Search

English

ماما رو صدا کن: کنش‌گرایی مدنی در حوزه‌ بهداشت مادر و کودک

توانا ـ مجید محمدی

داستان مجموعه‌ تلویزیونی “ماما رو صدا کن” (پخش شده از شبکه‌ بی.بی.سی۱ و بعد شبکه‌ پی.بی.اس در سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵) بعد از جنگ جهانی دوم رخ می‌دهد. محل اصلی رخدادهای داستان یک دیر راهبه‌ها (خانه نوناتوس) در  محله‌ای بسیار فقیر در شرق لندن است که خدمات بهداشتی و مامایی به مردم منطقه عرضه می‌کند. پرستاران و ماماهایی که با دیر راهبه‌ها کار می کنند، همه راهبه نیستند و می‌توانند هر وقت تصمیم گرفتند به کار دیگری منتقل شوند. پزشکی که با ماماها کار می‌کند نیز به کلیسا وابسته نیست. دیر راهبه‌ها مانند بسیاری از موسسات دینی مذهبی در غرب در چارچوب یک مجموعه نهاد مدنی خدماتی عمل می‌کند و از این جهت با جامعه‌ پیرامون ارتباطی اندام‌وار دارد.

لندن و خرابی‌هایش

لندن در این مجموعه هنوز از خرابی‌ها و دشواری‌های ناشی از جنگ خلاصی نیافته و مشکلات اجتماعی ناشی از جنگ (بیکاری و فقر شدید، گرسنگی، بیماری‌های واگیر، شرایط غیر بهداشتی محلات) همچنان بر جامعه سایه انداخته است. آنچه در کوچه‌ها و خیابان‌ها می گذرد کاملا فضای محلات فقیر و کم درآمد را نشان می‌دهد و در عین زشتی فقر از زیبایی غم‌خواری انسان‌ها نسبت به یکدیگر تهی نیست. از این جهت کنش‌گرایی اجتماعی پرستاران و راهبه‌ها  برای داشتن جامعه‌ای سالم‌تر و انسانی‌تر کاملا با داستان‌های مجموعه گره خورده است. این مجموعه‌ داستانی بخش قابل توجهی از نیروی خود را از انرژی فعالیت‌گرایی در مناطق پرجمعیت اخذ می‌کند. لندن در این مجموعه نقش اول را بازی می‌کند.   

مجموعه‌سازی درخشان

بازی حیرت‌انگیز، صحنه‌سازی قابل باور و دقت زیاد در چینش اشیای آن دوره، متن دلچسب و گاه همدلانه، تنوع شخصیت‌ها از حیث قومی و طبقاتی و جنسی و جنسیتی، موسیقی کاملا همخوان با موضوع و فضای مجموعه، و داستان‌های رنج و محنت بشر به گونه‌ای در هم آمیخته‌اند که تماشای آن‌ها گاه قلب را می شکند و گاه به آن گرمی می‌بخشد، گاه اشک را بر چشم جاری می‌سازد و گاه نفس را در سینه حبس می‌کند. طراحی لباس مجموعه، خود به تنهایی یک اثر هنری است. در هر قسمت مجموعه، شاهد یک یا چند تولد هستیم. لحظه‌های تولد به زیبایی تمام در مجموعه به نمایش درآمده‌اند همچنان که مرگ انسان‌ها را نیز با گوشت و پوست می‌توانی احساس کنی. نام شخصیت اصلی مجموعه در سه فصل اول “جنی” است. او پرستاری است که خود در زندگی عاطفی همیشه با چالش مواجه بوده اما این امر در زندگی حرفه‌ای وی خللی وارد نکرده است. صدای دوران کهنسالی جنی لی که راوی قصه است (حتی در فصل چهارم، پس از آن‌که وی دیگر در مجموعه حضور ندارد) هم پختگی لازم را دارد و هم صمیمیتی را که از راوی انتظار می‌رود. صدای راوی به مخاطب این نکته را انتقال می‌دهد که دارد از گذشته‌ای دور روایت می‌کند.

چالش‌های بهداشتی و درمانی اقشار کم درآمد

انواع چالش‌های یک جامعه‌ سنتی و کم درآمد در حوزه‌ بهداشت و درمان و نیز مسائل اجتماعی رسمی و غیر رسمی یا زمینی و زیرزمینی در این مجموعه به خوبی به نمایش درآمده‌اند؛ از زن کارگر جنسی که نمی‌تواند از کودکان خود مواظبت کند و آن‌ها تا مرز مرگ از گرسنگی و بیماری پیش می‌روند تا مرد همجنس‌گرایی که برای بوسیدن یک مرد دیگر بر حسب قوانین آن دوره تا مرز دو سال زندان پیش می‌رود و در نهایت در شرایط استیصال دست به خودکشی می‌زند؛ از یک مادر باردار بی‌خانمان با دو بچه‌ کوچک که با بیماری اسهال کشنده درگیر است تا زنی یهودی که خانواده‌ وی در دوران جنگ کشته شده‌اند و از خانه خارج نمی‌شود و دچار بیماری شده است. قشر مشغول به امور درمانی و بهداشتی نیز که از صبح تا شام با جامعه سروکار دارند به صورت طبیعی و ناخواسته با این موضوعات روبرویند و گاه مجبورند با همکاران خود یا شهروندان درگیر شوند. نمونه‌هایی که در این مجموعه از وضعیت کودکان، زنان باردار و دیگر اقشار آسیب‌پذیر نشان داده شده کاملا این نکته را به خواننده انتقال می‌دهد که جوامع به چترهای رفاهی بهداشتی و غذایی نیاز دارند و دولت‌ها نمی‌توانند این اقشار را به حال خود وابگذارند. پرستاران و راهبه‌ها تا حدی که بتوانند بر مقامات مسئول برای مداخله در این امور فشار وارد می‌آورند.

