«شیرازیها میگن سیما بینا شیرازیه، مازندرانیها میگن سیما بینا مازندرونیه. کردهای کرمانج شمال خراسان میگن کُرده. من نمیگم نیستم. من میگم آره. جواب من اینه که بله من هستم. من متعلق به همه این فرهنگهاییام که رو موسیقیشون کار کردم و حتی فرصت نشده و کار نکردم. … متعلق به همه اونها هستم».
بیش از نیم قرن است که سیما بینا در عرصه موسیقی نواحی مختلف ایران فعالیت میکند. شاید گمان کنیم که او فقط خواننده موسیقی محلی است اما چنین نیست. او یک پژوهشگر تراز اول در عرصه موسیقی نواحی مختلف ایران است.
سیما بینا نوازنده، نقاش، آهنگساز و خواننده آوازها و ترانههای محلی ایران از کودکی و در کنار پدرش احمد بینا که استاد موسیقی سنتی بود و ارتشی رشد کرد و بالید. پدرش شاعر و آهنگساز ترانههای اولیه دخترش نیز بود.
سیما بینا نه سال سن داشت که بهعنوان خواننده کودکان کار خود را در رادیو آغاز کرد. او گاهی در کنار این برنامه ترانههای محلیای را که از پدرش آموخته بود اجرا میکرد که با استقبال بسیاری مواجه شد
از ۹ سالگی خوانندگی را آغاز کرد
زمان زیادی نگذشت که سیما بینا دیگر نخواست که خواننده کودکان بماند چرا که عزم دنیای بزرگسالان داشت. او با خواندن ترانههای محلی خراسانی معروف شد.
داوود پیرنیا، بنیانگذار برنامه رادیویی گلها که ید طولایی در شناسایی و جذب استعدادهای بزرگ موسیقی داشت تصمیم گرفت برنامهای به نام «گلهای صحرایی» به راه بیاندازد تا سیما بینا مسئول این برنامه باشد. سیما بینا در این مورد در گفتوگویی با مجله «زنان امروز» میگوید:
«در واقع بهخاطر آهنگهای محلی من بود که برنامه «گلهای صحرایی» به مجموعه برنامههای «گل ها» اضافه شد.»
سیما بینا برای پژوهش در حوزه موسیقی محلی به نقاط مختلف ایران خصوصا روستاهای ایران سفر میکرد. سیما بینا میگوید که اگر پدر یا عمویم در این سفر همراهم بودند مجبور بودند که بیرون اتاق بمانند تا یک خانم آواز بخواند و حاضر باشد درباره موسیقی محلی حرف بزند.
در کنار پدر و مادر و اقوام
پس از پیروزی انقلاب اسلامی که زنان برای آوازخوانی با موانع قانونی و شرعی مواجه هستند سیما بینا نتوانسته است آوازهای محلیای را که از سراسر ایران جمعآوری کرده است اجرا کند. سیما بینا میگوید که این یک افسوس و حسرت است:
«این یک افسوس و حسرت است. برای این که این موسیقی را که من جمع آوری کرده ام متعلق به مردم است. مثل امانتی است که در اختیار من قرار گرفته است. دلم می خواهد که اینها را به مردم ارائه بدهم. شهر به شهر بروم و این موسیقی را که از خودشان یاد گرفته ام، یک بار هم برایشان بخوانم. چون می دانم که آن را دوست دارند. ولی می دانم که نمی شود و این حسرت گاهی اوقات در آوازم و کلامم آمده است.در جریان شنیدن نغمههای موسیقی و بررسی آرشیو خودم، همزمان با دلتنگی و حبس صدا، ناگهان به موسیقی برخوردم که فریاد کوهستانی و اعتراض آمیز بودم. اما میدیدم که همان فریادهایی بود که در گلوی من حبس بوده است. به همین دلیل، به این موسیقی روی آوردم.»
با خوانندگان و نوازندگان محلی دیدار میکرد
سیما بینا، چهاردهم دیماه ۱۳۲۳ در خوسف بیرجند به دنیا آمد. پدرش احمد بینا یکی از اهالی هنردوست خراسان (بیرجند) و مادرش پوراندخت ایراننژاد زنی فرهیخته از اهالی کرمان بود.
سیما بینا یکی از نخستین زنان ایران است که با تلاش فراوان و خستگیناپذیر در احیای موسیقی نواحی کوشیده است.
سیما بینا فارغالتحصیل رشته نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۹ است. او پس از این به تحصیل موسیقی ایرانی و ردیف نزد عبدالله دوامی موسیقیدان اصیل و ردیفدان ارزنده ایرانی پرداخت.
