«بدن خود را سلاحی میکنم در برابر این همه بیعدالتی که بر ما گذشت و میگذرد و اعتصاب غذای خود را در اعتراض به عدم پذیرش غیرقانونی وثیقهای که تاکنون پنج بار با در بسته و دیوارها روبرو شد و همچنین صدور احکام ناعادلانه و نگهداری غیرقانونی در زندان قرچک اعلام میکنم».
این سخنان عاطفه رنگریز است. زن جوانی که به جرم اعتراض به ناعدالتی حاکم در بهار ۱۳۹۸ در یک تجمع کارگری بازداشت شد و اکنون چندین ماه است که در شرایطی بسیار سخت در زندان قرچک ورامین بسر میبرد. شواهد حاکی از کینهایست که بازجویان اطلاعات از او دارند. پس از ۴ روز بازداشت قرار شد او با قرار کفالت ۳۰ میلیون تومانی از بازداشت رهایی یابد. ولی طی روزهای بعد مبلغ قرار کفالت را افزایش دادند تا اینکه دادسرا به طور کلی از قبول قرار کفالت سرباز زد. در شهریور ۱۳۹۸ نیز قاضی مقیسه برای این فعال مدنی – کارگری ۱۱ سال و شش ماه حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق صادر کرد.
عاطفه از یک «پروندهسازی مشهود» علیه خود سخن میگوید و درباره روز دادگاه خود میگوید: «دادگاه بدویام در تاریخ ۱۴ مرداد ماه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب برگزار شد. دادگاهی که امکان دفاع و پاسخگویی به آن نبود و رنگ و بوی فرمایشی داشت. قاضی مقیسه مبلغ قرار وثیقه را به دو میلیارد تومان افزایش داد. با این وجود، خانواده با این در و آن در زدن بالاخره توانستند این وثیقه سنگین را فراهم کنند اما بار دیگر طی روندی کاملاً غیر قانونی با قبول وثیقه مخالفت شد و در نهایت حکم یازده سال و نیم زندان به وکیل من ابلاغ شد. حکمی که نه بر اساس ادله موجود در پرونده که بیشتر به اتهامات ردیف شده بازجویان بازمیگشت».
همانطور که در سخن خود عاطفه امده است، برای آزادی او به قید وثیقه، وثیقه دو میلیارد تومانی درخواست شد که در ابتدا خانوادهاش توان تامین آن را نداشتند و او به زندان بازگردانده شد. ولی مادر عاطفه توانست بالاخره آن وثیقه دو میلیارد تومانی را جور کند؛ ولی نکته این است که حتی با وجود تامین وثیقه باز او را رها نمیکنند. عاطفه حتی خواستار انتقال به زندان اوین شده است ولی حتی این را نیز از او دریغ میکنند. در چنین وضعیت ناعادلانهای است که عاطفه رنگریز در مهر ۱۳۹۸ در اعتراض به وضعیت خود دست به اعتصاب غذا زد. رنگریز که در زندان قرچک ورامین بسر میبرد در نامهای در مرداد ۱۳۹۸ در توصیف این زندان گفته بود: «به قولی قرچک نام مستعار جهنم است».
نمایی از زندان قرچک ورامین که قبلا یک مرغداری بود و اکنون زندان زنان است
عاطفه رنگریز در نامهای که درباره زندان قرچک نوشته بود به پدیده کودکانی اشاره کرده بود که در زندان پیش مادران خود هستند و در وضعیتی اسفناک زندگی میکنند و عملا کودکی نابودشدهای دارند: «در اینجا ده بند است و هر بند به طور تقریبی ۱۲۰ تا ۱۵۰ نفر جمعیت دارد. به جز بند مادران یا بندی که سرنوشت کودکانش از همان ابتدا محکوم به شکست است. کودکانی که نه شب را میبینند، نه پدر را و نه بیرون را؛ نه پارک ملی را و نه چیزهای ملی شده را!».
عاطفه رنگریز برای مبارزه با بیعدالتی دست به اعتراض زد ولی اکنون او خود اسیر بیدادگران شده است؛ بیدادگران همه ایران را شبیه زندان قرچک میخواهند اگر پای هست و نیست خودشان در میان باشد. بیراه نیست اگر گفته شود تلاش برای انعکاس صدای عاطفه رنگریز، راه نجات ایرانیان از بیعدالتی حاکم نیز است؛ چنانکه عاطفه رنگریز اکنون صدای کودکانیست که بر جای اینکه «آیندهسازان فردا» باشند، در محیطی شبیه جهنم بزرگ میشوند.