی به امام مظلوم شیعیان حضرت امام هادی اهانت و جسارت میکنند (طراحی، جوک، کاریکاتور، فحاشی، دروغ بستن و … ) حکم این افراد چیست؟»
آیتالله صافی گلپایگانی:«چنانچه اهانت و جسارت به حضرت نموده باشند مرتدند. والله اعلم».
برای آهنگ «نقی» حکم ارتداد برایش صادر کردند
برخی از سایتهای وابسته به اصولگرایان این فتوای آیتالله را مربوط به ترانه «نقی» شاهین نجفی دانستند.
البته باید گفت که این فتوا دو هفته پیش از انتشار ترانه نقی منتشر شد. پس از این حکم ارتداد زندگی شاهین نجفی با مشکلات بسیاری رو به رو شد.
شاهین نجفی در میان جوانان ایرانی چه در داخل و چه در خارج از کشور مخاطبان بسیار دارد. او خلاف بسیاری از هنرمندان دیگر دغدغه سیاسی و اجتماعی دارد و این دغدغه خود را با مخاطبان خود در میان میگذارد و از آنها میخواهد که کتاب بخوانند و نسبت به حوادث و تحولات اجتماعی بیطرف نباشند.
شاهین نجفی هماکنون ساکن کشور آلمان است و در سراسر جهان کنسرت و برنامه اجرا میکند.
شاهین نجفی در اسرائیل
او در کشور اسرائیل و در شهر تلآویو نیز کنسرت مشترکی با گروه موسیقی «بلک فیلد» برگزار کرد و با «آویو گفن» خواننده این گروه به اجرای برنامه پرداخت. این دو هنرمند به همراه هم ترانهای عبری با نام «بوکر توو ایران» به معنای «صبح به خیر ایران» اجرا کردند.
حضور شاهین نجفی در اسرائیل موجب انتقادات اسرائیلستیزان شد.