«شعار من اين است: اگر هوای آزادی را داشته باشی، حقيقت هوای خودش را خواهد داشت. اگر ما زحمت برقراری آزادی سياسی را بکشيم، حقيقت هم خودش به عنوان پاداش نصيبمان میشود.» این جمله از «ریچارد رورتی» است؛ فیلسوف پراگماتیست آمریکایی. ریچارد رورتی که باوری عمیق به لیبرالیسم سیاسی داشت در یک خانواده ضداستالینیسم به دنیا آمده بود و ستیز با تمامیتخواهی را از خانواده خود به ارث برده بود.
پدر او، «جیمز رورتی» نیز یک صلحطلب و یک مبارز علیه بیعدالتی اجتماعی بود. در پیوند با همین نگاه ضدتمامیتخواهی است که این فیلسوف مشهور آمریکایی، هر گونه تلاش برای برقراری یک روایت خاص از «حقیقت» را کانالی به سوی نابودی جامعه دموکراتیک میداند. ریچارد رورتی تاکید میکند که اعتقاد دینی از هر نوع، ربطی به نظم اجتماعی ندارد. به باور او مذاهب نباید در چگونگی کیفیت امور اجتماعی دخالت کنند.
او مذاهب را امری مرتبط با کمال شخصی میدانست. رورتی در نوشتهای با عنوان «اولویت دموکراسی بر فلسفه» مینویسد: «میتوانیم سیاست را از اعتقاداتمان درباره چیزهای بسیار مهم جدا کنیم. یعنی اینکه اعتقادات مشترک میان شهروندان درباره چنین چیزهای مهمی برای داشتن جامعهای دموکراتیک ضروری و اساسی نیستند.» اشاره رورتی به «چیزهای مهم» همان چیزی است که شکلدهنده به مفهوم «حقیقت» هستند؛ نکته پراهمیت فیلسوف لیبرال آمریکایی این است که سیاست عرصه جدال نگاههای مختلف شهروندان درباره حقیقت نیست بلکه عرصه همزیستی مسالمتآمیز است.
همزیستی مسالمتآمیز نیز نیازمند آزادی سیاسی است. اینجاست که جملهای که ابتدا گفته شد باز رخ مینماید؛ اگر آزادی سیاسی را برقرار کنیم، حقیقت هم به عنوان پاداش نصیب ما خواهد شد. به عبارت دیگر حقیقت از پس آزادی رخ نشان میدهد؛
در فضای استبدادآلود هیچ حقیقتی وجود ندارد!