به نام آفریدگار صلح و انسان
جناب آقای گوترش، دبیرکل محترم سازمان ملل متحد
درود بر شما
درود گرم و صمیمانه خود را از پشت دیوارهای بلند زندان مرکزی مشهد معروف به وکیلآباد، نثار جنابعالی و همه اعضای محترمی که نمایندگان ملتهای آزاد خود هستند تقدیم میدارم.
ملت بزرگ ایران با آن تاریخ کهن خود در طی ۴۶ سال گذشته آیا سزاوار نبود و نیست که از تریبون ملل متحد سهمی داشته باشد؟ چرا نماینده رژیم جمهوری اسلامی که در طی همه این سالها از آن تریبون فقط در راستای هراسافکنی، دروغگویی و وارونه نشان دادن حقایق داخلی، تهدید سایر اعضای سازمان ملل به نابودی، توجیه سرکوب اعتراضات مردمی و کتمان مداخله در امور سایر کشورها از طریق ارسال پول و سلاح و تجهیزات برای مخالفین حکومتها و یا در حمایت از ابقای دیکتاتورهایی چون بشار اسد در سوریه استفاده کرده، میتواند خود را نماینده ملت ایران بنامد، اما فرهیختگان دموکراسیخواه و صلحدوست که در طی همه این سالها با انواع شکنجهها، زندانی شدنها، تبعیدها و مهاجرتها صحت اندیشه و مرام خود را به ثبوت رساندند، از آن تریبون هیچ سهمی ندارند؟
جناب دبیرکل محترم و اعضای گرامی، از شما میپرسم مگر نه اینکه هر کشوری برای عضو شدن در سازمان ملل میبایست منشور و اساسنامه آن را به طور کامل بپذیرد و به آن اصول و قوانین که بدون شک یکی از مترقیترین اسناد تنظیم شده به بشر در طول تاریخ است عمل کند؟ مگر نه اینکه جمهوری اسلامی اعلامیه جهانی حقوق بشر و کلیه الحاقیات آن را پذیرفته و امضا کرده است؟ و مگر اعتبار و ارزش هر سازمان و نهادی به این که اعضای آن بی هیچ تخطی و کوتاهی، ملزم به رعایت و اجرای کلیه آن اساسنامه که ساختار سازمان را شکل میدهد، نیست؟
در هر سازمانی وقتی یکی از اعضا مرتکب خطا و نادیده گرفتن اصول میشود ابتدا او را توبیخ و بد تنبیه و جریمه و در صورت تکرار، اقدام به لغو عضویت خاطی میکنند. آیا در بین اعضای محترم، البته به غیر از نمایندگان چند دیکتاتوری همپیمان با جمهوری اسلامی، کسی هست که بتواند شهادت دهد رژیم حداقل برای یک سال یا حتی یک ماه، در طول ۴۶ سال گذشته به طور کامل حقوق بشر را رعایت نموده و در داخل و خارج کشور مرتکب اعمال ضد حقوق بشری نشده است؟
به طور مثال اینجانب ۵ سال قبل به همراه ۱۳ تن از همرزمان عزیزم تصمیم گرفتیم برای جلوگیری از نابودی بیشتر میهنمان نامهای موسوم به بیانیه ۱۴ تن تنظیم و منتشر کنیم. هدفمان اعلام رسمی مبارزهای عاری از خشونت و کاملاً مدنی علیه دیکتاتوری و اصلاح بنیادین قانون اساسی کشور بود. نتیجه برای اینجانب به اتهام آنچه قضات و وزارت اطلاعات به آن «تشکیل و ایجاد گروه به قصد براندازی و بر هم زدن امنیت داخلی نامیدند» ۲۴ سال حبس در دو پرونده جدا از یکدیگر و غیرقابل ادغام بود! سایر امضا کنندگان بیانیه و همچنین بیانیه ۱۴ بانوان که همسرم شهلا جهانبین هم یکی از آنهاست، نیز هر کدام از ۱۵ سال تا ۶ سال حکم تعزیری دریافت نمودند.
هماینک ۵ عضو بیانیه شامل جواد لعلمحمدی، محمدحسین سپهری، هاشم خواستار، فاطمه سپهری و بنده عباس واحدیان شاهرودی در مشهد و دو عضو دیگر محمد نوریزاد و زرتشت احمدیراغب در دوران محکومیتشان را طی مینمایند.
جناب دبیرکل محترم شاید نشود عضویت رژیم در سازمان ملل را لغو نمایید، اما از جنابعالی و اعضای آزاداندیش سازمان دو تقاضا دارم و امیدوارم به احترام ملت زجر کشیده ما و همه ملتهای اسیر استبداد، این تقاضاها را رسیدگی و در صورت لزوم، با تصویب قوانین جدید به اجرا درآورید.