تولد و امید به آینده

بدون نمایش تولد در هر قسمت، این مجموعه به یک مجموعه داستان بسیار سیاه تبدیل می‌شد که تنها زشتی‌ها را به نمایش می‌گذارد و بیننده نمی‌تواند تا آخر هر قسمت تحمل کند یا مجموعه را دنبال کند. اما در درون همه‌ این زشتی‌ها هر روز تولدی رخ می‌دهد و افرادی به دنیا می‌آیند که از آن‌ها انتظار ساختن فردایی بهتر می‌رود. مخاطب به خوبی می‌بیند که این کودکان همه در شرایط مناسب به دنیا نمی‌آیند اما نفس زندگی آن‌چنان فرح‌بخش است که توازنی میان خوش‌بینی و بدبینی ایجاد می‌کند.

کنش‌گران حرفه‌ای

پرستاران و به ویژه راهبه‌های مجموعه کار خود را بدون داوری در مورد بیماران و مددجویان انجام می‌دهند. برای آن‌ها تفاوتی نمی‌کند که زن در حال زایمان خانه‌دار است یا مادر مجرد، کارگر جنسی است یا آواره، سیاه است یا سفید، یهودی است یا مسیحی، مسن است یا جوان. آن‌ها احساسات دارند و از این‌که پدری به خاطر دختر بودن نوزاد، وی و مادر را بی‌توجه ترک می‌کند ناراحت می‌شوند اما جدای از همه‌ این حرف‌ها کار حرفه‌ای خود را انجام می‌دهند. آن‌ها ممکن است در مواردی در زندگی افراد درگیر شوند اما حد را نگه می‌دارند.در مقابل، نهادهای شیعی در ایران هیچ‌گاه نتوانسته‌اند خدمت‌گزار مردم در امور بهداشتی و درمانی باشند چون انسان‌ها را به خوب و بد و دین‌دار و غیر دین‌دار تقسیم می‌کنند و با داوری با آن‌ها مواجه می‌شوند. آن‌ها همچنین خدمت به انسان را صرفا در هدایت وی به سوی آن‌چه درست می‌دانند محدود می‌کنند. در ایران سنت کمک به مردم از سوی روحانیون (همه مذکر) وجود نداشته چون آن‌ها خود را خادم مردم نمی‌دانند بلکه رهبر و هادی مردم برای سوق دادن آن‌ها به بهشت تصور می‌کنند. هنگامی که یک زن باردار به یکی از راهبه‌ها می‌گوید بدون ازدواج باردار شده و «آیا این ماجرا او را به زنی بدکاره تبدیل نمی‌کند؟» راهبه در پاسخ می‌گوید: «شما در اینجا به عنوان مادر آینده هستید و ما اینجا به عنوان ماما خدمت می‌کنیم. بگذارید پرسش از بدکاری و شر را کنار بگذاریم.»

چرا در ایران نه؟

اگر در جامعه‌ ایران شرایط فیلم‌سازی اجتماعی واقع‌گرایانه وجود داشت طبعا باید چنین مجموعه‌هایی در مورد شهرهای جنگ‌زده یا محلات سکونت جنگ‌زدگان در تهران و شیراز و دیگر شهرها و نیز بیغوله‌ها و حلبی‌آبادهای اطراف شهرها ساخته می‌شد. همچنین بسیاری از محلات شهرهای بزرگ ایران پس از جنگ و حتی امروز بسیار شبیه به لندن در دهه‌ پنجاه میلادی هستند و هزاران داستان ناگفته در مورد کلنجار رفتن شهروندان ایرانی با مشکلات همچنان ناگفته مانده‌ است. اگر آن‌قدر که فیلم‌های ایرانی بر موضوع خیانت به همسر و تبعات آن تمرکز دارند (چون حکومت شریعت‌مدار بر این موضوعات متمرکز است) به موضوعات مربوط به سلامت و بهداشت جسمی و روانی می‌پرداختند امروز وضعیت بهداشت و درمان کشور به گونه‌ای دیگر بود. فیلم‌سازی اجتماعی یکی از راه‌های موثر برای فعالان اجتماعی جهت انتقال ایده‌های خود است. اگر نهادهای مدنی در ایران فرصت فعالیت پیدا کنند و حکومت از بیان مشکلات اجتماعی احساس تهدید نکند (که احتمال آن اندک است چون حکومت‌های دیکتاتوری و ایدئولوژیک می‌خواهند جامعه را در شرایط آرمانی نشان دهند و هر نوع نمایش واقعیات، سیاه‌نمایی تصور می‌شود) با ظرفیت‌های فیلم‌سازی‌ای که در ایران وجود دارد انتظار می‌رود که ده‌ها مجموعه‌ تلویزیونی و صدها فیلم سینمایی با محوریت موضوعات اجتماعی و با رهیافت واقع‌گرایانه ساخته و نمایش داده شوند.  

 

انتشارات بیشتر ...