پس از پیروزی انقلاب اسلامی او نیز مانند بسیاری دیگر از هنرمندان ایرانی دیگر اجازه فعالیت هنری پیدا نکرد.
آخرین کار هنری این خواننده، موسیقیدان و اهنگساز ایرانی همکاری با مجید انتظامی در موسیقی متن فیلم «بایسیکلران» ساخته محسن مخملباف است که صدای زیبای «سیتار» او به گوش میرسید.
عباس مهرپویا، کسی که برای اولین بار ساز «سیتار» را به ایران آورد و خودش تنها نوازنده چیرهدست سیتار در آن سال ها بود که صدای این سار را با سازهای دیگر تلفیق میکرد و ملودیهای متفاوتی خلق میکرد.
عباس مهرپویا، خواننده، آهنگساز، تنظیمکننده، مبتکر موسیقی تلفیقی و همینطور جهانگرد و دکوراتور ایرانی، ششم تیرماه سال ۱۳۰۶ در محله عینالدوله تهران دیده به جهان گشود. مهرپویا را یکی از آغازگران موسیقی تلفیقی در ایران میدانند.
تصویرش بر جلد اطلاعات هفتگی
پدرش، غلامحسین، طبیب که بعدها به مهرپویا تغییر نام داد، سرهنگ ارتش بود و مادرش عفت رفیعی بود. زندگی پدر و مادر چندان دوام نبافت و آن دو از هم جدا شدند.
مهرپویا از همان دوران کودکی و نوجوانی علاقه وافری به موسیقی داشت. او کار هنری خود در زمینه موسیقی را با نواختن ساز عود آغاز کرد و پس از آن به فراگیری گیتار پرداخت.
در همین زمان بود که به طور اتفاقی مهرپویا با «اروین موره»، گیتاریست معروف اسپانیایی، که در ایران حضور داشت آشنا شد و ریزهکاریهای نواختن گیتار را از او آموخت. در همین زمان از صدایش برای خواندن کمک گرفت و پس از خواندن دو ترانه، عباس مهرپویا در میان خوانندگان موسیقی پاپ شهرت یافت. مهرپویا با خواندن ترانه «مرگ قو»، که از سرودههای «مهدی حمیدی شیرازی» بود، به شهرت فراوان رسید. او با خواندن «مرگ قو» موجب شد که حمیدی شیرازی نیز از گمنامی بیرون بیاید.
در هندوستان
محمود خوشنام، تحلیلگر موسیقی در مورد انتخاب شعر توسط مهرپویا چنین میگوید:
«من فکر میکنم مهرپویا یک استعدادی هم داشت که جنس شعر را میشناخت و آن شعری را انتخاب میکرد که از نظر محتوایی با موسیقی خودش سازگاری داشته باشد. مثلا شعر مولوی سخت سازگار است، عرفان مولوی با یک چنین شیوهای خواندن و این جنس صدا. یا ترانه «مرگ قو» حمیدی شیرازی را خوانده. در واقع با مرگ قو حمیدی را از انزوا نجات داد. چون مهدی حمیدی شیرازی داشت فراموش میشد و با خواندن مرگ قو بهوسیله مهرپویا دوباره آمد به عرصه شهرت. یا ترانه دیگری دارد به نام «قبیلهی لیلی، قبیلهی مجنون». خب بسیار شعر قشنگی ست. شعری ست از پرویز وکیلی که یکی از ترانهسراهای معروف آن زمان است: “تو از قبیله لیلی/ من از قبیله مجنون/ تو از سپیده و نوری/ من از شقایق پرخون/ تو از قبیله لبخند/ من از قبیله اندوه/ فضای فاصله صد آه/ فضای فاصله صد کوه”.»
در حال سیتارنوازی
مهرپویا کار هنریاش را از هجدهسالگی و از تالارهای تئاتری از جمله جامعه باربد آغاز کرد.
«جامعه باربد» توسط اسماعیل مهرتاش، موسیقیدان ایرانی در سال ۱۳۰۵ در خیابان لالهزار تهران تاسیس شد. مهرپویا در فیلم «دزد عشق» به کارگردانی اسماعیل کوشان و محصول سال ۱۳۳۱ به عنوان بازیگر ایفای نقش کرد و همینطور آهنگسازی موسیقی فیلم را عهدهدار شد.
او در سال ۱۳۴۶ به کشور هندوستان سفر کرد و در هندوستان به آموختن موسیقی پرداخت و از محضر اساتید بنامی مانند «راوی شانکار» به آموختن سیتار پرداخت.
مهرپویا در هندوستان با رقص سنتی و مذهبی هندوستان نیز آشنا شد.
در آمریکا
عباس مهرپویا پس از هندوستان سفر به دیگر کشورهای جهان را نیز آغاز کرد و به آفریقا، ژاپن، چین، آمریکا، جزایر هاوایی، جزایر ساموا و فیجی، پرتغال، اسپانیا و … سفر کرد.
اگر بخواهیم از نخستین کار جدی وی نام ببریم باید اشاره داشته باشیم به اجرای قطعهای به نام «کلبه سرخپوستان». مهرپویا و گروه ۳م جزء اولین گروههایی در ایران به حساب میآمدند که برای اولینبار در ایران به اجرای موسیقی پاپ با گیتار برقی پرداختند.
او در سال ۱۳۵۷ با هنرجوی کلاس گیتارش فهیمه ملک ازدواج کرد که حاصل این ازدواج فرزند پسری است به نام خودش، عباس مهرپویا که در سال ۱۳۶۰ به دنیا آمد.
در آمریکا
از آلبومهای موسیقی عباس مهرپویا میتوان به «مرگ قو»-۱۳۵۵، «قایقران»- ۱۳۵۵ و «قبیله لیلی»- ۱۳۵۵، اشاره کرد.
عباس مهرپویا در چهارم خرداد ۱۳۷۱ پس از دو سال نبرد با بیماری سرطان ریه درگذشت و در امامزاده عبدالله شهر ری به خاک سپرده شد.