نرگس محمدی فعال برجسته حقوقبشر، زندانی سیاسی و روزنامهنگار و عضو سابق «شورایعالی سياستگذاری ادوار تحکیم وحدت»، نایب رئیس و سخنگوی «کانون مدافعان حقوقبشر» و رییس هیئت اجرایی «شورای صلح ایران» است. او به سبب فعالیتهای متعددش در حوزه حقوقبشر و محکومیتهای طولانی مدتاش، از جمله چهرههای شناخته شده ایرانی در سطح جهان به حساب میآید.
پیشینه
نرگس محمدی متولد اول اردیبهشت سال ۱۳۵۱ در زنجان است. او در خانوادهای مذهبی و سیاسی رشد کرد. پدربزرگش در بازار حجرهای داشت و داییاش شخصیتی سیاسی بود. نرگس دختری بود تپل و خوشخوراک که یخچال خانهشان از دستش در امان نبود. قبل از انقلاب و در دوران کودکی نرگس، داییاش به زندان میافتد و در زندان به سازمان مجاهدین خلق میپیوندد و پس از انقلاب هم پنج سالی را در زندان میگذراند. او از زمان کودکی نرگس تا اکنون که در حجره فرش فروشیای در بازار تبریز مشغول به کار است، اثرگذارترین شخصیت در پرورش منش اجتماعی نرگس بوده است. دایی نرگس که دیگر سالها است از هواداری سازمان مجاهدین دست کشیده، بیش از هر چیز توانسته است دغدغهاش نسبت به کرامت انسانی و زندگی مسالمتجویانه را به خواهرزادهاش منتقل کند. پیش از انقلاب، سازمان مجاهدین در زنجان بسیار سازماندهی شده و گسترده بود؛ تعدادی از اقوام نزدیک نرگس، قبل و بعد از انقلاب به سبب هواداری از سازمان اعدام شدند. این اتفاقات در شکل دادن به شخصیت حقوقبشری نرگس محمدی در سالهای بعد بسیار موثر بوده است.
خانواده پدری نرگس محمدی، گرایشات مذهبی بسیار قویای داشتند. با اینوجود، پدر نرگس به هیچ عنوان درباره مسایل دینی سختگیر نبود. نرگس در دوران کودکی تقریبا در آزادی کامل رفتار میکرد و به داشتن حجاب یا انجام تکالیف دینی مجبور نمیشد. او حتی در دهه شصت اجازه داشت که آرایش کند و به مهمانی برود. یکی از علاقههای اصلی او از دوران نوجوانی موسیقی و آواز بوده و به سبب صدای خوبی که دارد، کلاس آواز نیز رفته است.
نرگس تا زمان اخذ دیپلم در زنجان ماند و سپس برای تحصیلات دانشگاهی در رشته فیزیک جامدات به دانشگاه بینالمللی قزوین رفت. در دوران لیسانس، نرگس با «حسن زرافشان»[۱] آشنا میشود. حسن زرافشان از شخصیتهای ورزشی و درعین حال ملیـمذهبی سرشناس قزوین بود که بر نرگسمحمدی تاثیر فوقالعادهای گذاشت. نرگس جذب جلسات کوهنوردی زرافشان و تفسیر وی از رابطه اسلام و آزادی شد. او در همین دوره بود که به علاقه خود به کوهنوردی و سنگنوردی پی برد و توانست با دوره کوتاهی تمرین کردن، به برخی یخچالهای علمکوه صعود کند. تا عاشورای سال ۱۳۸۲ که زرافشان در علم کوه به شکل عجیبی سکته قلبی کرد و از دنیا رفت، نرگس همواره در جلسات او شرکت میکرد. آشنایی با زرافشان، مقدمات آشنایی بزرگتری را برای نرگس فراهم ساخت. رفتوآمد زرافشان به کتاب فروشی مولانا در قزوین، پای نرگس را به آنجا باز کرد. در همان ایام بود (سال ۱۳۷۵) که «تقیرحمانی»[۲] از زندان آزاد شده بود و در کتابفروشی پدرش جلساتی را برگزار میکرد. کتابفروشی مولانا به پاتوقی برای نیروهای ملی-مذهبی تبدیل شده بود. نرگس در جلسات خصوصی درس تقی رحمانی شرکت میکرد که درباره تاریخ معاصر ایران بود. پس از مدت کوتاهی با وساطت خواهر تقی رحمانی، نرگس و تقی با یکدیگر آشنا شدند که این آشنایی بعدها به ازدواج آن دو منجر شد.
