مخاطب خاص این پادکست، شخص شما مسلمان مومن مقیدی هستی که احیانا هنوز به مبلغ مذهبی، «وجوهات شرعی» میدهی؛ هرگز آیا دقیق شدهای که چقدر در فتواها و رفتار فقها هم شریک میشوی؟ به تبعات عملی احکامی (مثل ارتداد، سب نبی، بغی، محاربه) که فقیهان صادر میکنند، فکر کردهای؟ چند بار از مجتهد خود پرسیدهای پولی که شما به آنها میدهی، کجا مصرف میشود؟ تصور کن من از یک اقلیت دینی، یا از اکثریت دگراندیش، هستم. مرجع تقلید خود را زیر سوال بردهای که چرا من را ترور، اعدام، سنگسار و «مجازات اسلامی» کردهاند؟ توجه داری که بیش از نیمی از جمعیت (یعنی زنان و گرایشهای گوناگون جنسیتی و جنسی) را از حقوق برابر شهروندی محروم کردن، نتیجه مستقیم رزق و روزی رساندن به حوزه دین حکومتی یا حکومت دینی است؟ به علاوه، مبلغی که شما اصطلاحا به «علما و مراجع و مجتهدان و روحانیون مسجد و مبلغان دینی، حوزه علمیه، نهاد روحانیت یا حتی مداحها» میدهی، میدانی قدرت آنها را اضافهتر میکند تا هرچهبیشتر بهرهبرداری انحصاری کنند از منابع مالی ملی؛ یعنی اموال متعلق به ملت و مملکت (مثل درآمد نفت و معادن مواد طبیعی)، و نیز مالیاتهایی که از مردم میگیرند. مگر من و شما شهروند زنده این زمین نیستیم؟ پس مسئول، هم، هستیم؛ حتی به ازای هزینهکردن هر ریال. چگونه؟ لطفا چند دقیقه وقت بگذارید برای اندکی توضیح. منابع من اینجا، محدود است به اطلاعات اینترنتی در دسترس همه.
هفده پادکست پیشین «تصور کن» را، در هر یک به دقایقی، مروری داشتیم بر خاستگاه جنبش «زن زندگی آزادی»، مفاهیم آن و چند تراژدی، سپس، کوششی که مراجع دینی حکومتی داشتهاند برای حذف بعضی گروههای مرجع مردمی (مثل وکلا، پزشکان، ورزشکاران و هنرمندان)، ترفندهای قدرت انحصاری گرفتن مقامات حکومت اسلامی طی ۴۴ سال، و کشمکشهایی که اسلامگراهای سیاسی همچنان دارند با تن و زن و زندگی و آزادی. در این پادکست پایانی، به آن رکنی میپردازیم که اثرش را، مستقیم یا با واسطه، در همه نابسامانیهای نامبرده، میبینیم؛ حوزه علمیه، مهد ولی فقیه، که به قول سالها پیش عبدلکریم سروش، اسلامشناس، «سقف معیشت، بر ستون شریعت» ساخت.
گرچه روحالله خمینی، به محض نشستن بر کرسی حاکمیت، «اسلام شناسی» هرکه غیر خود را مسخره میکند. اندیشهورزان علوم انسانی و مردم مجرب بسیاری، میپرسند: مسبب ۴۴ سال سراسر ستم سوار بر ناراستی، به نام «مصلحت نظام» (و نه منافع مردم)، چهار دهه دورزدنهای «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» (سوای ارتش ایران)، و چهار نسل سوخته از اختلاسهای سیاسی و اقتصادی، با مسئولیت چه کسی است؟
پژوهش درباره یک پدیده، از بیرون آن، امری است مجزا؛ رشتههای گوناگونی در علوم اجتماعی مدرن وجود دارد با هدف و روشهای علمی؛ برای شناخت بیشتر یک موضوع. به عنوان مثال مربوط به این متن/گفتار، برای فهم الهیات و دینشناسی، از جمله برای درک اسلام، در کشورهای آزاد غیر مسلمان هم، مراکز تحقیقاتیای موجود هست. اما اینکه عدهای کثیرالعدد، در درون یک گروه مشترکالباس، از بیرونیها پول بگیرند و بگویند ما متولی «هر دو دنیای» شما هستیم، یعنی چه؟ این سوال، شاید ما را به جواب بعدی برساند؛ چرا عدهای به حوزه میروند و معمم میشوند؟ مگر بدون عمامه نمیشود دنبال حتی دانش دینی رفت؟ یک روحانی، آیا به دنبال آبادکردن آخرت/آندنیا ست؟ پی مراتب معنوی میرود؟ برای این مطالبه علیالقاعده شخصی، چرا دیگران باید نانآور او باشند؟ آیا منزلت اجتماعی میجوید؟ اگر بودجه جبری بگیرد، آیا مقبولیتی برایش باقی میماند؟ یا آیا تلاش او برای ممتاز نمودن، و قصدش، قربت به امتیازات فوق مردم معمول است؟ دست کم، اگر مذکر باشد، در ایران از سربازی عمومی و مالیات متعارف، معاف میشود. و برخلاف همه مدارس و موسسههای آموزشی، به جای پرداخت شهریه، شهریه ماهانه میگیرد؛ مثل حقوق یک کارکن. اما ثمره کار او برای کارفرما (یعنی مای دستمزددهنده به او) چیست؟ پس آیا برای تامین نیازهای زمینی خودش، لباس آخوندی میپوشد؟ بعد، مقام و قدرت هم میگیرد؟ با همه شغلها و مقامها و منصبهای گاه متعدد همزمان، در جایجای جامعه دخالت و خرج دارد، ولی چه دخلی میآورد؟
جواب شما احتمالا همه موارد بالا، یا برخی باهم است. من اینجا فقط به قسمت غایی میرسم.
منابع مالی-معیشتی حوزه، بهطور سابقا سنتی، چنانکه خود فقیهان میگویند، وجوهات شرعی بوده؛ با نامهایی آشنا برای مومنان مسلمان و شیعیان ؛ همچون: زکات (که برخی فقها آنرا نه اصل، بلکه از فروع دین اسلام میدانند؛ یعنی بخشیدن بخشی از محصولی که انسان، با کمک طبیعت، سهل و ساده به دست میآورد؛ مثل گندم). خمس (یعنی پرداخت یک پنجم درآمدی که از راه زراعت، صنعت، تجارت، تحقیق و یا از راه کارگری و کارمندی به دست آمده). خمس را به دو بخش تقسیم میکنند؛ «سهم امام» (که هزینه طلاب و تبلیغات میشود)، و «سهم سادات» که باید به سیدها پرداخت شود. (یعنی فقط فقهای شیعه بخشی از مال شما را سهم خدا، پیامبر و ذویالقربی میدانند). وارد جزئیات وجوهات شرعی دیگر (مثل وقف، نذر، صدقه، و دستمزد برگزاری هر یک از مناسک و شعائر مذهبی) نمیشویم.
این طلبه بریده از حوزه، به من یادآور شده که عنوانهای دریافتکننده بودجه از دولت، بسی بیشتر هستند. لذا در اینترنت سرچ میکنم و میبینم: طی ۴۴ سال گذشته، به منابع بالا، مبالغ زیر نیز افزوده شده است: منافع و مستمری ماهانه تکتک سمتهایی که روحانیها دارند (از مدرسهها و دانشگاهها و بیمارستانها و دفاتر محضریبگیر تا ریاست جمهوری و رییس قوه قضاییه و دیگر مناصبی که تقریبا بدون استثنا در همه امور کشوری و دیپلماسی و نظامی و هستهای به دست گرفتهاند)، بهعلاوه درآمدهایی که موسسههاشان از سرمایهگذاری و تجارت کسب میکنند، به اضافه بودجه دولتی برای انواع و اقسام بنیادها و مجامعشان.
لحظاتی دیگر، فقط تعدادی از آن عنوانهای متنوع و مشابه را میخوانم که هر سال از بودجه ملی، مال برمیدارند. و شما خود داور محصول خروجی اینهمه خرج هستید و باشید. ولی پیش از آن، اینجا پرسشی را بیاورم که سالهاست بین اسلامشناسان بهمیان آمده؛ آیا اگر حوزه، پول ارتزاق خود را از دولت بگیرد، استقلال فکری حتی درون-دینی خود را از دست نمیدهد؟
همچنان قبل از خواندن برخی عنوانهای تبلیغاتی از دولت بودجهگیر، اگر نگوییم باجگیر، تیتر چند خبر مربوط را نیز ببینیم:
مقامات حوزوی مدام از «مردم متدین» میخواهند فرزندانشان را به طلبگی بفرستند، اما همین خرداد ۱۴۰۲ حسین ملانوری، معاون حوزههای علمیه گفته: «در سالهای اخیر مشکل اساسی حوزه علمیه، کمبود طلبه است و ما نمیتوانیم برای عرصههای مورد نیاز، طلبه تامین کنیم.»
