خلبان زبدهی جنگنده اف-۵ نیروی هوایی ایران در جنگ با عراق بود و پس از آن دیپلمات در پاکستان. در جنگ با عراق رشادتهای بسیار آفریده بود. به جرم جاسوسی برای آمریکا زندانی شد و در زندان به شکل وحشیانهای شکنجه شد و به اعدام محکوم شد. بارها پای جوخهی دار رفت اما در نهایت از زندان آزاد شد. پس از آزادی از زندان نیز از فشار ماموران جمهوری اسلامی در امان نماند. مجبور شد خانوادهاش را از ایران خارج کند. مدت سه سال در ایران زیر انواع و اقسام فشارها زندگی کرد تا در نهایت توانست از ایران بگریزد و به کانادا پناهنده شود.
یدالله شریفیراد یکی از بهترین خلبانهای جنگندهی اف-۵ در جهان است.
یدالله شریفی راد چهارم فروردینماه ۱۳۲۵ در طالقان دیده به جهان گشود.
او پیش از انقلاب اسلامی به آمریکا رفت تا خلبان جت جنگنده بشود. شریفیراد دورههای مختلف خلبانی را در آمریکا سپری کرد.
یدالله شریفی راد، خلبان جنگنده اف-۵
پس از انقلاب با اینکه شریفیراد میتواتنست به راحتی از کشور خارج شود و به عنوان یکی از بهترینهای خلبانی ایران در جهان به کار مشغول شود اما در ارتش ایران به خدمت پرداخت. در جنگ ایران و عراق ماموریتهای بسیاری را انجام داد. گفته میشود که او بیش از ۴۰ ماموریت هوایی در خاک عراق به انجام رسانده است.
شریفی راد در یکی از ماموریتهای خود پس از اینکه به یک نیروگاه در خاک عراق حمله کرد با حمله سه جت عراقی روبهرو شد که تونست یکی از آنها را سرنگون کند اما در نهایت مورد اصابت یکی از آنها قرار گرفت و سرنگون شد. او خروج اضطراری کرد و از هواپیما بیرون پرید. مبارزان کرد از او نگهداری کردد و پس از بازیابی سلامت خود به ایران بازگشت. فیلم سینمایی «عقابها» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان در سال ۱۳۶۳ از زندگی یدالله شریفیراد ساخته شد و این فیلم یکی از فیلمهای پرفروش در زمان خود شد و مبلغی خدود ۷۴۰ میلیونتومان فروش داشت.
شریفیراد در جنگ قهرمان ملی شد
شریفی راد از سال ۱۳۶۳ تا سال ۱۳۶۶ به عنوان دیپلمات در پاکستان مشغول به کار بود که در سال ۱۳۶۶ از سوی حکومت ایران به اتهام جاسوسی برای آمریکا دستگیر شد و به زندان افتاد.
یدالله شریفیراد زندگی پر فراز و نشیبش را در کتابی با عنوان Flight of the patriot:Escape from Revolutionary Iran یا «پرواز یک میهنپرست» که به زبان انگلیسی نوشته شده است شرح داده است.
جلد کتاب «پرواز یک میهنپرست»
یدالله شریفیراد در معرفی این کتاب در گفتوگویی با صدای آمریکا میگوید که این کتاب با یک مقدمهی کوتاه شروع میشود و آن مربوط به زمانی است که شریفیراد به همراه دو زندانی دیگر برای مراسم اعدام برده میشوند. شریفی راد میگوید که در آنجا در دلش آرزو میکند که ای کاش شانسی پیدا میکردم و میتوانستم مراسمی را که جمهوری اسلامی برای اعدام اجرا میکند و فشاری که بر زندانیان میآورند و شکنجههایی که اعمال میکنند به یک نحوی به گوش هموطنانم و حتا به گوش دنیا برسانم. او میگوید خوشبختانه من زنده ماندم و این کار را عملی کردم که نتیجهاش این کتاب شده است که ۲۹ بخش دارد. داستان از زندان و شکنجهها آغاز میشود و در فواصل مختلف به گذشته بازمیگردم و آن را شرح میدهم.
یدالله شریفیراد در کانادا
یدالله شریفیراد در این کتاب نحوه آزادشدنش را شرح میدهد و اینکه چگونه پس از آزادی در یک زندان بزرگتری گرفتار آمده است.
شریفی راد میگوید هنوز دلایل بازداشتش توسط جمهوری اسلامی و آنهمه فشار و شکنجه برای خودش نیز روشن نشده است.
یدالله شریفیراد
او میگوید ابتدا به دلیل دیداری دوستانه با یکی از دوستان آرژانتینیاش در ایران بازداشت شد اما در بازجویی دیگر سخن چندانی در این مورد پیش نیامد و به او اتهام جاسوسی برای سازمان CIA را مطرح کردند.