تقیرحمانی (متولد ۱۳۳۸ در قزوین) روزنامهنگار، نویسنده و فعالسیاسی عضو شورای فعالان ملی مذهبی است. رحمانی حدود یک-سوم از عمر خود را در زندان به سربرده است. در سال ۱۳۶۰ به جرم نویسندگی در نشریه زیرزمینی پیشتاز متعلق به گروه پیشتازان که گروهی متأثر از اندیشههای علی شریعتی بود به سه سال حبس محکومشد. در سال ۱۳۶۵ بهخاطر نوشتههایش در روزنامه زیرزمینی «موحد» متعلق به گروه «موحدون انقلابی» در زمینه نوگرایی دینی دستگیر و این بار به ۱۱ سال زندان محکوم شد. پس از آزادی از زندان با ماهنامه «ایرانفردا» و هفتهنامه «امیدزنجان» در سال ۱۳۷۶ همکاری کرد. او در بیستم اسفند ١٣٧٩ در يک حمله شبانه به منزل «محمد بستهنگار» به همراه تعداد ديگری از اعضای جریان ملی-مذهبی دوباره دستگير شد و در بیست و هفتم فروردين ١٣٨١ با سپردن وثيقه از زندان آزاد شد. رحمانی همراه با دو همکارش «هدی صابر» و «رضا علیجانی» در بیست و پنجم خرداد ۱۳۸۲ از سوی قاضی «سعید مرتضوی»، بازداشت شد و ۲۲ ماه را در زندان به سر برد. وی همچنین پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال ۱۳۸۸ به همراه هدی صابر و رضا علیجانی برای چند روز دستگیر شد؛ رحمانی در این انتخابات از «مهدی کروبی» حمایت کرده بود. تقی رحمانی بعد از برخورد حاکمیت با فعالان سیاسی در سال ۱۳۹۰ به فرانسه مهاجرت کرد.
در خرداد ماه ۱۳۷۶ و در جریان انتخابات ریاستجمهوری، نرگس محمدی در ستاد خاتمی قزوین بسیار فعال شد و عضو بخش دانشجویی آن بود. در همان سال تشکل دانشجویان اصلاحطلب یا «تشکل دانشجویی روشنگران» را در دانشگاه بینالمللی قزوین بنیان گذاشت. او در دوران فعالیت دانشجوییاش، دو بار هنگام برگزاری نشستهای دانشجویی بازداشت شد. از اینجا بود که نرگسمحمدی به وارد فعالیتهای سیاسی و مدنی شد. در جریان انتخابات مجلس در سال ۱۳۷۸، او در ستاد نیروهای ملی-مذهبی فعال بود. واقعه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ به حساسیتهای سیاسی نرگس افزود. در همان ایام بود که تقیرحمانی به او پیشنهاد ازدواج داد. آنها در چهاردهم اسفند ۱۳۷۸ زندگی مشترک خود را آغاز کردند. آنها دارای یک فرزند دختر به نام «کیانا» و یک فرزند پسر به نام «علی» هستند.
اولین فعالیت مطبوعاتی نرگسمحمدی به همکاری او با نشریه «پیام هاجر» در زمان دانشجوییاش برمیگردد؛ این نشریه توسط «اعظم طالقانی» منتشر میشد. او از سال ۱۳۷۷ تا زمان توقیف نشریه با آن همکاری داشت. پس از ازدواج با رحمانی پای نرگس هر چه بیشتر به محافل ملی- مذهبی و مطبوعاتی باز شد.
