تحصیلات آکادمیک نداشت. بچه که بود از مدرسه فرار می کرد و علیرغم پیگیریهای پدرش ترک تحصیل کرد و روی آورد به کار فنی. مدام تاکید میکرد که عاشق حرفهاش است و تا ۹۰ سالگی فعالیت کرد. در یک اتاق کوچک شروع کرد، و چنان پیشرفت کرد که توانست نمایندگی ماک آمریکایی را در ایران بگیرد و کارخانه ایران کاوه را تاسیس کند. اصغر قندچی را پدر صنعت کامیونسازی ایران میخوانند. کسی که پس از انقلاب اموالش از جمله کارخانهاش مصادره شد.
اصغر قندچی در سال ۱۳۰۷ در محله قناتآباد در جنوب تهران نزدیک میدان اعدام در خانوادهای تحصیلکرده به دنیا آمد. پدرش وکیل بود و میخواست پسرش نیز درس بخواند و وکیل شود، اما اصغر قندچی به کارهای فنی علاقه داشت و از کودکی به کار در تعمیرگاهها روی آورد. ۱۶ ساله بود که تعمیرگاه کوچک خود را حوالی میدان قزوین دایر کرد. که در نهایت قندچی این تعمیرگاه کوچک را به کارخانه ای با مساحت ۲۰۰ هزار متر مربع با بیش از ۱۲۰۰ کارگر تبدیل کرد.
در جایی قندچی در پاسخ به این پرسش که “کار را به چند نفر یاد دادید” میگوید: « خیلی زیاد، فقط در ایران کاوه ما ۴هزار نفر کارگر و کارمند با نمایندگیها داشتیم».
در سال ۱۳۴۰ در وزارت اقتصاد تصمیم گرفته شد که دیگر پروانه مونتاژ صادر نشود. وزارت در صدد تولید ماشین در داخل بود. در این بین فردی آلمانی به دیدار «رضا نیازمند»، معاون وقت وزارت اقتصاد ایران، میرود تا پروانه مونتاژ مرسدس بنز را در ایران بگیرد. نیازمند به او جواب منفی میدهد و می گوید که باید مرسدس بنز را در ایران تولید کنند، و اجازه مونتاژ نمیدهند. تاجر آلمانی در جواب میگوید: «شما تا پانزده سال دیگر نمیتوانید نشان ستاره بنز را هم تولید کنید».
تاجر آلمانی به دیدار شاه می رود و از مسئولین اقتصاد گله میکند. شاه نیز به نیازمند شش ماه فرصت میدهد تا یا در ایران اتومبیل تولید کند یا از وزارتخانه برود. نیازمند نیز که تحت فشار قرار گرفته بود، در دروازه قزوین تهران، قندچی را پیدا می کند که در کارگاهش کامیون ماک را تقویت میکند و خود یک اتاق کامل کامیون ماک را با دست ساخته است.
رضا نیازمند؛ معاون وقت وزارت اقتصاد و حامی اصلی اصغر قندچی
قندچی در این باره با لبخند رضایت می گوید: «دیگر ما نفهمیدیم، هر کاری خودشان خواستند کردند، ما را به وزارت خانه دعوت کردند». این صحبتها در کنار غم کلام قندچی مبنی از دست دادن کارخانهاش در پس از انقلاب بسیار معنادار است. صنعتگری که با حمایت دولت می تواند از یک کارگاه، بزرگترین کارخانه ایران را بسازد و همان صنعتگر بعد از انقلاب از کار برکنار می شود، کارخانهاش مصادره میشود و در نهایت ایران کاوه به گفته قندچی به “هیچ” تبدیل می شود.