سیما بینا درباره علاقهاش به نقاشی میگوید:
«برای خودم خیلی نقاشی میکنم. نقاشی پناه من است. زمانی که در دانشگاه هنرهای زیبا بودم نمایشگاههای فردی و جمعی زیادی در گالریهای مختلف داشتم.»
سیما بینا نمایشگاههای نقاشی فراوانی در سراسر جهان برگزار کرده است.
.
روستا به روستا به دنبال ترانه
سیما بینا درباره کار و پژوهش در حوزه موسیقی محلی میگوید:
«چیزی که میتوانم بگویم این است که خود من از میان همین اقوام هستم. من از کودکی با ترانهها و نغمههای محلی خراسانی شروع به خواندن کردم و با راهنمایی پدرم، که استعدادی در زمینه موسیقی و آواز در من دیده بود، کمکم با موسیقی همین منطقه جنوب خراسان و شهر بیرجند و اطرافش که زادگاه پدریام بود آشنا شدم. طبعا این موسیقی مثل زبان دوم من شده بود. با آن مانوس شدم و با دوستان و قوم و خویشهامان و مردم این منطقه خو گرفتم و در واقع توی این فرهنگ رشد کردم ولی صرفا به موسیقی محلی نپرداختم. شاید بهتر باشد بگویم که در اجرای موسیقی محلی مهارت و تخصص پیدا کردم. همه نوع موسیقی اصیل ایران، موسیقی ردیفی و غیره را کار کردم؛ در هر زمینهای از موسیقی سنتی که فکر کنید. اجراهای زیادی از کار آهنگسازان بزرگ در برنامه «گلها» داشتهام که از رادیو ایران پخش میشد.»
وی با سفر به دورافتادهترین نواحی ایران و با مشقت بسیار توانست ترانهها و آهنگهای کمیاب و در بیشتر فراموششده را جمعآوری کند.
پوران فرخزاد در کتاب «کارنمای زنان کارای ایران»، نشر قطره مینویسد که سیما بیما نخستین زنی است که پس از انقلاب اسلامی کلاس تعلیم آواز دایر کرد.
او در جمعآوری لالاییهای نواحی مختلف ایران نیز تلاش فراوان کرده است.
در کنار عثمان، هنرمند اهل خواف،
او میگوید در آغاز این پروژه به سراغ مادرش رفته است که لالاییهای کرمانی را میشناخت:
«این لالاییها را طی سفرهای زیاد و با کمک دوستانم و پژوهشگران مختلف از شهرها و روستاهای ایران جمع کردم. یکی یکی آنها را با لحن و آهنگی که داشت تمرین و بازخوانی کردم… مادرم لالاییهای کرمانی را بلد بود و من در شروع این پروژه اول به سراغ او رفتم و بعد قدم در این راه گذاشتم اما لالاییهایی از خودم در این مجموعه نیست. اینها لالاییهای خیلی قدیمی مادرهای ایرانیاند.»
سیما بینا میگوید که هیچکدام از این کارهایی که به حوزه لالاییخوانی مربوط است نتوانسته است مجوز بگیرد:
«دلیلش هم آن چهارتا سی دی است که خودم خواندم. من اول فکر می کردم که این مجموعه، چون آوای مادرهاست و مال حالا هم نیست و از خیلی قدیم بوده، شاید مجوز بگیرد. آنها هم با کتاب مشکلی نداشتند ولی قانونا صدای زن را نمیشد منتشر کرد و ممنوع بود. البته حالا دیدهام که صدای خانمها به صورتهایی – اغلب به شکل کرال – منتشر میشود ولی خب اسم و سابقه من خیلی مشخص است و برای همین گرفتن مجوز ممکن نبود.»
در کنار مادرش، پوراندخت ایراننژاد،
دفتر کاراو در آلمان است. او همواره تلاش کرده است که هنرمند کوچکرده از ایران شناخته نشود و از این رو به ایران نیز سفر میکند.
وی دو فرزند به نامهای آرش و آسا دارد که حاصل ازدواج سیما بینا با مهندس عزیز میتویی هستند.
آرش هنرمند موسیقی راک است و آسا نیز طراح لباس است و مجموعهای با الهام از پوشش زنان نواحی ایران طراحی کرده است که سیما بینا تعدادی از آن را برای اجراهای خود برگزیده است.
نخستین زنی که پس از انقلاب اسلامی کلاس تعلیم آواز دایر کرد
از آلبومهای سیما بینا میتوان به همدلان، پریشان، شولا، بانو جان، یا مولا، افغانستان، موسیقی شمال خراسان، موسیقی جنوب خراسان اشاره کرد.