چند سال پیش، آبان ۱۳۹۲ نیز، هاشم حسینی بوشهری، مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور، اعلام کرد: ۴۵۰ حوزه علمیه، و ۱۲۰ هزار طلبه در ایران فعالیت میکنند. اما او افزود: در برخی مناطق با کمبود طلبه مواجه هستیم.
این ارقام، پنج سال بعد شد ۱۵۰ هزار طلبه در ۶۰۰ مدرسه علمیه؛ طبق گزارش شهریور ۹۷ خبرگزاری ایرنا. در همان گزارش، به نقل از جعفر سبحانی از مراجع تقلید قم، آمده که «با کمبود مبلغ بینالمللی مواجه هستیم».
خلاصه این خبرها: مطالبات حوزه، هم برای جذب طلبه و هم برای کسب بودجه، هر سال بیشتر شده است.
گفتم فعلا فقط حرف از بخش بودجهای است که طبق اسناد رسمی، از درآمد دولت سراسری و سرمایه ملی برداشته میشود؛ همه به نام تبلیغ برای نظام اسلامی.
وقتی مقامات حوزه، همزمان هم از «کمبود طلبه» و هم از «کسری پول»، گلهمندند، ما را یاد خانوادهای میاندازد که مدام هزینه بیشتر میکند تا تولید مثل بیشتر داشته باشد، در حالی که پیوسته میگوید پول کافی برای معیشت فرزندانش را ندارد!
درست به همین ترتیب است که حوزه، هر سال بودجه بالاتری از (به اصطلاح شرعیاش) «بیت المال» به خود اختصاص داده؛ البته، اخبار این افزایش بودجهها، اغلب، رسمی هست، اما همیشه آشکارا و شفاف در ملا عام، نیست.
باز چند خبر تازه منتشر شده:
بودجه مرکز خدمات حوزهی علمیه، در سال ۱۴۰۱، ۹۶ درصد بالاتر رفته و صرف مستمری روحانیون سالخورده و بازنشستگی طلبهها شده است. یک گروه هکری («قیام تا سرنگونی») در همین خرداد ۱۴۰۲ با دسترسی به سایت ریاستجمهوری ایران، نامه یکی از مقامات سازمان برنامه و بودجه را برملا کرده. قسمتهایی هم در لوایح و مصوبات دولت، در رسانههای عمومی داخلی آمده؛ مثلا با عنوان «بودجه نهادهای امنیتی و اسلامی».
اجمالا جدول بودجهی پنج سال منتهیبه ۱۴۰۲، هزینه امنیت و تبلیغ نظام را با چنین افزایشی نشان میدهد: ۳۰درصد، ۱۴درصد، ۴۰۱۹ درصد، ۴۰ درصد و ۴۲ درصد.
بر اساس متن لایحه دولت ابراهیم رئیسی، بودجه همین امسال ۱۴۰۲ در این موارد مربوط به موضوع این متن، رشد یافته: شورای عالی حوزههای علمیه قم، و سازمان تبلیغات اسلامی ۵۳ درصد، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم/۵۴ درصد، و ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر / ۳۳ درصد.
خرج از کیسه ملت، محدود به مصرف داخلی نیست؛ وقتی کسی خود را ولی مسلمین جهان بداند، «امت اسلامی» خارج ایران هم لابد هستند. لذا پول مردم ایران، به بیرون مرزها هم، نه تنها برای نظامیگری، بلکه برای تبلیغ نظام هم، میرود؛
حواسمان هست که هدف تمام اینها، طبق اصل ۱۷۵ قانون اساسی، «تبلیغ» برای «مصلحت نظام» تعیین شده است. بنابراین، از فهرست نیندازیم بودجه سازمانهای غول پیکر (بنا بر آمار اعلامشده) «هرسال زیانآور» «سازمان صداوسیما» را، و جداگانه، «شورای نظارت بر صدا و سیما» را، انواع خبرگزاریهای حکومتی جمهوری اسلامی» را، و «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» را، که رسما اختصاص داده شده به:
«تعمیق و نشر ارزشهای انقلاب اسلامی برپایه مکتب فکری و سیاسی امام راحل و رهبر معظم انقلاب اسلامی، تعمیق روحیه دشمنشناسی، ترویج فرهنگ ظلمستیزی و استکبارستیزی… ترویج روحیه سلحشوری، فرهنگ ایثار، جهاد و شهادتطلبی و ذلتناپذیری».
