مهربانو (پروانه) سلامی، با نام هنری «یاسمین» را شاید بسیاری از ما به اسم یا چهره نشناسیم اما کافی است صدای او را بشنویم تا به یاد بیاوریم که از این صدا خاطره داشتهایم و یا اگر صدای او را نشنیده باشیم متعجب شویم که چگونه است چنین صدای دلنوازی را تا اکنون نشنیدهایم و دلیل این گمنامی چه میتواند باشد. البته شاید حق داشته باشیم که او را نشناسیم چرا که او چند دهه آواز نخواند و از اینرو گمنام زیست.
او نام یاسمین را از شخصیت یک فیلم برای خود انتخاب کرده بود
یاسمین در بیستوسوم بهمنماه ۱۳۱۳ در کازرون به دنیا آمد. او خواننده دهه ۱۳۳۰ و اوایل دهه چهل خورشیدی بود. خانوادهای مذهبی داشت. پدربزرگش صدرالسادات مجتهد کازرونی بود. یاسمین خود در گفتوگویی در معرفی خود میگوید که در چنین خانوادهای امکان نداشت او بتواند به تهران بیاید و خواننده بشود. یاسمین میگوید که مادرش را یازده سالگی شوهر دادهاند و مادر وقتی تنها سیزده سال سن داشت که یاسمین به دنیا آمد. وقتی مادر یاسمین حامله بود پدرش با دختری دیگر ازدواج کرد و پس از فروش ثروتش به اهواز رفت تا کشاورزی کند که در این کار موفق نشد. یاسمین میگوید که مادرش طلاق نگرفت و به دنبال پدر راهی اهواز شد و آنها به اهواز رفتند.
در کنار پوران،الهه، ایرن و آفت
پدر که در کشاورزی زیان کرده بود به استخدام راهآهن در آمد و پس از دو سال به تهران منتقل شد. «من ۹ ساله بودم که به تهران آمدم.» یاسمین تولد خود را به میلادی به خاطر میآورد و میگوید که متولد ۱۲ فوریه ۱۹۳۵ است. او تحصیلات ابتدایی خود را در تهران و در دبستان بیرونی گذراند و پس از دریافت ششم ابتدایی به دبیرستان «ایران» رفت و تا کلاس نهم در این دبیرستان درس خواند. یاسمین به موسیقی بسیار علاقهمند بود؛ اما پدرش شرط کرده بود تا تحصیلش را تمام نکند، نمیتواند وارد موسیقی بشود. خودش میگوید: «در آن زمان تنها مرضیه و دلکش و رشیدی و روحبخش میخواندند و من به پدرم گفتم که میخواهم آواز بخوانم.» یاسمین در آن دوره ترانههای این خوانندهها را با صدایی خوش میخواند؛ اما پدر اصرار داشت که به دانشسرای تربیت معلم برود و معلم شود و تا آن زمان نمیتواند آواز بخواند. او به دانشسرای مقدماتی میرود و دو سال در آنجا به تحصیل میپردازد. یاسمین گفته بود که در دوره درسخواندنش در دانشسرا ماهی پانزده تومان شهریه تحصیل دریافت میکرد که پس از معلمی به مدت چهار سال خدمت کند. او پس از پایان تحصیلات به خیابان سیمتری گمرک میرود و در آنجا در مدرسهای درس میدهد. به دلیل اینکه بیحجاب بود در آنجا به سمتش گوجه فرنگی پرتاب میکردند؛ از اینرو تصمیم میگیرد محل کار خود را به نزدیک محل زندگیشان در قلهک تهران منتقل کند و چنین میکند.
در ۲۱ سالگی اولین اثرش را با ارکستر رادیو اجرا میکند؛ «یار آمد»
در آنجا یاسمین معلم کلاس چهارم میشود. او آن روزهای قلهک را به یاد میآورد که زمین متری شش تومان بود و ماهی صدوپنجاهوهشت تومان حقوق میگرفت. سپس به عهدش وفا کرد و گفت میتوانی خواننده بشوی. او یاسمین را به رادیو برد تا خواننده بشود. آن زمان مدیر رادیو پاشا سمیعی بود و معینیان رئیس رادیو. پدر یاسمین به مدیر رادیو میگوید که دخترم صدای خوشی دارد و میخواهد خواننده بشود. مدیر رادیو رو به پدر کرد و گفت: «ما خواننده کم داریم و شما چه پدر خوبی هستید که دخترتان را آوردهاید که خواننده بشود.» یاسمین برای مدیر رادیو آوازی میخواند که دلکش خوانده بود. مدیر رادیو به یاسمین و پدرش میگویند که ما نمیتوانیم شما را استخدام کنیم و باید یکی از اساتید موسیقی از شما امتحانی به عمل بیاورد. در آن لحظه جواد معروفی آنجا بود. یاسمین برای جواد معروفی یکی از آوازهای مرضیه با نام «در خرابات مغان نور خدا میبینم» را میخواند.
