Search

English

داریوش شایگان؛ روایتگر جهان چهل تکه

داریوش شایگان، فیلسوف شهیر ایرانی پنجشنبه دوم فروردین ۱۳۹۷ در بیمارستان فیروزگر تهران درگذشت. او که در پنجم بهمن ۱۳۹۶ در اتاق کارش در تهران دچار سکته مغزی شده و به کما رفته بود در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان فیروزگر بستری بود و ساعت هفت و نیم صبح روز پنجشنبه چشم از جهان فروبست.

داریوش شایگان در سال ۱۳۱۴ در تهران به دنیا آمد. مادرش، «جلیه رولوگیدزه»، اهل گرجستان روسیه و پدرش، «محمدرحیم شایگان»، بارزگان ایرانی بود. او در خانواده‌ای چندفرهنگی و چندزبانی رشد کرد و به گفته خودش، در آن خانه: «زبان‌های گرجی، روسی [دایه‌ام روسی بود] تركی عثمانی و تركی آذری [كه پدرم با آن به مادرم جواب می‌داد] رایج بوده است». اما با این حال پدر داریوش شایگان نسبت به یادگیری زبان فارسی نیز حساسیت ویژه‌ای داشت. شایگان در کنار فارسی، فرانسه را نیز به خوبی و از همان کودکی آموخته بود.

پدر و مادر داریوش شایگان

او که دانش‌آموخته سوربن فرانسه بود، در تهران به مدرسه فرانسوی‌زبان سن لویی رفت و برای ادامه تحصیل به خارج از ایران رفت و با مدرک دکتری در رشته هندشناسی در سال ۱۳۴۷ به ایران بازگشت. سال ۵۷ از ایران رفت و پس از ۱۲ سال در سال ۶۹ دوباره به ایران بازگشت. خواهرش – یگانه شایگان – نیز دانش‌آموخته هاروارد و استاد فلسفه بود که در سال ۱۳۸۶ بر اثر ابتلا به سرطان در پاریس فوت کرد. پسرش – رحیم شایگان – که دکترایش را از هاروارد گرفته است، نیز رییس کرسی ایران‌شناسی در دانشگاه کالیفرنیا (یو سی ال ایاست.

شایگان پیش از انقلاب مرکز ایرانی «مطالعه فرهنگ‌ها» را در سال ۱۹۷۶ تاسیس کرد که پروژه‌ای گسترده بود. برای مثال به پیشنهاد آقای «رضا قطبی» – مدیر وقت تلویزیون – ۴۰ هزار جلد کتاب به ارزش یک میلیون دلار در حوزه علوم انسانی و هنر به زبان‌های مختلف فارسی، عربی، فرانسه و انگلیسی خریداری شد و کتابخانه بزرگی تاسیس کردند. هدف از تاسیس این مرکز این بود که برای هر فرهنگ جهانی یک مجموعه تهیه شود؛ به‌خصوص با فرهنگ‌های آسیایی مانند چین، هند و ژاپن – که ارتباط ایران با آن‌ها قطع شده بود – دوباره ارتباط برقرار شود. برای این منظور قرار بود ایران، یک شعبه در قاهره، یک شعبه در دهلی و یک شعبه در توکیو تاسیس کند.

 داریوش شایگان در دوران تحصیل در انگلستان

شایگان‌ در اوایل‌ دهه‌ ۱۹۷۰، استاد هندشناسی‌ و فلسفه‌ مقایسه‌ای‌ در دانشگاه‌ تهران‌ بود. تلاش‌هایش‌ را صرف‌ مطالعه‌ مقایسه‌ای‌ تمدن‌های‌ غیرغربی‌ از قبیل‌ چین‌، ژاپن‌، هند، مصر و ایران‌ می کرد؛ او در ۱۹۷۷ کنفرانس‌ بین‌المللی‌ گفتگوی تمدن‌ها را در تهران‌ برگزار کرد که‌ به‌ یکی‌ از مسائل‌ اساسی‌ مواجهه‌های‌ بیناتمدنی‌ اختصاص‌ داشت‌ و با جوهره‌ گفتگو تماس‌ پیدا می‌کرد. پس بیراه نبود که شایگان در سال ۲۰۱۰ برنده جایزه جهانی «گفتگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها» از دانشگاه آرهوس دانمارک بشود. «هانس کولر» – نماینده کمیته اهداکننده جایزه – در آن مراسم گفت: «پروفسور داریوش‌ شایگان‌ یک‌ نظریه‌ فلسفی‌ را بسط‌ و گسترش‌ داده‌، آنچه‌ امروزه‌ تحت‌ عنوان‌ گفتگوی‌ تمدن‌ها مورد بحث‌ قرار گرفته‌ و اشاعه‌ یافته‌ است‌، اصطلاحی‌ است‌ که‌ واقعاً خود وی‌ واضع‌ آن‌ است.»‌ اما از نظر شایگان بحثی که «محمد خاتمی» – رییس جمهور اسبق جمهوری اسلامی – به عنوان گفتگوی تمدن‌ها آغاز کرد نسبتی با پروژه فکری شایگان نداشت:‌ «بحث گفت‌وگوی تمدن‌ها در دولت اصلاحات مطرح شد که البته من هرگز به خط‌‌مشی آن‌ها پی نبردم.»