مرحله جدیتر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نرگس محمدی با دستگیری نیروهای ملی-مذهبی و اعضای «نهضت آزادی» در سال ۱۳۷۹ آغاز شد. دستگیری همسر و دوستانش، فعالیتهای نرگس را وارد فاز جدیدی کرد که تا امروز هم ادامه دارد. در آندوره او با زنانی که همسر و فرزندانی در زندان داشتند ارتباط گرفت و سعی کرد زبان دردها و رنجهای آنان باشد. این فعالیتها او را به «شیرینعبادی»[۳]، برنده جایزه صلح نوبل نیز نزدیک کرد. او در سال ۱۳۸۰ به خانم عبادی در راهاندازی «کانون مدافعان حقوقبشر»[۴] کمک کرد. نرگس تنها عضو غیر وکیل این کانون شد. او در سال ۱۳۸۱ در شرکت بازرسی و مهندسی ایران[۵] استخدام شد و البته در سال ۱۳۸۸ به سبب فعالیتهای سیاسیاش او را از آنجا اخراج کردند.
در دوران بازداشت تقی رحمانی و در سال ۱۳۸۰، او نیز برای چند روز در بند بازداشتگاه سپاه زندان عشرتآباد زندانی شد. این اولین دستگیری نرگس محمدی بعد از دوران دانشجوییاش بود. او در آن پرونده با حبس تعلیقی از زندان آزاد شد. با وجود این دستگیری،نرگس پس از آزادی دست به فعالیتهای بیشتری زد. او در کانون مدافعان حقوقبشر، در تاسیس چند کمیته و راهاندازی چند برنامه مشارکت کرد. تاسیس کمیته دفاع از زندانیان سیاسی، برگزاری چند سمینار در موضوعات مختلف حقوقبشر و نیز ارائه گزارشهای ماهیانه درباره وضعیت حقوقبشر در ایران، بخشی از فعالیتهای کانون بود که نرگسمحمدی نیز آنها را پیگیری میکرد. پس از مدتی محمدی به عنوان نایب رییس کانون مدافعان حقوقبشر برگزیده شد. در این دوران با وجود افزایش حساسیتهای حکومتی نسبت به کانون، سه نهاد دیگر از دل کانون سر برآوردند. یکی از آنها «شورای ملی صلح»[۶] بود که در آبان سال ۱۳۸۵ شکلگرفت و محمدی عضو هیات اجرایی آن بود. دیگری کمیته «دفاع از انتخاب آزاد، سالم و منصفانه»[۷] بود که سعی میکرد وضعیت انتخابات در ایران را بر اساس بیانیه سازمان بینالمجالس در سال ۱۹۹۹ رصد نماید. نرگس محمدی از اعضای موسس آن بود. فعالیتهای زیاد کانون مدافعان حقوقبشر و دیگر مجموعهها باعث شد که نرگسمحمدی بارها به محاکم قضایی و انتظامی احضار شود. در سال ۱۳۸۷ و درست در روز جهانی حقوقبشر که قرار بود کانون مدافعان حقوقبشر در برنامهای از تقی رحمانی به سبب فعالیتهای آزادیخواهانهاش تقدیرکند، کانون به دستور مقامات قضایی تعطیل شد. پس از این تعطیلی، فشار بر اعضای کانون ادامه یافت و نرگسمحمدی در فروردین ۱۳۸۸ ممنوعالخروج شد.
با آغاز جنبشسبز، فعالیتهای نرگس بیشتر شد. او و بسیاری دیگر در این دوره با حمایت از جنبش و همدلی با خانوادههای آسیب دیده با محدودیتهای تازهای روبرو شدند. نرگس، که حالا دو کودک داشت، از کار اخراج و مدتی بعد در بیستم خرداد ۱۳۸۹دستگیر و در زندان به اسپاسم عضلانی و فلج موقت دچار شد. شرایط جسمی او چنان ناگوار بود که حتی مسئولان زندان را ترساند. مقامات قضایی مجبور شدند که او را در تیرماه همان سال آزاد کنند. با وجود آزادی موقت و آغاز درمانها، نرگس همچنان در شرایط جسمی بدی به سر میبرد. بچهها که در طول زندان، پیش مادربزرگشان در زنجان بودند با دیدن مادر شوکه شدند. اما این دیدار به تسریع روند درمانی نرگس کمک کرد. در آذرماه سال ۱۳۸۹ دادگاه بدوی او را به ۱۱سال زندان و دادگاه تجدیدنظر به شش سال حبس محکوم کرد. از آنزمان تا به امروز هر لحظه امکان آغاز این محکومیت وجود دارد[۸].