پیشنهاد اول:
تخصیص حداقل نیمی از وقت سالانه روسای کشورهای استبداد زده مثل ایران، به مبارزان فرهیخته اپوزیسیون تا بتوانند در مقابل دروغگوییها و کتمان حقایق نمایندگان دیکتاتوری از حقایق مردمشان، از رنجها و نیازها، از سرکوبها و وضعیت حقوق بشر سخن بگویند. صادقانه خدمتتان عرض میکنم که اکثریت قاطع جریانهای درون اپوزیسیون ایرانی را احزاب و گروههای دموکراسیخواه و صلحطلب تشکیل میدهند. کسانی که در طی ۴۶ سال گذشته با نثار خون پاکشان و رنجها و شکنجههایی که بر خود و خانوادههایشان از سوی رژیم وارد شد، هرگز نخواستند برای به زیر کشیدن هیولای دیکتاتوری، خود نیز مانند هیولا رفتار نمایند.
دنیا حتماً متعجب خواهد شد اگر یک بار به جای گوش دادن به دروغهای رژیم، پای صحبت از آرمانهای آزادیخواهان دموکرات ایرانی بنشیند که برای همسایگان و جهانیان روزگاری مملو از صلح و مهرورزی و نوع دوستی میخواهند.
پیشنهاد دوم:
نیازی نیست از پرونده سیاه حقوق بشر رژیم برای شما دلیل آورم. سرکوب پی در پی مردم ایران باعث پیدایش آتشفشانی جوشان و آماده فوران در میان تودههای مختلف شده و گسترش فقر و تجربه تلخ میلیونی روزمرگی به جای روزمرگی، میلیونها جوان و زن و مرد را به حدی از انزجار رسانده که اگر این بار فوران کند، بعید نیست کشور در جنگی داخلی فرو رود. جنگی که آسیبهای اجتماعی منطقهای و جهانی آن چندین برابر جنگ سوریه خواهد بود. تبدیل کردن ایران به کشوری دو قطبی که در یک سوی آن اقلیت وابسته به حکومت قرار دارند که صاحب تسهیلات و امکانات گستردهاند و سوی دیگر اکثریتی که فقط عزت دارند، میباید پیش از خروش اقداماتی موثر نمود. سالهاست که مخالفین حکومت هیچ گونه تشکیلات حزبی نداشته چرا که هر حرکتی از سوی رژیم، با چکش اقدام علیه امنیت سرکوب شده، پیشنهاد میکنم جهت سازماندهی مردم و آموزش حرکتها و خیزشهای عاری از خشونت «سامانه آموزش حقوق بشر و دموکراسی» راهاندازی نماییم. برای مهار ماشین سرکوب رژیم چنانچه سازمان ملل یا نهادهای تابع آن سامانه را تحت حمایت خود بگیرند، عملاً رژیم آچمز خواهد شد. اما از آنجا که سازمان ملل اجازه مداخله در امور کشورها را ندارد، قصدمان میتواند در تعریف اساسنامه، تبیین اهداف اعلامیه جهانی حقوق بشر و کمک به رشد آزادیهای اجتماعی در کشورهایی باشد که از این حیث در رتبههای پایین هستند. از طرف دیگر میتوان رژیم را با حربه عضویت در سازمان ملل و تعهداتی که تا امروز برای حفظ و صیانت از اعلامیه جهانی حقوق بشر و اسناد امضا شدهاش در عفو بینالملل و… داده، وادار به پذیرش فعالیت تشکیلاتی چنین سازمانی کرد. اگر مردم بدانند آزادانه میتوانند در سامانهای تحت نظارت سازمان ملل ثبت نام کنند و در صورت پرونده سازی و دستگیری توسط رژیم با ابزار قدرتمند قانونی، رژیم وادار به آزاد کردنشان میشود، در کمترین زمان ممکن حضوری میلیونی خواهند داشت. تصور فرمایید احزاب کارگری، صنوف بازاریان و کارمندان، جنبشهای بانوان، احزاب سیاسی لیبرال، سوسیال، ملیگرایان، جمهوریخواهان و طرفداران سامانه پادشاهی هر کدام در چنین سامانهای پنجره خود را داشته باشند.
اگر همگان بدانند که مثل طرفداران رژیم، آنان نیز میتوانند بدون ترس از سرکوب و کشته شدن در خیابانها خواستههایشان را آزادانه فریاد بزنند، به جای حرکت به سمت هرج و مرج و آنارشی، در عزمی ملی و هماهنگ با یکدیگر به سمت بازپسگیری مسالمتآمیز قدرت از طریق وادار کردن حکومت به پذیرش رفراندومی آزاد تحت نظارت سازمان ملل به حرکت در خواهند آمد.
