Search

English

این سوسن است که می‌خواند

در اردیبهشت به دنیا آمد و در هوای لطیف اردیبهشتی هم بار سفر بست و رفت. ماه و سال تولدش دقیق مشخص نیست. اردیبهشت ۱۳۱۹ یا اردیبهشت ۱۳۲۳. هر چه هست اما تاریخ مرگش مشخص است؛ چهاردهم اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۳. گل‌اندام طاهرخانی با نام هنری سوسن در شهر لس‌آنجلس و در شرایط نامناسب اقتصادی و در فقر درگذشت. سوسن در شهر قصر شیرین در استان کرمانشاه دیده به جهان گشود. نام پدرش ابراهیم و نام مادرش بلقیس بود. اسم اصلی سوسن، مهناز بوده که او بعدها به سوسن تغییر می‌دهد. سوسن تنها پنج سال داشت که پدر و مادرش را از دست داد. او پس از این واقعه به تهران می‌آید و در منزل عمه‌اش زندگی می‌کند. سوسن تنها دوازده سال سن داشت که خوانندگی را آغاز کرد.

سوسن از ۱۲ سالگی خوانندگی را آغاز کرد

آوازه‌ سوسن از همان کلوب سوسن آغاز شد و به همه‌ کشور رسید

سال‌ها پیش در گفت‌وگویی با بی‌بی‌سی درباره آن‌روزهای خود چنین می‌گوید: «من تو تهران پيش عمه‌ام و بچه‌هاش زندگی می‌کردم و از اين‌که شوهر عمه‌ام بين منو بچه‌هاش استثنا قائل می‌شد، من خیلی ناراحت بودم و می‌رفتم خونه همسايه با بچه‌هاش بازی می‌کردم. همسايه‌مون يک خانمی بود که تو يک کاباره‌ای می‌رقصيد و می‌خوند؛ دائم آهنگ‌های روز رو می‌خوند و منم باهاش زمزمه می‌کردم. یکی از اولين آهنگ‌هایی که خوندم و ياد گرفتم اين بود:

من جام دست اين و آنم جوانی شد بلای جانم

در اين جهان ياری ندارم من با کسی کاری ندارم

يک‌روز اين خانم منو برد به اون کاباره که اسمش سوسن بود، يک زير زمينی بود تو لاله زار. خانمه منو چند بار برد اونجا و بعدش ديد که صدام خوبه بهم گفت بيا اين‌جا بخون. آقای شیرخدایی يادش بخير اسممو اونجا گذاشت سوسن. در حالی که اسم اصلی من مهناز بود و تو شناسنامه جديدم هم اسممو گذاشتم گل‌اندام. خلاصه اين‌قدر کوچيک بودم که قدم به ميكروفن نمی‌رسيد. يه پله می‌گذاشتن زير پام که برم بالاش بخونم.». سوسن مورد استقبال فراوان شنونده‌ها قرار می‌گیرد و از همین‌جا تصمیم می‌گیرد که خواننده بشود. او در کافه سوسن مشغول به کار می‌شود اما این کار برایش بدون درد سر نبود. خانواده و فامیل او را مورد غضب خود قرار می‌دهند. پسرعموهایش تصمیم می‌گیرند که او را به قتل برسانند. آن‌ها یک شب به کافه می‌روند و می‌گویند که سرت را می‌بریم. کار به کلانتری می‌کشد. رئیس کلانتری به پسرعموها می‌گوید که سوسن جزو خانواده‌ شما محسوب نمی‌شود. سوسن در رادیو نیروی هوایی به کار مشغول می‌شود و از این‌جا است که مشهور می‌شود. گفته می‌شود که اولین همسر سوسن همان رئیس کلانتری بود. هر چه هست پیش از آمدن سوسن به لس‌آنجلس او دو بار ازدواج کرد اما هر بار همسرانش مخالف خوانندگی او بودند و این موجب می‌شد که سوسن از آن‌ها جدا بشود. آوازه‌ سوسن از همان کلوب سوسن آغاز شد و به همه‌ کشور رسید.

سوسن و آغاسی

مدتی در رادیو نیروی هوایی به کار مشغول شد

عارف ابراهیم‌پور، نوازنده‌ قدیمی که با بسیاری از خوانندگان «کوچه‌وبازاری» از جمله سوسن همکاری داشته است می‌گوید: «در سال ۱۳۴۵ کاباره‌ای باز شد به نام «شهرزاد»؛ خانم سوسن برای اولین بار می‌خواست بخواند. ما هم به اصطلاح ارکستر ثابت آن‌جا بودیم. سر تمرین بدون میکروفن خواند. دیدیم چه صدای جالبی دارد. من گفتم شما که صدای به این خوبی دارید، چرا کاری نمی‌کنید؟ برگشت به من گفت، تنها این مانده بود که شما هم ما را مسخره کنید! گفتم من اهل این چیزها نیستم، واقعیت را ‌گفتم. …» «با این حرف من تحت تاثیر قرار گرفت و چشمهایش اشک‌آلود شد. بعد رفت به‌طور جدی دنبال این کار. اولین چیزی هم که خواند “من جام دست این و آنم” بود … »

 سوسن

منصور اوجی، شاعر اهل شیراز، شعری دارد با نام «این سوسن است که می‌خواند»

سوسن در سراسر ایران شناخته می‌شود.خود می‌گوید که ترانه‌ معروف «سفر» در دو میلیون نسخه ضبط و پخش شده است. سوسن با این‌که خواننده‌ به اصطلاح کوچه و بازاری بود؛ اما علاقه‌مندانش تنها در حد مردم کوچه و بازار نماند بلکه برخی از روشنفکران زمانه نیز صدایش را می‌شنیدند و درباره‌ کارهای او سخن می‌گفتند. منصور اوجی، شاعر اهل شیراز که فلسفه هم خوانده است شعری دارد با نام «این سوسن است که می‌خواند». او در بخشی از این شعر می‌سراید:

اتراق‌گاه ما را جارو کنید

آبی بر آن بپاشید

این سوسن است که می‌خواند،

شب‌های اضطراب را

بر دره‌های برف

زیر هزار خنجر

این سوسن است که می‌خواند.