با وجود این محکومیت، او همچنان به فعالیتهای خودش ادامه میدهد. مشارکت در برنامههای مختلف از همدلی با خانوادههای کشتهشدگان و نیز خانوادههای زندانیان سیاسی گرفته تا همکاری در برنامههای مربوط به جنبش زنان، همچنین حمایت از حقوق اقلیتهای دینی و قومی و دیگر اقدامات عملی و اجرایی بخشی از فعالیتهای اوست[۹]. او همهجا با عنوان اینکه «من تنها یک فعال حقوقبشری هستم»، دیگران را به داشتن نگاهی فراتر از دستهبندیهای سیاسی تشویق میکند. او با وجود نزدیکی به نیروهای ملی-مذهبی، هیچگاه نسبت به حقوق اقلیتهای مذهبی همچون بهاییان بی توجه نبوده است.
پس از خروج تقیرحمانی از ایران، دوباره نرگسمحمدی در دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ دستگیر شد. او پس از مدت کوتاهی از زندان اوین به بند زنان زندان زنجان منتقل شد که غالب همبندیهایش مجرمان موادمخدر بودند. مادر تقی رحمانی گفته است که چهارده سال زندان پسرش برای او به سختی زندان نرگس و شرایط بد آن نبوده است. این گفته نشان میدهد که تا چه حد نرگس در زندان زنجان شرایط سختی داشته و تحت فشار بوده است. در این دوران دوباره وضعیت جسمی محمدی رو به وخامت گذاشت. دکترها تاکید کردند اگر او بیشتر از این در زندان بماند، میمیرد[۱۰]. نرگس برای مداوا در شهریور ماه از زندان آزاد شد. او پس از مداوا دوباره فعالیتهای خود را از سر گرفته است و اخیرا پس از دیدار با «کاترین اشتون»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، با پرونده جدیدی در محاکم قضایی روبرو شده است[۱۱]. محتوای دادخواست جدید او به این دیدار بازمیگردد. از دیگر موارد اتهامی او برگزاری سمیناری است درباره حفاظت از محیط زیست و هوای آزاد. او همچنین با این اتهام مواجه شده است که با نقد و بررسی منشور حقوق شهروندی رییسجمهور حسنروحانی، قصد تشویش اذهان عمومی را داشته است.
دستاوردها
نرگس محمدی به سبب فعالیتهای مدنی و سیاسیاش در این سالها و نیز محکومیتها و زندانهایش، همواره مورد توجه نهادهای بینالمللی و رسانهها قرار گرفته است. او سعیکرده است تا از این توجهات برای بهبود وضعیت حقوقبشر در ایران استفاده کند.
در سال ۱۳۸۸ جایزه موسسه «الکساندرلانگر»[۱۲]، در شامگاه پنجشنبه یازدهم تیرماه طی مراسمی به نرگس اعطا شد؛ دولت ایران از سفر وی به ایتالیا برای دریافت جایزه جلوگیری کرد، به همین خاطر، این جایزه را شیرین عبادی دریافت کرد. در مراسم اعطای جایزه، اعضای بنیاد الکساندر لانگر و نیز مقامهای شهر «بولزانو» و نیز میهمانان زیادی حضور داشتند. «کریستیان توماسینی»، معاون شورای شهر بولزانو و «آنا ماریا گنتیلی»، رئیس کمیته عملی بنیاد الکساندر لانگر از جمله سخنرانان این مراسم بودند. نرگس محمدی از طریق تماس تلفنی از بنیاد الکساندر لانگر به خاطر اعطای جایزه به وی قدردانی کرد. او تعلق چنین جایزهای به خودش را نویدی برای شناختهشدن راه فعالان حقوقبشر در تمام دنیا دانست.
در سال ۱۳۹۰ جایزه «دولت و بنیاد تاریخ زنده سوئد[۱۳]» به نرگسمحمدی اعطا شد. این جایزه هر سال به نام یکی از فعالان تاریخی و دموکراسیخواهی سوئد به کسانی اعطا میشود که در نقاط مختلف جهان در حوزه حقوقبشر فعالیت میکنند. «اسکیل فرانک»، سخنگوی هیات داوران این جایزه، در بیانیه منتشرشده اعلام کرد: «نرگسمحمدی به عنوان یکی از فعالان حقوقبشر در جهان لیاقت قدردانی را دارد. او برای آزادی بیان و حقوقبشر در ایران هزینه داده و بارها دستگیرشده و از سوی ماموران مورد بی احترامی قرار گرفته است و در حال حاضر در بازداشت خانگی است». بازداشت خانگی اشارهای است به حکم ممنوعالخروجی وی که از سال ۱۳۸۸ به اجرا در آمده است.