از میان آثارش «آبشار» را بیشتر دوست داشت
معروفی از شنیدن این صدا تعجب کرد و به مدیر رادیو گفت که این صدا معرکه است. مدیر رادیو به پدر یاسمین میگوید که دو آهنگساز وجود دارد که دختر شما میتواند با آنها همکاری کند و سپس از جواد لشکری و بزرگ لشگری نام میبرد. پدر یاسمین به مدیر رادیو میگوید که هر دو آنها از همکارانش در راهآهن هستند و نهایتا بزرگ لشکری را انتخاب کرد. وقتی لشکری صدای یاسمین را شنید متعجب شد.
اولین آهنگ یاسمین ترانهای بود با نام «یار آمد» که از ساختههای بزرگ لشکری بود. آن زمان ۲۱ سال داشت. این ترانه در یکی از استودیوهای رادیو ضبط شد.
با پوران، الهه و ایرن
نام یاسمین پس از خواندن این ترانه بر سر زبانها افتاد. ترانه دومی که خواند، با نام «بیا با ما به میخانه» از ساختههای بزرگ لشکری بود. پس از آن نیز ترانه «قافله عمر» با شعری از معینیکرمانشاهی را خواند که پسندیده شد و بر معروفیت او افزود. «آبشار» یکی دیگر از ترانههای یاسمین بود که او را به اوج شهرت رساند و در واقع ترانهای که بیشتر برای او شهرت آورد همین بود. آوازخوانی یاسمین موجب شد او از درسدادن محروم شود و دیگر نتوانست به مدرسه برود. یاسمین میگوید: «بسیار خوشحال شدم که یک سال زودتر از تعهدی که داشتم من را انفصال از خدمت کردند. با خوشحالی برگه را گرفتم و خداحافظی کردم و به جمع آوازخوانان پیوستم.» بعدها بار دیگر او را به معلمی دعوت کردند، اما دیگر برنگشت. میگفت: «من همیشه دوست داشتم با آقای لشکری کار کنم.» یاسمین مرتب در برنامههای مختلف دعوت میشد و در مجالس مختلف آواز میخواند.
او در سالهای پایانی حیاتش به آلزایمر مبتلا شده بود
ترانه دیگری که در جامعه هنری آن زمان بر سر زبانها افتاد «هر که دیدم یاری داره، پس چرا من یار ندارم» بود که بر شهرت او افزود. این ترانه را الهه نیز خوانده بود. یاسمین از بین کارهای خود «آبشار» را بیشتر از همه دوست میداشت. او دو بار ازدواج کرد؛ بار دوم با پرویز ایزدخواه، روزنامهنگار قدیمی که حاصل آن یک دختر بود.
ازدواج دوم او با پرویز ایزدخواه، روزنامهنگار قدیمی، بود
او در گفتوگویی گفته بود که آرزو دارد وقت مرگ در بستر نیفتد و به آرامش شبی در خواب بمیرد و زجر نکشد. یاسمین میگفت هنوز عاشق صدای دلکش است و صدای او موجب شد که به عالم موسیقی پا بگذارد. او در هشتادویک سالگی به بیماری آلزایمر مبتلا شده بود. این خواننده قدیمی درباره توقف فعالیتهایش پس از انقلاب اسلامی گفته بود: «دیگر رژیم ما که اسلامی است اجازه نداد که ما آواز بخوانیم و من هم نمیخوانم. در آن زمان رژیم اجازه میداد و ما میخواندیم و الان اجازه نمیدهد و نمیخوانیم. هر مهمانیای هم دعوت شدم نرفتم و نخواندم.»
یاسمین در ۱۵ اسفند ۱۳۹۷ در سن هشتادوچهارسالگی پس از یک هفته کما در بیمارستان مهر تهران درگذشت.