با وقوع انقلاب اسلامی، شایگان به فرانسه بازگشت و در آن‌جا به درخواست «کریم آقاخان»، موسسه‌ای برای انتشار آثار ناتمام هانری کربن (ایران‌شناس، اسلام‌شناس و شیعه‌شناس فرانسوی) با همکاری «شاهرخ مسکوب» تاسیس کرد. بعد از بسته‌شدن این موسسه او به واشنگتن رفت و موسسه «ایران نامه» را اداره کرد. سپس در سال ۱۹۹۱ به ایران بازگشت. پس از بازگشت به ایران با همکاری آقایان همایون‌پور، خرمشاهی و فانی نشر «فرزان روز» را تاسیس کردند. اگرچه این همکاری عمر کوتاهی داشت اما در آن دوره کوتاه نیز حدود ۳۵۰ جلد کتاب منتشر شد؛ کتاب‌هایی که به گفته خود شایگان بیش‌تر در زمینه هنر و فلسفه بود و مردم را به تفکر وا می‌داشت.

سال ۱۹۸۶ در فرانسه

شایگان صرفا در زمینه فلسفه و مباحث آکادمیک فعال نبوده است. او به گفته خود رمان زیاد می خواند و البته دستی هم در نوشتن داشت. شایگان که پس از انقلاب اسلامی بیش‌تر به فرانسه می‌نوشت، در سال ۲۰۰۴ به علت نوشتن رمان «سرزمین سراب‌ها» به زبان فرانسه برنده جایزه «آدلف» از انجمن نویسندگان فرانسه شد. او در سال ۲۰۱۱ نیز مدال عالی ادبیات و زبان فرانسه را از آن خود کرد و همچنین نشان عالی دولت فرانسه با امضای «فرانسوا اولاند» – رییس جمهور وقت فرانسه – تقدیم او شد. این‌ها بخشی از جوایز و نشان‌هایی بود که داریوش شایگان دریافت کرده است.

اما بخش مهمی از زندگی شایگان به کتاب‌های تاثیرگذار او بر می‌گشت. از جمله کتاب‌های بسیار مهم داریوش شایگان که وجهه پژوهشی بسیار بالایی دارد، کتاب «ادیان و مکتب‌های فلسفی هند» است. او این کتاب را در دهه ۲۰ زندگی خود نگاشت. شایگان درباره جایگاه هندوستان چنین می‌نویسد: «هند در قلب آسیا همان جایگاه محوری و خلّاقی را به خود اختصاص می‌دهد، که یونان در غرب. اگر بتوان یونان را از دیدگاه غربی، معجزه‌ای در عرصه تفکر به شمار آورد، از دیدگاه آسیای بزرگ، این هند است که همان نقش اعجازآمیز را ایفا می‌کند.» شایگان این کتاب را «تنها کتاب نسبتاً کامل و منحصر‌به‌فرد راجع به ادیان و مکاتب فلسفی هند» می‌داند و متاسف است از این‌که پس از این کتاب دیگر تحقیقی همسنگ آن درباره چنین موضوعی نوشته نشد. این کتاب نخستین بار در سال ۱۳۴۶ و از طرف انتشارات دانشگاه تهران منتشر شد.

