نام کریستوفر هیچنز (Christopher Eric Hitchens) به عنوان یک بازیگر اثرگذار در گفتمان اندیشه معاصر یادآور سخنور – یا شاید بهتر است بگوییم مبارز – خستگیناپذیری است که کارش بهچالشکشیدن ایدههای رایج بود. هیچنز یک بار خود گفته بود که نقد و مخالفت با شخصیتهای معروف و قدرتمند کار سادهای است که از هر کسی ساخته است اما نقد باورهایی که عامه مردم به آن باور دارند یا آن را عزیز میدارند، واقعا شهامت میخواهد. هیچنز استاد بهکاربردن واژگان با دقتی بینظیر بود. او در تجزیه آنچه گفته میشد و تحلیل ایدئولوژیهای نهفته در پشت ادعاها بسیار دقیق بود، اما این همه داستان نبود. کمتر کسی است که با دیدن او متوجه شور و شوق درونی او به نوشتن، به آزاداندیشی و به عدم تعهد به ایدههای جزمآفرین نشده باشد. او شوقی بیانتها به نوشتن نیز داشت.
هیچنز در ۱۳ آوریل ۱۹۴۹ در پورتسموث، انگلستان به دنیا آمد. هیچنز جوان به ادبیات و سیاست علاقه داشت. کنجکاوی سیریناپذیر او برای دانستن، امری آشکار بود. او در هشت سالگی، بورسیه تحصیلی مدرسه معتبر لیز (Leys School) در کمبریج را دریافت کرد، جایی که قدرت فکری او رشد کرد و مهارتهای او در گفتوگو و مباحثه تقویت شد. دهه پرآشوب ۶۰ میلادی برای هیچنز مانند بسیاری از معاصرانش، نقطه آغازی برای فعالیت فکری بود.
کار هیچنز به عنوان نویسنده و روزنامهنگار با همکاری با سوسیالیستهای بینالملل آغاز شد؛ گروهی انقلابی که او در دوران تحصیل در دانشگاه آکسفورد به آن پیوسته بود. اما در دهه ۷۰ او چرخشی بزرگ انجام داد؛ از یک فعال چپ سیاسی به یک مدافع پرشور اومانیسم لیبرال تبدیل شد و مدافع ارزشهای مبتنی بر فردگرایی، آزادی بیان و سکولاریسم گشت. این تحول نظری ایدئولوژیک، بهترین نمونه از آن چیزی است که هیچنز به آن شهره بود؛ فردی که بدون ترس از بهچالشکشیدن هنجارهای پیشین، حتی چیزهایی که زمانی خودش از آن حمایت کرده بود، آنچه درست میپنداشت را به صراحت زبان میآورد.
هیچنز عنصری مهم در گفتوگو میان باورمندان و ناباورمندان است. بخشی از این جایگاه – که باید بیشتر بررسی و شناخته شود – برای این است که عرصه نوشتن برای هیچنز مانند میدان نبرد بود. حرفه نویسندگی او در نشریاتی مانند نیشن (The Nation)، شامل مطالبی میشد در حوزه تفسیر هوشمندانه آنچه عامه به آن باور دارند و چنگ زدهاند. در همین حال آنچه مینوشت به علت مهارتش در بیان و قاببندی محتوا مخاطب را مسحور میکرد: آمیختگی منحصربهفرد او از دانش، شوخطبعی و تعهد خللناپذیر به صداقت در اندیشه، او را به صدایی محبوب در دنیای ادبیات تبدیل کرد. کارنامه ادبی او گواهی بر وسعت کنجکاوی فکری اوست.
وقتی که گفت: «خدا بزرگ نیست»
«خدا بزرگ نیست؛ چگونه دین همه چیز را مسموم می کند» در سال ۲۰۰۷ منتشر شد. در این اثر مهم، هیچنز از ایده غیرمنطقی بودن ایمان دفاع میکند و استدلال میکند که اصول و نهادهای مذهبی به طور تاریخی پیشرفت را خفه کرده، تضاد را تداوم بخشیده و تلاش انسان برای دانش را مختل کرده است.