محمدعلی سپانلو، که به او شاعر تهران لقب داده‌اند در منظومه‌ای از صدای «حلقائی زخم‌داری» سخن می‌گوید که در شهر می‌چرخد و تصنیف‌های سیاسی می‌خواند. عباس پهلوان، سردبیر مجله‌ فردوسی می‌گوید در آن سال‌ها ما بر روی مجله تنها عکس‌های سیاسی می‌گذاشتیم و سوسن از نادر افرادی بود که از دنیای ترانه روی جلد ما آمد. او می‌گوید: «یکی از ترانه‌های او را با مضمون سیاسی آمیخته کردیم و عکسش را گذاشتیم روی جلد. … »

سوسن

اسماعیل خویی، شاعر سرشناس ایرانی درباره سوسن می‌گوید: در شعر، چه گفتن مهم نیست؛ چگونه گفتن مهم است. ترانه‌سرایان نیز می‌دانستند که چگونه باید برای یک خواننده‌ محبوب مردمی بسرایند:

نمی‌پرسی ز من پیش از تو ای غم

چه کس در خلوت دل آشیان داشت؟

چه کس بود و چرا رفت و کجا رفت

چه جایی بهتر از اینجا نشان داشت

او در آن سال‌ها رفتار و منش ویژه‌ای داشت که او را از دیگران ممتاز می‌کرد. اجرای صحنه‌ای او در کاباره‌ها و کافه‌ها متفاوت از بسیاری از خوانندگان کوچه‌وبازاری آن روزها بود. سوسن با فیلم قیصر پایش به سینما هم باز شد. می‌‌گویند که تورج نگهبان و اسفندیار منفردزاده با کمک یک‌دیگر ترانه‌ «ناش ناش نیناش ناش» را برای سوسن ساختند.

سوسن در جوانی

با فیلم قیصر پایش به سینما هم باز شد

منفردزاده آهنگی دیگری با نام «شب‌های تهران» برای او ساخت ولی اجازه‌ پخش و انتشار پیدا نکرد. او به مستمندان نیز بسیار کمک می‌کرد. هزینه‌ تحصیل چندین دانش‌آموز و دانش‌جوی بی‌بضاعت را می‌داد که بعدها افراد موفقی در سراسر جهان شدند. پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت که با حمایت مالی او ساخته شد که محلی‌ها این بیمارستان را به نام او می‌شناسند. انقلاب که شد دیگر جایی برای خوانندگی زنان نماند. سوسن اما در ایران ماند. او در سال‌های سیاه دهه شصت دو بار بازداشت شد و به دلیل آوازخوانی در مراسم‌های خصوصی به شلاق محکوم شد و تعهد داد که دیگر خوانندگی نکند. او پس از مدتی مجبور شد که از ایران بگریزد و از طریق کوه به ترکیه و از آنجا به انگلستان برود. او پس از انگلستان به آمریکا رفت و در شهر لس‌آنجلس ساکن شد. شرایط مالی سوسن بسیار بد بود. او که زمانی درآمد خوبی داشت و بسیار دست‌و‌دل‌باز بود و به فقرا کمک می‌کرد خود در شرایط مالی بسیار بد و تنهایی گرفتار آمد. سوسن بر اثر حادثه‌ای دست راستش شکست؛ اما برای درمان آن اقدامی نکرد. پس از مدتی دست شکسته بسیار آزارش داد تا اینکه در یک عمل جراحی هشت ساعته درمان شد. او پس از مدتی سکته می‌کند.

سوسن

پیش از انقلاب سوسن در ساخت بیمارستانی در شهر قصر شیرین مشارکت داشت

مهدی ذکایی، سردبیر مجله جوانان در لس‌آنجلس، آخرین روزهای زندگی سوسن را این‌گونه توصیف می‌کند: «بعد از سکته سه روزی هم حال سوسن خوب بود. من خودم ديروز صبح (۳ ماه مه ۱۴ ارديبهشت) باهاش تلفنی صحبت کردم . ولی بعد از ظهر ساعت دو و پانزده دقیقه قلبش می‌ايسته و دکترها همکاری نمی‌تونن انجام بدن و در بيمارستان فوت می‌کنه … تاسف آوره به شما بگم که سوسن در اين شش ماه گذشته به همراه اسبابش در گاراژ خانه يکی از دوستانش در لس‌آنجلس زندگی می‌کرد ولی در اين يک ماه آخر دوستانش آپارتمان کوچکی رو براش فراهم کرده بودن و سوسن تازه به اونجا اسباب کشی کرده بود.» در سال‌های آخر زندگی، سوسن در کاباره رستوران‌های ایرانی، گاهی برنامه اجرا می‌کرد و اواخر عمر، شرکت ترانه به سوسن پیشنهاد می‌کند که مجانی آهنگ‌های جدیدی را برای سوسن ضبط کنند که عمر او کفاف نمی‌دهد.

انتشارات بیشتر ...