 روی جلد کتاب ادیان و مکاتب فلسفی

«آسیا در برابر غرب» و «افسون‌زدگی جدید: هویت چهل‌تکه» دو اثر مهم دیگر داریوش شایگان هستند که با فاصله‌ای چنددهه‌ای نگاشته شده‌اند و به تعبیر برخی از منتقدان، شایگان در کتاب دوم علیه برخی از ایده‌های خود در کتاب نخست برخاست. «آسیا در برابر غرب» در دهه ۵۰ شمسی نوشته شد. شایگان در آن به انتقاد از وادادگی تفکر و تمدن آسیایی در برابر مدرنیته غربی می‌پردازد و می‌نویسد: «ما بازماندگان تمدن‌های آسیایی هم دچار هگل هستیم هم دچار مارکس؛ بی‌آنکه از روح و تحول بدانیم و بی‌اطلاع به بحث درباره سلوک عقلی و جبر زمانه و مبارزه طبقاتی می‌پردازیم. تقدیر تاریخی ما این است که از تاریخ غرب عقب مانده‌ایم و بسته به برداشتمان از تاریخ تفکر غرب دانستن این‌که عقب مانده‌ایم سودمند یا زیان‌بخش است و به قول هگل فلسفه تاریخ و تاریخ فلسفه چنان درهم آمیخته که تفکیک آن امکان‌پذیر نیست. این ناآگاهی به این واقعیت برمی‌گردد که فرصتی برای انتخاب نداشته‌ایم.»

اما در «افسون‌زدگی جدید: هویت چهل‌تکه» شایگان دیگر در پی در مقابل هم قراردادن تفکر آسیایی و تفکر غربی نبود. در این کتاب همچنان که از نام آن بر می‌آید، شایگان هویت انسان را در دنیای امروز هویتی چهل‌تکه و برخاسته از سرچشمه‌های گوناگون می‌داند. به تعبیر خود او «حقیقت مطلق»ی وجود ندارد و: «ما وارد دوره تفسیر شده‌ایم، بین خطا و واقعیت دیگر نوری وجود ندارد و هر کس حقیقت را آن‌طور که مایل است تفسیر می‌کند». او تاکید می‌کند که دیگر هیچ فرهنگی به تنهایی توان آن را ندارد که آگاهی وسعت‌یافته بشر امروزی را تامین کند. هویت‌ها چندگانه شده‌اند و پدیده‌های چندفرهنگی تبدیل به امری آشنا در دنیای امروز شده است. از این رو ست که او تعبیر «مهاجر» را – فرای معنای دم‌دستی – برای انسان امروزی به کار می‌گیرد.

داریوش شایگان در کنار عباس کیارستمی؛ هر دوی آنان درگذشته اند

شاید با توجه به این توان تحول‌یابی فکری و خودانتقادی‌ها ست که داریوش شایگان را «یک روشنفکر واقعی» می‌خواندند که جزم و تعصب در پروژه‌های فکری او راهی نداشت. دکتر «میلاد عظیمی» او را برخوردار از یک «جهان‌بینی ملایم معتدل» می‌خواند که به گسترش فضای گفتگو کمک می‌کرد. او درباره شایگان می‌گوید: «داریوش شایگان یک روشنفکر واقعی است. به این معنا که آزاد‌اندیش است و بی‌تعصب است و جزم‌اندیش نیست. منادی و مروج گفت‌وگوست و به تعمیم و تعمیق فضای گفت‌وگو کمک کرده است. جستجوگر و متامل است. نقاد و نقدپذیر است. اهل هیاهو و هوچی‌گری و عوام‌فریبی نیست. اهل رواداری و مدارا و مروت است. تند‌خو نیست. متین و آهسته و معتدل و مسالمت‌جوست … .»

شاید بتوان به حساب همین خودانتقادی و عدم تعصب و روح جستجوگرانه گذاشت که داریوش شایگان در یکی از آخرین گفتگوهایش عملا خود و روشنفکران دهه ۴۰ و ۵۰ را «پرت» بخواند و معترف باشد که آن نسل «گند زد!». شایگان که در مقطع انقلاب اسلامی از هواداران تغییر بود، در گفتگویی که با نشریه «اندیشه پویا» داشت به سختی از خود و همفکران همدوره‌اش انتقاد کرد. او در بخش‌هایی از این گفتگو چنین گفت: «ایران در سال‌های دهه‌های چهل و پنجاه داشت جهش می‌کرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن موقع جلوتر بودیم، ولی بعد آن‌ها پیش افتادند و موفق‌تر شدند. علت عدم موفقیت ما به نظر من این است که ما شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. حالا چرا؟ نمی‌دانم. همچنین ما روشنفکران آن دوره هم پرت بودیم و تحلیل درستی از جایگاه خود در جامعه و جامعه خود در جهان نداشتیم.»

انتشارات بیشتر ...