توانا– شینا شیرانی، کارمند و یکی از مجریان شبکهی «پرس تیوی» شبکه برونمرزی صدا و سیمای جمهوری اسلامی است. «حمیدرضا عمادی»، مدیر خبر شبکه «پرس تیوی» است او در یک مکالمهی تلفنی از همکار خود شینا شیرانی که کارمند او است و عمادی رئیس او محسوب میشود میخواهد که با او سکس تلفنی داشته باشد. شینا شیرانی که بارها به وسیلهی عمادی در محیط کار خود مورد آزار جنسی قرار گرفته است از این خواستهی عمادی امتناع میورزد. او در نهایت تصمیم میگیرد که فایل صوتی مکالمه عمادی را ضبط کند و آن را منتشر کند. شیرانی با انتشار ویدیوئی ماجرا را به طور کامل شرح میدهد. این اولْبار نیست که در ایران زنی به وسیلهی همکار مرد خود و در محیط کار مورد آزار جنسی – به اشکال مختلف – قرار میگیرد و قریب به یقین آخرین بار نیز نخواهد بود و این مسئله چنان نیست که مختص ایران باشد و در نقاط مختلف جهان به اشکال مختلف تکرار نشود.
آنچه مورد ایران را از همه جای جهان ممتاز میکند انجام این عمل توسط مردانی است که مسئولان حکومتی و فرهنگی نظام اسلامی محسوب میشوند. کسانی که در محیطهای کار خود ژست بچهمذهبیها را میگیرند و در گذر زمان اینگونه نشان دادهاند که باید محیط کار به گونهای باشد که مردان و زنان خواهران و برادران ِ ایمانی ِ یکدیگر باشند و در این مسیر مدام در حال «امر به معروف و نهی از منکر» هستند. کسانی که در این مسیر گزینشهای سف و سخت استخدامی به راه میاندازند و با تقواسنج ِ خود دیگران را اندازه میگیرند و رد و قبول و استخدام و اخراج دیگران به دست اینها است. کسانی که بارها گفتهاند باید با مظاهر بدحجابی و بیعفتی مبارزه بشود. حمیدرضا عمادی، بازجو نیز بوده است. مازیار بهاری، خبرنگار مجله نیوزویک که پس از حوادث انتخابات ۸۸ در ایران بازداشت شد و مدت ۱۱۸ روز در زندانهای امنیتی جمهوری اسلامی به سر برد میگوید که عمادی همان فردی است که در زندان اوین به دلیل انجام مصاحبه و اعترافگیری اجباری از بهاری در لیست تحریمهای اتحادیهی اروپا قرار داشته است.
این رفتار از جانب کسانی که در نظام اسلامی حاکم بر ایران مسئولان نظام محسوب میشوند چیزی نیست که موجب شگفتی افکار عمومی بشود. سردار سرتیپ ۲ پاسدار رضا زارعی، فرمانده پیشین نیروی انتظامی استان تهران یکی از افرادی بود که همزمان با چند زن در خانهای در سال ۱۳۸۶ بازداشت شد. او بعدها اذعان کرد که با این زنان نماز جماعت برگزار میکرده است که این ماجرای نماز جماعت تا مدتها سوژهی طنز شهروندان بود و شاید نیز به عنوان مثلی در طنز ماندگار شده باشد.
حکمت الله قربانی دیپلمات ارشد ایرانی در سفارت جمهوری اسلامی ایران در استخری در برزیل چند دختر نوجوان را مورد آزار جنسی قرار داد که پس از این رسوایی اخلاقی این اتهام جنسی را ناشی از «اختلاف فرهنگی» دانست. «اختلاف فرهنگی» نیز مانند نماز جماعت سردار زارعی به سوژهی طنز تبدیل شد و این واژهی «اختلاف فرهنگی» به گونهای در زبان طنز اسم دیگر آزار جنسی شد.