در اردیبهشت ۱۳۹۱، شش شخصیت حقیقی و حقوقی از برندگان جایزه صلح نوبل با انتشار بیانیهای خواستار آزادی نرگس محمدی شدند[۱۴]. شیرینعبادی، میخائیلگورباچف، دالاییلاما، مایردمگوایر، ریگو برتو مانچوتام، جودی ویلیامز، لخ والسا، محمد یونس، سازمان صلح بینالمللی و موسسه آلبرت شوایتزر امضاکنندگان این بیانیه بودند. در متن بیانیه آمدهاست:
«خانم نرگسمحمدی، فعال حقوق بشر ایرانی در یک محاکمه غیرعادلانه به شش سال حبس محکومشده و روز شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ برای اجرای کیفر به زندان رفته و اتهام اصلی او عضویت و فعالیت در کانون مدافعان حقوقبشر است. این کانون در سال ۱۳۸۰ توسط دکتر شیرین عبادی و چند نفر از همکاران ایشان تاسیس شده است. مجموعه فعالیتهای حقوقبشری نرگسمحمدی سبب شد که وی در سال ۱۳۸۸ شغل اداری خود را از دست بدهد و در سال ۱۳۸۹ نیز مدتی را در زندان به سر ببرد. او در زندان مبتلا به فلج ادواری عضلانی شد و ماهها تحت درمان قرار گرفت. طبق نظر پزشکان استرس و شرایط زندان موجب تشدید بیماری او خواهد شد. نرگس دارای دو فرزند دوقلوی چهار ساله است که بی شک نیاز مبرم به حضور و محبت مادر دارند».
نرگسمحمدی در سال ۱۳۹۱ از طرف سازمان عفو بینالملل به عنوان یکی از ۱۲چهره مهم سال در موضوع حقوقبشر برگزیده شد[۱۵]. سازمان عفو بینالملل دربیانیه خود که روز اول فروردین منتشرشد، حکم شش سال حبس برای نرگسمحمدی را «غیرعادلانه» توصیف کرد و اعلام کرد که محمدی در سالهای اخیر به خاطر فعالیتهایش در زمینه حقوقبشر جوایز متعددی دریافت کرده است، اما دولت ایران اجازه خروج از کشور را به او نداده است. عفو بینالملل در این بیانیه با اشاره به «انحلال اجباری» کانون مدافعان حقوقبشر توسط دولت ایران از مقامات این کشور خواسته است که به مدافعان حقوقبشر اجازه دهد که بدون ترس از تعقیب قضایی و آزار و اذیت فعالیت کنند.
دیدگاهها
نرگس محمدی با وجود احکام سنگینی که دریافت کرده است و نیز بیماریهای جسمی و از همه مهمتر با وجود فرزندان خردسال از فعالیتهای مدنی و سیاسی دست برنمیدارد. او مدام در حال فعالیتهای مختلف در حوزه حقوق بشر است. این توان قطعا ناشی از دیدگاهی است که او سرسختانه به آن باور دارد. یکی از مهمترین دیدگاههای نرگسمحمدی، نظری است برگرفته از مهمترین معلم او مهندس «عزتالله سحابی». سحابی در میانههای جنگ ایران با عراق و در خلال سخنرانیای که نرگسمحمدی هم در آن حضور داشته است، نکتهای مطرح میکند که هیچگاه از ذهن و روان نرگس پاک نشده است. سحابی پس از تحمل چهارده ماه زندان انفرادی در سخنرانیای در حسینیه ارشاد ناگهان دوباره شروع به انتقاد از دولت میکند. او در خلال انتقاداتش به ادامه جنگ میگوید که هرچند میدانم که بدن من تحمل ناملایمتها و سختیهای بعد از این حرفها را ندارد اما چارهای ندارم که انتقاداتم را به خاطر کشورم بگویم. نرگس محمدی معتقداست ما به خاطر کشور و فرزندانمان راهی جز فعالیتهای حقوقبشری نداریم زیرا نمیخواهیم تجربه عراق و افغانستان برای ما تکرار شود.