علیرغم چنین ایدههایی، باید توجه کرد که نقش هیچنز به یک آتئیست سرسخت محدود نمیشد. انتقاد او به حوزههای سیاسی نیز گسترش یافت؛ بهویژه ارزیابیهای سوزانندهاش از شخصیتهایی مانند هنری کیسینجر که او را به جنایات جنگی متهم کرد و نیز از مادر ترزا که تصویر مقدسش را در کتاب «مقام مبلغ مذهبی: مادر ترزا در تئوری و عمل» از بین برد.
بیباکی فکری هیچنز شاید بیشتر در رویکرد او در مناظرهها مشهود بود. او با برخی از سرسختترین حریفان به جدلهای لفظی میپرداخت و بیمحابا از هوش فوقالعاده و گنجینه کلماتی که داشت استفاده میکرد. مناظرههای او با شخصیتهای مذهبی مانند ویلیام لین کریگ و روشنفکرانی مانند نوام چامسکی نه تنها توانایی او برای استدلال دقیق، بلکه تعهد سرسختانه او را به پذیرش ایدههای چالش برانگیز، صرف نظر از منبع آنها، به نمایش گذاشت. این چیزی است که باید آن را اساس اندیشه آزاد دانست: اینکه آنچه اهمیت دارد واقعیتی است که یک ایده آن را بیان میکند، نه فرد یا منبعی که آن ایده را بیان میکند.
سالهای آخر زندگی هیچنز زیر سایه سرطانش قرار گرفت. او در سال ۲۰۱۰ به سرطان مری مبتلا شد، اما با همان رواقیگرایی که مشخصه فعالیتهای فکری او بود، با مسئله مرگ مواجه شد. او در تمام مدت بیماری خود به نوشتن ادامه داد و مبارزه خود با بیماری را در مقالات و خاطرات خود با عنوان «مُردن» ثبت کرد. چه با دیدگاههای او موافق باشیم یا مخالف، تأاثیر هیچنز گواهی بر قدرت پایدار کنجکاوی فکری و شجاعت مخالفت در جستوجوی حقیقت است. این نشان یک اندیشمند قدرتمند است که بر مخالفانش حتی بیشتر از موافقانش تاثیر بگذارد.
تاثیر هیچنز در شکلگیری گفتوشنود میان باورمندان و ناباورمندان
چگونه باید به تاثیر آنچه هیچنز گفت و نوشت بر گفتوشنود میان باورمندان و ناباورمندان نگریست؟ دیدگاههایی که او ارائه کرد که اگرچه انتقاد از باورهای مذهبی بود، اما میتواند به ارتباط سازندهتر بین مومنان و غیرمومنان کمک کند. هیچنز مدافع سرسخت مشارکت فکری بود. مناظرات او صرفا تبادل نظر نبود؛ بررسی دقیق ایدهها بودند. مومنان و غیرمومنان میتوانند از این رویکرد الهام بگیرند و بر گفتوگوی متفکرانه تاکید کنند. تشویق سختگیری فکری به هر دو طرف اجازه میدهد تا عقاید خود را به شیوهای دقیقتر بررسی کنند و از افتادن در دام تعارفات ساختگی برهند. هیچنز نه فقط در حرف که در عمل از اصل بیان آزاد – آن هم پیرامون موضوعهای حساس – دفاع می کرد. برای ارتباط بهتر بین مومنان و غیرمومنان، باید تعهد به گفتوگوی باز بدون ترس از انتقام وجود داشته باشد؛ تشویق محیطی که افراد بتوانند عقاید و تردیدهای خود را آزادانه بیان کنند.
انتقاد هیچنز از ایمان دینی اغلب بر خطرات جزمگرایی متمرکز بود. تشویق مومنان به زیر سوال بردن جنبههایی از ایمانشان که ممکن است بدیهی انگاشته شود، میتواند به درک عمیقتری از اعتقادات آنان منجر شود. آیا این به ضرر ایمان مذهبی است؟ پاسخ به این سوال نتایج ضمنی مهمی برای اندیشمندان حوزه مطالعات مذهب دارد. به علاوه در حالی که هیچنز از مذهب سازمانیافته انتقاد میکرد، در عین حال بر اهمیت اخلاق سکولار تاکید میکرد. یافتن زمینههای مشترک در ارزشهای اخلاقی مشترک میتواند پلی بین مومنان و غیرمومنان باشد. ویژگی مناظرات هیچنز احترام به افرادی بود که با آنها درگیر بود، حتی زمانی که ایدههای آنها را نقد میکرد. باید در نظر داشته باشیم که تشویق به جدایی بین انتقاد از عقاید و انتقاد شخصی امکان گفتوگوهای دوستانهتری را فراهم میکند.