جناب دبیرکل با شناخت نسبی از جامعه خود عرض میکنم اگر نتوانیم چنین سامانهای راهاندازی کنیم، در آیندهای نزدیک شاهد آن فوران خواهیم بود. فورانی که حتم دارم بر خلاف قیام ناکام مردم سوریه، با سقوط دیکتاتوری جمهوری اسلامی همراه است، اما با هزینه بسیار سنگین برای طرفین، با شهرهای ویران شده و اجساد رها شده و در و دیوارهای خونین و دهها میلیون نفر آواره که زمینه ساز بحرانهای آینده منطقه و جهان میشوند. برای رسیدن به این مهم لازم است سازمان ملل و سایر نهادهای حقوقی با وضع قوانین محکم به حمایت از مردم ایران در برابر ماشین سرکوب رژیم اقدام نمایند.
رژیم باید بداند از این پس در برابر پروندهسازیها و ممانعت از فعالیتهای صلحآمیز و عاری از خشونت ملت، و قتل و محبوس کردن و مقاومت در برابر آزادسازی زندانیان سیاسی، نهادهای جهانی احکام شدید تنبیهی مثل بلوکه کردن داراییها، گسترش تحریمها و وضع تحریمهای جدید، لغو و دیپورت اقامت کارمندان سفارتخانهها و شرکتهای وابسته به رژیم، تعلیق عضویت نمایندگان رژیم در سازمان ملل و نهادهای تابعه را اجرا خواهند کرد، تا وقتی که رژیم مربوط مجبور به رعایت قوانین جدید و رعایت حقوق بشر گردد.
وضعیت زندانیان سیاسی و فشارهایی که بر خانوادههایشان روا میدارند، بسیار اسفبار است. بیمار نمودن ما با روشهای بیولوژیکی و ناشناخته، استفاده از اراذل و اوباش زندانی به عنوان خدمه و وکیلبند جهت ضرب و شتم زندانیان سیاسی که در طی دو سال گذشته چندین بار علیه اینجانب و همرزمان دیگرم یعنی کمال جعفری یزدی، جواد لعلمحمدی، هاشم خواستار و محمدحسین سپهری انجام دادند. امیدوارم با جدی گرفتن این پیشنهادات نور امیدی به درون دلها و این سلولهای تاریک بتابانید. برای انسانها جهانی آکنده از صلح و عشق آرزومندم. جهانی که در آن حکومتها به جای گسترش تسهیلات کشتار جمعی و موشکها به بهانه بازدارندگی، از قدرت مهرورزی و انسان دوستی و احترام به حقوق بشر بهره بگیرند.
جهانی فاقد هرگونه تبعیض جنسیتی، نژادی و مذهبی که در آن احترام انسانها بر مبنای میزان خدماتی که به همنوع خود کردند، تعیین شود.
جهانی با مردمانی خردمند که بدانند مالک هر سرزمینی اول خداوندست و بعد مردمی که در آنجا زندگی کرده و در آبادیتش کوشیدهاند و اجازه ندهند هر قلدر چربزبانی از ناآگاهیشان برای ایجاد حکومتی مستبد بهره بگیرد. جهانی که در آن همه دیکتاتورها و اربابان جنگ، شیادان غارتگر و ستمگران بیرحم و دشمنان بشریت، مطرود شده باشند. جهانی عاری از شکنجه و اعدام و خشونت… جهانی سبز که در آن صاحبان صنایع و سرمایهداران با درک این حقیقت که زمین با همه وسعتش مانند خانه مشترکیست که آلودگی آب و خاک و منابع آن نصیب همه اهالیاش میشود، شاید امروز خودشان نصیبی از آلایندهها نبرند، اما حتماً فرزندانشان ارث آن آلودگیها خواهند بود.
این جهان شاید ایدهآلیستی به نظر آید، اما رشد و نبوغ بشر در طی قرون اخیر، نشان داده که با اتکا به دانش و آگاهی هر ناممکنی ممکن میشود.
شاید این تن بیمار و روح و روان خسته این زندانی آن روز را نبیند اما شادمانم که به قدر خود هرچند اندک برای پیدایش چنین دنیایی کوشیدم.
با احترام به جنابعالی و همه انسانهای آگاه و آزاده
عباس واحدیانشاهرودی
۱۰ آوریل ۲۰۲۴
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
مشهد، زندان وکیل آباد