از سوی دیگر او با نوع نگرشاش به مذهب معتقد بود که لازمه دینداری مقابله با هر نوع استبداد و خودکامگی است. او در اینباره بیش از هرکسی تحتتاثیر «علیشریعتی» و «آيتالله طالقانی» بوده است.
مرگ «هالهسحابی» و هدیصابر نیز در زندگی او تاثیر فراوانی داشت. او که سالها در جلسات خصوصی درس تاریخ هدیصابر شرکت میکرد، بیش ازهرچیز تلاش عملی برای تغییر شرایط را از او آموخته بود. از سوی دیگر احساس محبت و همدلی با دیگران، حتی مخالفانش را محصول سالها دوستی و ارتباط نزدیک به هالهسحابی و اعظمطالقانی میداند.
بیش از هر نکتهای او معتقد به اقدامات عملی در سطح جامعه برای بهبود وضعیت است و همین نکته است که به او چهرهای ویژه بخشید هاست. به عنوان نمونه او با وجود مخالفت و انتقاد نسبت به دیدگاههای «آیتالله منتظری» نسبت به مساله زنان، پس از اولین ملاقات با وی در سال ۱۳۸۱و مطرحکردن انتقاداتش به وی، چنان شیفته سادگی و صراحت و شجاعت وی شد که همواره از او با احترامی فوقالعاده یاد میکند. از نظر محمدی، آنچه که برای افراد مهمتر است نه دیدگاههایشان درباره موضوعات مختلف که عملشان در برابر مخالفانشان است.
نرگسمحمدی در رنجنامهای که از زندان زنجان تحت عنوان «من یک مادر هستم» نوشته همراه با معرفی خود و علایقش، به رابطه بین فعالیتهایش و وظیفه مادری نیز پرداخته است. او در ابتدای نامه اینگونه مینویسد:
« من یک فعال حقوق بشرم یعنی دردم و تلاشم جهت بهبود وضعیت انسانها در هرجای این کره خاکی است. سودای قدرت و کسب هیچ مسندی ندارم آنچه در دل و سر میپرورم و جسم ناتوانم را با آن همراه میکنم، پانهادن و رفتن در راهی است که لبخندی بر لب و عشقی در دل بنشانم. این آرزو و بهانه بودن من در زندگی است. اگر حتی یک لبخند بر لبی بنشانم یا کوچکترین کمکی برای بهبود زندگی یک همنوع انجام دهم، من پیروزم. این دل نوشته یک مادر است برای معنا کردن مادر و اینجا زندان است».
او پس از شرح مختصری از داستان مادر موسی، مینویسد:«در سلول همدمی جز کلام الله ندارم و البته نیایش با پروردگار مرا کافی است و اگر نبود از غم دوری علی و کیانا دیوانه شده بودم. کلام الهی را میگشایم. در توصیف قیامت جملهای دوباره مفهوم مادر را برایم معنا میکند.... به یکباره خداوند برای ترسیم روز حسابرسی بندگانش جملهای میگوید که تصویر قیامت را به طور عینی و به وضوح کامل به تصویر میکشد :"روزی که مادر فرزندش را رها میکند"، ب اخود اندیشیدم که خداوند از هر مثلی برای نشان دادن سختی و دشواری حسابرسی انسانها یاری میجوید اما تصویر واقعی آن روز را با تمثیل رهاکردن فرزند توسط مادر کاملمیکند».
در ادامه نرگس به شرح جدایی از فرزندانش و زندانی شدنش میپردازد : «در حالیکه دختر سه سالهام را از بیمارستان و پس از عمل سنگینی به خانه آورده بودم، بازداشت شدم. مامورین بالای سرم ایستاده بودند. وقت خواب بچهها بود. علی را روی پایم گذاشتم. شیشه شیرش را دادم و لالایی گفتم و خوابید اما کیانا را نمیتوانستم آرام کنم. هر بار آمدم از او دور شوم با صدای گریان و لرزان میگفت: "مامان منو ببوس"، باز میگشتم و میبوسیدم. پس از سه بار تکرار خواستهاش او را با هزار درد ترککردم».
