دانشآموزان بهایی در مدارس ایران، طعم تبعیض را به طور مضاعف تجربه میکنند. یکی از مسائلی که جنجالها و مباحثههای حقوق بشری بسیاری را درباره کشور ایران برانگیخته، عدم رعایت حقوق شهروندی و قانونی شهروندان بهایی ایران است.
این شهروندان از آغاز حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، در سال ۱۳۵۷، تحت پیگرد، هجوم، تهدید و ارعاب قرار گرفتند و به صورت رسمی و غیررسمی از حقوق اساسی شهروندی خود به عنوان ایرانی محروم شدهاند، مگر آنکه مذهب خود را به صورت عمومی اعلام نکنند و آن را پنهان کنند.
یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات درباره این شهروندان ایرانی، مبحث حق تحصیل این افراد است که به طور فزاینده و طی سالهای متمادی پس از انقلاب اسلامی، به صورت رسمی و علنی از بهائیان ایرانی سلب شده و تلاشها، فشارها و فعالیتهای حقوق بشری چه از جانب بهائیان ساکن ایران و چه از جانب نهادهای حقوق بشری بینالمللی تا کنون بینتیجه مانده است. دانشجویان بهایی زیادی هر ساله در ایران، با وجود قبولی در کنکورهای مختلف، از تحصیل باز میمانند.
این در حالی است که ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد، ماده ۲۸ کنوانسیون حقوق کودکان و ماده ۱۳ کنوانسیون بینالمللی حقوق فرهنگی-اجتماعی-اقتصادی از جمله مواد قانون جهانی و بینالمللی هستند که به همگانیبودن حق تحصیل و آموزش برای همه افراد بشر تاکید میکنند. فارغ از این مواد بینالمللی، اصل سیام قانون اساسی جمهوری اسلامی بر حق تحصیل و رایگانبودن آن برای تمامی ایرانیها تا پایان مقطع متوسطه تاکید میکند.
با آغاز انقلاب اسلامی بهائیان عملا از حقوق اساسی شهروندی خود محروم شدند
اما این مسئله فقط به سطح دانشگاه و دانشجویان بهایی محدود نمیشود. از جمله معضلات کنونی جامعه بهائیت، شرایط تحصیلی دانشآموزان بهایی کودک و نوجوان در مدارس ایران است.
بانی دوگال، نماينده ارشد جامعه بينالمللی بهائيان در سازمان ملل متحد، در سال ۱۳۸۶ اعلام کرده بود: «در عرض یک ماه، دستکم در ده شهرستان حدود ۱۵۰ مورد توهين، بدرفتاری و حتی خشونت بدنی در مدارس و حدود ۷۶ مورد آزار و بدرفتاری روانی و جسمی، در دبيرستانها عليه کودکان، نوجوانان و جوانان بهائی گزارش شده است.»
عارف حکمتشعار کودک ده سالهای بود که در سال تحصیلی ۱۳۹۴-۱۳۹۵ از تحصیل بازماند و حکم اخراجش توسط مدرسهای در مهر ویلای کرج به دلیل تعلق او و خانوادهاش به مذهب بهائیت صادر شد. خانواده این کودک از حکمهای اخراج مشابه توسط سه مدرسه دیگر هم خبر داده بودند.
اما این برخوردهای امنیتی از جانب نظام آموزش و پرورش ایران، تنها معضل دانشآموزان بهایی نیست. یک مادر بهائی از تجربه خود و فرزندش در سال تحصیلی ۱۳۹۸-۱۳۹۷ در یک دبستان هیئت امنایی میگوید: «یک روز که دختر ۹ سالهام به خانه آمد با رفتارهای عجیب او مواجه شدم. او کودکی بسیار پرانرژی است و کمتر پیش میآید که او را اینگونه کسل و ناراحت ببینم. بعد از چند بار که علت را جویا شدم، دخترم با بغض گفت که امروز در مدرسه، در وقت استراحت، هنگامی که با یکی از همکلاسیهایش به مشاجره کودکانه میپردازند، آن کودک به او میگوید: من به بابام گفتم که تو بهائیای. بابام گفت بهائیها نجساند و نونی هم که میخورند حرامه. نباید نزدیکتون شد.»
این مادر از تجربه تلخ فرزندش پس از شنیدن این جملات میگوید و جامعه بهائیت، بهخصوص دانشآموزان کمسن بهائی، را نه فقط قربانی رفتارهای تبعیضآمیز حاکمیت، بلکه قربانی افکار مسموم تزریقشده به افراد جامعه و ناآگاهی والدین دیگر کودکان میداند.
عارف حکمتشعار کودک ده سالهای که در سال تحصیلی ۱۳۹۴-۱۳۹۵ از مدرسهای در کرج اخراج شد
آنچه که موجب میشود کودکان بهائی در مدارس ایران تحت ستم مضاعف به سختی ثبت نام شوند و همواره در دنیای کودکانهشان تحت فشار روانی پنهانکردن مذهب خود و خانوادهشان از ترس شناسایی یا اخراجنشدن قرار بگیرند، ریشه در تلقینهای حاکمیت و آموزههای غرضورزانهای دارد که دههها ست جمهوری اسلامی به عنوان یکی از ابزار کنترل و سرکوب بهائیان در جامعه ایران به کار گرفته است.
کودکان بهائی، در محیطهای آموزشی ایران، شرایط امن و آرامی را تجربه نمیکنند و به نظر میرسد رفتارهای تبعیضآمیز دیگران، اعم از اولیا و مربیان، علیه این کودکان نه فقط مورد مواخذه و پیگیری قرار نمیگیرد، بلکه تشویق و تحریک هم میشود.
به انحصار درآوردن سرفصلهای محتواهای درسی و آموزشی، بهخصوص در علوم انسانی، به آموزش و تبلیغ اسلام و مذهب تشیع، به عنوان دین و مذهب رسمی کشور، عدم کنترل فضاهای آموزشی و حتی ترغیب این فضاها با بهکارگیری مسئولانی آموزشی که از دژهای بلند آموزش و پرورش ایران رد میشوند و نمایندگان گفتمان حاکمیت در برخورد با دانشآموزان هستند، از جمله عواملی هستند که موجب میشود کودکان بهائی، طعم تلخ تبعیض، توهین و اخراج را در مدارس ایران به کرات تجربه کنند.