آنهمه نهاد و بنیاد و شورا و مجمع و موسسه و غیره، با شباهتهای بسیار و تفاوتهای اندک در نام و نشان، برای تبلیغ نظام، کم هستند یا کارا نیستند.
حتی تشکیلات سنتی «اوقاف» و «امور خیریه» که قبلا بودجهساز بوده، حالا بودجهبگیر شده است؛ سوای «حج و زیارت، که یک سازمان دولتی وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است برای سفرهای زیارتی حج تمتع، عمره مفرده و زیارت عتبات عالیات عراق و سوریه». نخستین وظیفه این سازمان «اجرای كلیه دستورات و ارشادات مقام معظم رهبری» است.
علی خامنهای ضمنا سال ۹۵ ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور کنونی، داماد علمالهدی امامجمعه مشهد را به تولیت آستان قدس رضوی خراسان منصوب کرد. رهبر پیشین، روحالله خمینی ، آستان رضوی و تمام شرکتها و مؤسسات وابسته، یعنی مجموعهای از بنیادهای بزرگ اقتصادی را، از پرداخت مالیات، معاف کرده است. و طبق همان دستور خمینی، ماده ۱۳۹ قانون مالیاتهای مستقیم، طوری تدوین شد که کل آستانهای دیگر نیز از دادن مالیات، مصون بمانند؛ مثل آستان امامزاده شاهچراغ شیراز، آستان امامزاده شاهعبدالعظیم تهران، آستان امامزاده معصومه قم، مساجد و جاهای دیگری که میگویند مرتبط با نذورات و «کارهای فرهنگی» هستند.
به قول معروف مردم، سفره درآمد انقلاب چنان بین «خودیهای خیلیخاص»، بیدر و پیکر یا بیکران شده که حتی صدای خودیها هم درآمده؛ مثل روزنامه جمهوری اسلامی. بهمن ۱۴۰۱ مسیح مهاجری، مدیرمسئول این روزنامه، بسیاری از این دم و دستگاههای بروکراسی را «بیخاصیت» و «بیخروجی» خوانده است.
البته گمان نبرید که علمای عظما هنوز راضیاند؛
عبدالله جوادی آملی، مرجع تقلید شیعه اخیرا با تاکید بر اینکه حوزه علمیه باید مدافع نظام باشد، گفته: حوزههای علمیه فشار اقتصادی را «کریمانه» تحمل میکنند، ولی برخی این فشار اقتصادی را با «بدگویی گفتن به نظام» تحمل میکنند. و افزودهاش هم قابل توجه است: «حوزه این قدرت را دارد که به خوبی جامعه را اداره کند.»
و چند جمله ثبتشدنی دیگر؛ امامجمعه بناب در سالگرد فوت روحالله خمینی ۱۴۰۲ گفت: اگر طلبه، طلبه باشد، همیشه در بورس است! امام، ریشه ماست؛ اگر امام را برداریم، چیزی نمیماند.
نماینده رفسنجان که یک معمم است گفته: کار روحانیون قبل از انقلاب در حد قاری قرآن در قبرستانها بود.
پس ما همچنان میپرسیم؛ ۴۴ سال که از انقلاب گذشته و شما روحانیون به مال و مملکت ملت دست یافتید، چه ساختید؟ چه کردید؟
حکایت همچنان باقی است؛ ولی به پایان آمد این دفتر ۱۸بخش رشته پادکست «تصور کن»؛ گرچه، تصور ما ادامه مییابد. من ماهمنیر رحیمی، ضمن سپاسگزاری، از شما دعوت میکنم، باهم، همراهی با همکاران آموزشکده توانا را و همرسانی آگاهی، ادامه دهیم.
و بگذارید امیدوار بمانیم که آزادی و آبادی، دستیافتنی است. زنده باد «زن زندگی آزادی»
حالا نوبت شماست؛ تخیل کن؛
میتوانی آزادی و آبادی را تصور کنی.