خانه هدایت اسلامی یا همان بنگاه خیریهی گل یاس یکی دیگر از رفتارهای مبتنی بر آزار جنسی زنان توسط یکی از مسئولان نظام اسلامی بود. جریان این مکان زمانی فاش شد که یکی از دختران این مرکز توانست از آنجا بگریزد و مسئله ی او رسانهای بشود. بعدها مشخص شد که این مرکز زیر نظر بنیاد نور متعلق به محسن رفیقدوست اداره میشده است. ريسی دادگاه انقلاب کرج از افرادی بود که در این موسسه در آزار جنسی کودکان نقش داشته است. در میان متهمان پرونده، حجهالاسلام هادی منتظری مقدم رئیس دادگاه انقلاب کرج به ده سال حبس محکوم شد که پس از مدت کوتاهی برخی رسانهها خبر از آزادی این فرد دادند و مشخص شد مجازاتی در کار نبوده است. از همهی اینها که بگذریم آزار جنسی و حتا تجاوز به زنان در زندانهای جمهوری اسلامی نیز امری است که همهی ابعاد آن هنوز مشخص نشده است. در دههی سیاه شصت به زنان زندانی فراوانی بنا بر اسناد موجود و افراد شهادتدهنده، توسط بازجویان و زندانبانان تجاوز جنسی صورت گرفت. گویا در نظام اسلامی آزار جنسی زنان به اشکال مختلف علاوه بر لذتجویی جنسی، ابزاری برای بسط سلطه نیز هست. در این روزها که ماجرای شینا شیرانی نقل محافل است برخی به این مسئله در چارچوب همان حرف همیشگی ِ «زاهدان ِ بیعمل» نگاه کردهاند که این زاهدان «چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند». دیگرانی نیز ماجرا اینگونه دیدهاند که نظام فرهنگی و فکریای که مبتنی است بر حجاب اجباری و محدودکردن روابط انسانی زن و مرد و معتقد است مردان نباید هنگام گفتوگو با زنان به چهرهشان نگاه کنند و باید چشم به دیوار بدوزند تا مبادا مرتکب گناه بشوند و زنان نیز باید به گونهای لباس بپوشند که هنگام راهرفتن برجستگیهاشان آشکار نشود و زنان و مردان را مانند پنبه و آتش میدانند که نباید در محیطهای سربسته با هم تنها باشند و صدها توصیههای اخلاقی ِ اینگونه لاجرم مردانی به وجود میآورد که به زنان جز به شکل سوژههای جنسی نمینگرند و اساسا فهمی از رابطهی انسانی بین زن و مرد در چنین نگاه و بینشی باقی نمیماند. این مردان که تربیتهای فرهنگی مناسبی ندارند از گزینشهای سفت و سخت نظام سربلند بیرون میآیند و تعهد خود را در نظامی که تعهد برتر از هرگونه تخصصی است به اثبات میرسانند و میرسند به جایی که عمادی رسید.
این آن چیزی است که آزار جنسی در محیطهای کاری را در نظام توتالیتر و مردسالاری مانند ایران با سایر نظامهای دموکراتیک و مردمسالار متمایز میکند. اما در ماجرای شینا شیرانی در این روزها بخش دیگری از عمق فاجعهی فرهنگی مردسالار جلوهگر میشود. افرادی که متاسفانه تعداد آنها کم هم نیست در مواجهه با موضوع آزار جنسی یک زن به وسیلهی یک مرد اینگونه استدلال میکنند که «بله! این زن خودش نیز مشکل داشت که آن مرد با او اینگونه برخورد کرد و آن مسیجها را داد و تلفنی آنطور صحبت میکرد». این نگاه و نظر، برای بیشتر ما شناختهشده است. این نظرها که بعضا از سوی کسانی ابراز میشود که از منتقدان نظام اسلامی نیز هستند تفاوتی با نگاه فلان امام جمعه ندارد که تجاوز به زنان را نتیجهی بدحجابی زنان میداند و یا معتقد است که متلکگویی مردان و آزار زنان در خیابانها به دلیل رفتار نامناسب خود زنان است. ایننظرات شاید زشتیاش از رفتار کسی مانند عمادی و دیگر آزارگران جنسی کمتر نباشد. چرا که امثال عمادی در بستر فکریای رشد میکنند و احساس امنیت میکنند و خطا میکنند که در هر صورت معتقدند زنان مقصر هستند.
آزار جنسی تفاوت فرهنگی نیست؛ بیفرهنگی و بیتمدنی است و هر رفتاری که توجیهگر این آزار باشد نیز تاکید و تکیه بر تفاوت فرهنگی نیست بلکه بیشک روگردانی از فرهنگ و تمدن انسانی و دور شدن از مسیر اخلاق است. رفتار امثال عمادی نشان میدهد که در همهی این سالها در پس ِ پشت گزینشها در نهادهای وابسته به جمهوری اسلامی چه گذشته است و کسانی که داعیه ی تقوا و عفاف و زن نمونه و حجاب برتر و … دارند دقیقا مرادشان از این امور چه چیزی است.