او این نوشته که شرحی است مختصر از عقاید و دغدغههایش را با این عبارات بهپایانمیرساند:«چه بگویم از لحظه جدا شدنم و از اشکهای روان بر گونه طفلانم. این قلم میجنبد و جانم را میگیرد. نوشتن برایم آسان نیست اما میگویم و مینویسم تا شاید دیگر برای هیچ طفلی تکرار نشود. من یک مادر دور از فرزندان و بیمارم و چنین از مادر موسی گفتم و از درد خود ناله کردم تا بگویم "قدرت عشق مادران برتر از هر قدرتی ست"، منشا این قدرت عشق است و مهر مادری که خداوند از رحمانیت خود برگرفت و در وجود مادران نهاد. محروم کردن کودکان از این مهر و رنجدادن مادران از این هجر، گناهی نابخشودنی است و من با هزاران امید از چهار دیوار زندان این نامه را نوشتم تا شاید به زودی زود و با لطف الهی در این سرزمین و در هر سرزمینی دیگر در این کره خاکی این رنج پایان پذیرد. من ایمان دارم روزی فرا خواهد رسید هرچند اگر من نباشم که با عشق حاصل از این رنجها، آیندهای بهتر برای فرزندانم و همه فرزندان سرزمین ایران و حتی جهان رقم خواهد خورد».
اکنون کجاست؟
با وجود همه محدودیتها و تهدیدها، محمدی همچنان به فعالیتهای خود در راستای تحقق حقوقبشر ادامه میدهد. او با این شعار اصلی که من به خدا و حقوقبشر معتقدم، هیچگاه فعالیتهای خود را در جهت بهبود شرایط متوقف و محدود نکرده است. او این روزها در تهران است و بدون شغلی در بیرون از خانه، روزگارش را با کودکاناش میگذراند و سعی میکند در پروژههای مختلف حقوقبشری مشارکت کند و تاثیرگذار باشد.
نرگس محمدی بار دیگر ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ در منزل خود و هنگامی که گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، مهمان او بود بازداشت و برای اجرای حکم روانه زندان شد. [۱۶] مدتی بعد علی و کیانا، فرزندان دوقلوی نرگس و تقی، به نزد پدرشان در فرانسه فرستاده شدند. نرگس در واکنش به دوری از فرزندانش که حالا دیگر حتی در ملاقاتهای هفتگی هم آنها را نخواهد دید، نامهای سرگشاده نوشت و از احساسات مادری خود گفت. [۱۷] ولی تمام اینها باعث نشد که نظام قضایی ایران، احساسات مادری نرگس و حقوق ابتدایی وی را محترم شمارد و در نتیجه، نرگس پس از خروج فرزندانش از ایران اجازه گفتگوی تلفنی با ایشان را نداشته است. همین امر باعث شد وی وارد یک اعتصاب غذای بیست روزه شود تا به این بیعدالتی اعتراض کند، اعتراضی که در نهایت نتیجه داد و آنطور که تقی رحمانی در صفحه فیسبوک خود نوشت موجب شد نرگس با فرزندانش برای اولین بار پس از خروج آنها از ایران گفتگوی تلفی کرده و به اعتصاب غذای خویش پایان دهد.
شجاعت و ایستادگی نرگس محمدی پایان ندارد. وی فارغ از این که کجا قرار دارد و چه احکام سنگینی را انتظار میکشد، همواره به هرگونه بیعدالتی و بیانصافی اعتراض میکند و صدای به حق و بلند جامعه مدنی ایران است. این ویژگی شخصیتی نرگس از طرفی برایش این احکام سنگین قضایی را به همراه داشته و از طرف دیگر جوایز متعدد سازمانهای حقوق بشری جهانی را برای او به ارمغان آورده است. محبوبیت نرگس محمدی آنقدر در جوامع حقوق بشری بالاست که وقتی برای آزادی او طوفان توییتری شکل گرفت، هشتگ نرگس را آزاد کنید (#FreeNarges) به سرعت به یکی از ده ترند برتر جهانی تبدیل شد. وی هم اکنون در زندان اوین منزل دارد و به نظر نمیرسد نظام قضایی ایران، با وجود تمام مشکلات پزشکی و بیماری نرگس، بخواهد کمی در پرونده وی انصاف به خرج دهد.
پینوشت: متن این نوشته در گفتگو با نرگس محمدی و تقی رحمانی تهیه شده است.