اما برگردیم به داستان تاسیس ایران کاوه. بعد از دیدار نیازمند از کارگاه قندچی، قرار میشود در نمایشگاه خودروسازی یک غرفه به قندچی بدهند تا تولیداتش را به نمایش بگذارد. شاه فقط از غرفه قندچی دیدن میکند و چنان نظرش جلب میشود که درخواست میکند صندلی بیاورند تا بنشیند و با قندچی درباره کارش صحبت کند. شاه متعجب از اینکه در خیابان قزوین فردی مشغول به تولید اتومبیل است و از او بی خبر بودهاند و در آخر با رضایت از غرفه خارج می شود.
پس از آن اولین پروانه تولید خودرو در ایران در سال ۱۳۴۲ به قندچی اهدا میشود. بدینترتیب کارخانه ایران کاوه تاسیس میشود.
اولین ماشینی که قندچی تولید کرد یک جیپ بود، البته موتورش آمریکایی بود و بدنه و دیگر قطعات را خودش میساخت. پس از ساخت جیپ و تسلط کامل بر نحوه ساخت، قندچی به دنبال تولید کامیون ماک بود.
قطعات مک از خارج وارد میشد. البته بیش از هفتاد درصد از قطعات در خود ایران تولید میشد. نکته جالب توجه این بود که کیفیت ماک ایرانی بالاتر از ماک آمریکایی بود و مشتریها به دنبال خرید ماک ایرانی بودند.
قندچی تعریف میکند که آن زمان بیشتر جادههای ایران خاکی بودند و آب و هوای خشک ایران باعث میشد ماک زود، جوش بیاورد و یا قطعاتش بشکند. آمریکاییها در مقابل این ایرادگیری گفتند ماشین آمریکایی برای جادههای آمریکایی است!
اصغر قندچی، نشدنیها را شدنی کرد
اینجا بود که قندچی تصمیم گرفت برای جادههای ایرانی ماشین ایرانی تولید کند. قندچی بسیاری از قطعات ماک را با توجه به شرایط ایران بهینهسازی کرد، ماشینهایی که اکنون پس از هفتاد سال همچنان در جاده ها میرانند؛ کامیونهایی که تخمین میزند بیش از دو هزار تا از آنها هنوز در جادههای ایران در حرکتاند.
قسمت نهایی، تولید موتور ماک بود که به گفته قندچی به دنبال تولید آن بودند که انقلاب شد و کارخانه مصادره شد و کار تولید موتور متوقف شد. با وجود ناملایماتی که در حق قندچی پس از انقلاب شد، اما عشق او به ایران باعث شد در دوران جنگ از زندان بیرون بیاید و برای کمک به جبهه جنگ فعالیت کند. او کامیونهایی ساخت که به درد ارسال تجهیزات جنگی و تانک میخورد.. قندچی همچنین برای تعمیر کامیون ها به جبهه رفت. یک برادر او نیز در جنگ کشته شد.
قندچی درباره سرگذشت کارخانهاش با اندوه میگوید: «آمدیم ایران کاوه را درست کردیم، صدهزار متر، حالا اینها را چطوری درست کردیم؟ با روزی پنجزار حقوق! با این مبلغها کارخانه درست کردیم، بعد آمدند بردند، کاش که می بردند و اداره میکردند. هیچی شد، هیچ. گفتند مدیریت را فراموش کنید. دیگر نرفتیم آنجا… ما امید رانندهها بودیم…. آدمی مثل من را باید بکسل کنند بیارند که کارخانه را اداره کند…»
هاشم یکه زارع مدیرعامل ایران خودرو در مراسم درگذشت قندچی گفت: «هیچ کدام از ما نتوانستیم کاری را که قندچی کرد انجام دهیم». یکه زارع در خاطرهای از قندچی در منزلش میگوید: « من رو برد گوشه پنجره، با عشق گفت نگاه کن ماشین هایی که تو حیاط پارک هستند، تولید داخل هستند. من به عنوان یک صنعتگر این عشق را دارم که باید ماشین وطنی استفاده کنم».
نام اصغر قندچی در تاریخ صنعت ایران جاودان خواهد ماند