درس بزرگی که از هچینز باید گرفت توجه به چندبعدی بودن مسائل حساسی است که در گفتوشنود میان مذهبیها و غیرمذهبیها مطرح میشود. هیچنز پیچیدگی ماهیت انسان و عوامل مختلفی را که به سیستم های اعتقادی کمک میکند به رسمیت میشناخت. این پچیدگیها اما گفتوگو با او را خستهکننده نمیکرد. سخنرانیهای هیچنز اغلب با طنز و شوخطبعی و در نتیجه خندههای – گاهی شدید – حاضران همراه بود.
گفتوگو میان باورمندان و ناباورمندان میتواند به سادگی به میدانی از جنگ و جدل و در مواردی به درگیری تبدیل شود. هیچنز گاهی برای سبک تهاجمی خود در مناظرات مورد انتقاد بود. یک بار او به شان هنیتی، مجری تلویزیونی در آمریکا، و در پاسخ به نخستین پرسش او چنین گفت که مشخص است تو حتی یک کتاب در زمینهای که [ادعا میکنی] صاحب نظر هستی، نخواندهای!
گفتمان دین و اعتقاد
انتقادهای هیچنز گاهی شامل تعمیمات گسترده درباره دین بدون درنظرگرفتن این نکته بود که بسیاری از مومنان واقعا آموزههای دینی را دنبال نمیکنند. بعضی معتقدند حملات هیچنز اغلب بر جنبههای منفی دین، مانند خشونت و جزماندیشی متمرکز بود و او جنبههای مثبتی که ممکن است دین در شرایط خاصی داشته باشد را ندید میگرفت.
از آنسو هیچنز به خاطر مواضع سازشناپذیرش معروف بود و به نظر نمیرسد که هرگز بخواهد برای چیزی شبیه صلح یا توافق، به طرف مقابل باج نظری بدهد. این یکی از مهمترین ملاحظات در گفتوشنود است؛ اینکه کجا بر مواضع خود اصرار کنیم، کجا موضع خود را عوض کنیم یا کجا موضع خود را صرفا – و شاید موقتا و به نفع گفتوگو – رها کنیم. به علاوه به نظر میرسد بسیاری از کنشگران مدافع سکولاریسم با معضل ناامیدی از گفتوگو روبرو هستند؛ چه اتفاقی خواهد افتاد اگر یک طرف گفتوگو – بهویژه وقتی خود را در برابر انتفادهای غیرقابل انکار و توجیه مییابد – گفتوگو را ترک یا تبدیل به چیزی غیر از عرصه اندیشه و بیان و تبادل آراء میکند؟ آیا باید مدام از ایدههای نقادانه خود کوتاه بیاییم تا طرف مقابل که آمادگی ترک گفتوگو را نیز دارد در عرصه گفتوشنود باقی بماند، به این امید که در آینده اتفاق نظری مثبتی خواهد افتاد؟
در حالی که مشارکت کریستوفر هیچنز در گفتمان دین و اعتقاد تاثیرگذار بوده است، سبک او و برخی از جنبههای ایدههای او ممکن است به عنوان موانعی برای گفتوگوهای سازنده بین مومنان و غیرمومنان تلقی شود. عبور از این چالشها مستلزم تعهد به همدلی، تفاوتهای ظریف و بهرسمیتشناختن تنوع در دین است. اما در تصویر بزرگتر ایدهها و سخنرانیهای کریستوفر هیچنز الگویی برای مومنان و غیرمومنان فراهم میکند تا در گفتوگوهای معنادار، محترمانه و از لحاظ فکری دقیق شرکت کنند. با تاکید بر گفتوگوی باز، زیر سوال بردن جزمگرایی، یافتن زمینههای مشترک و احترام به دیدگاههای فردی، ارتباطات میتواند از تفاوتهای ایدئولوژیک فراتر رفته و به جامعهای بههمپیوستهتر و درککنندهتر کمک کند.