Search

English

عزت‌الله فولادوند؛ متفکری در جست‌وجوی خرد و آزادی

کم‌تر کتاب‌خوانده‌ علاقه‌مند به حوزه‌های مختلف فلسفه، ادبیات، سیاست و تاریخ است که نام عزت‌الله فولادوند را نشنیده باشد و از فراوان ترجمه‌های خوب این مترجم برجسته بهره‌مند نشده باشد. عزت‌الله فولادوند متفکر و مترجمی پرکار است که به دلیل فروتنی علمی‌ای که دارد برخی شاید او را نشناسند.

جد مادری عزت‌الله فولادوند نصرالله امیراعظم نام داشت و جد پدری‌اش عزیزالله‌خان فولادوند. جد بزرگ پدری او عبدالله خان فولادوند بود که رئیس ایل بختیاری فولادوند بود. پدرش غلام‌رضا فولادوند در دوره رضاشاه، قاضی دادگستری بود. او در شهرهای مختلف ایران در دادگستری کار می‌کرد و عاشق ادبیات فارسی، خصوصا سعدی بود. غلام‌رضا فولادوند در دوره‌ای استاندار خوزستان بود و دوره‌ای دیگر استاندار فارس. همچنین پدر نماینده‌ دوره‌ هفدهم مجلس شورای ملی بود. پدر دوستدار مصدق بود؛ بر خلاف عموی عزت‌الله که او هم نماینده مجلس بود و مخالف مصدق.(گفت‌وگو با عزت‌الله فولادوند، ماهنامه اندیشه پویا، شماره ۴۱)

عزت الله فولادوند درباره کیفیت علاقه پدر و مادرش به ادبیات فارسی می‌گوید: «پدر و مادرم هر دو به ادبیات فارسی علاقه‌ وافری داشتند. پدرم نه تنها عاشق بلکه معتقد به شیخ بزرگوار، سعدی بود و معتقد بود، کسی که سعدی را خوب بخواند و بفهمد و به معانی آن پی ببرد، کم‌تر دچار اشتباه می‌شود و همین اعتقاد سبب می‌شد که کلیات سعدی، خیام، شاهنامه در بیشتر خانواده‌های باسواد نه تنها در دسترس باشد، بلکه خوانده و از بر شود و بچه‌ها را تشویق و وادار به خواندن ابیات برجسته می‌کرد».

Related image

پدر عزت الله فولادوند سیاستمداری ادب دوست بود که علاقه‌مند بود پسرش پزشک شود

عزت‌الله فولادوند خاطره‌ای نیز از محمد مصدق در خانه‌شان به یاد دارد: «یک روز عصر دکتر مصدق به منزل ما آمد برای دیدن پدرم. پدر من و برادرم را هم صدا زد تا در جلسه حاضر باشیم. دکتر مصدق مرد مهربان و آرامی بود. در اثنای صحبت بود که به فکر فرو رفت و بعد از لحظه‌ای سکوت گفت که‌ ای کاش این مملکت نفت نداشت.» عزت‌الله فولادوند در همین گفتگو از چند باری می‌گوید که در دوران نوجوانی به منزل قوام‌السلطنه رفته بود. می‌گوید یک بار او و برادرش از قوام خواستار نصیحتی شدند که قوام به آنان گفت: « بعد از هفتاد سال عمر و پنجاه سال کار سیاسی در این مملکت به این نتیجه رسیده‌ام که این مملکت جای زندگی نیست». (اندیشه پویا، شماره ۴۱)

عزت‌الله بهترین سال‌های عمر خود را تحصیل در دوره دبیرستان در ایران می‌داند. اما با این حال پس از سپری کردن مدتی از سال‌های دبیرستان در ایران، برای تحصیل در حال و هوایی دیگر به خارج از کشور رفت. او دوران دبیرستانش را در یک مدرسه شبانه‌روزی در انگلستان سپری کرد. فولادوند می‌گوید که قرار نبود پدر او را برای تحصیل به خارج کشور بفرستد اما اصرار او در همان نوجوانی پایش را به مدرسه‌ای شبانه‌روزی در انگلستان باز کرد. مدرسه‌ای شبانه روزی که فقط او و یک دانش آموز دیگر خارجی بودند و باقی دانش آموزان انگلیسی بودند.

Related image

 اتاقی که در آن دست به ترجمه‌های ماندگاز زده است

او می‌گوید که در زندگی‌اش همواره به سختی و انضباط عادت داشته است و این عادت را مدیون و مرهون همان سه سالی بوده است که در عنفوان جوانی در مدرسه‌ شبانه‌روزی در انگلستان گذرانده است. غلام‌رضا فولادوند دوست داشت که فرزندش طبیب بشود از این‌رو به پاریس رفت و به رشته‌ پزشکی وارد شد اما اندکی بعد به پدر نامه‌ای نوشت و از قصدش برای ترک رشته‌ پزشکی سخن گفت. او برای پدر نوشت: «می‌ترسم من هم مثل مرحوم دکتر قاسم غنی بشوم که مطبش همیشه جای فضلا و ادبا بود که می‌نشستند و صحبت می‌کردند و از پزشکی خبری نبود». (اندیشه پویا، شماره ۴۱)

تغییر سرنوشت عزت‌الله فولادوند از یک کتاب‌فروشی نزدیک دانشکده‌ پزشکی شروع شد. روزی که او خسته از دانشکده بیرون می‌آمد در کتاب‌فروشی در حوالی دانشکده کتاب «مصائب فلسفی راسل» را خریداری می‌کند و همان شب آن را می‌خواند. او تا آن زمان نامی از برتراند راسل نشنیده بود اما این نام ناآشنا کاری کرد که او به فلسفه علاقه‌مند بشود و برای این علاقه‌مندی از اروپا به آمریکا سفر کند. پدر اما مخالفتی با این کار پسر نداشت اما برایش نوشت که رشته‌ای که انتخاب کرده‌ای، رشته‌ی شیرین اما بی‌حاصلی است.

وی که رضایت پدر را کسب کرده است می‌شود دانشجوی رشته‌ فلسفه دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده آمریکا. او فلسفه خواند و پایان‌نامه‌اش را درباره کانت نوشت و نتیجه‌ دفاع از این پایان‌نامه نمره‌ی A بود که نصیب این دانشجوی ممتاز شد. عزت‌الله فولادوند پس از پایان تحصیلات به ایران بازمی‌گردد و در بخش دفتری شرکت نفت استخدام می‌شود. دو سال را در جنوب ایران می‌گذراند و پس از آن به تهران می‌آید و در اداره مرکزی کنسرسیوم نفت در خیابان شاه مشغول به کار می‌شود.

Related image

در کنار مصطفی ملکیان؛ متفکر نامبردار ایرانی

او در تهران با طاهره صفارزاده، شاعر و مترجم ایرانی همکار می‌شود. صفارزاده از او می‌خواهد که دست به ترجمه بزند. صفارزاده به همراه فولادوند به موسسه فرانکلین می‌روند. فولادوند در فرانکلین از جمله به ترجمه «گریز از آزادی»، نوشته‌ی اریک فروم دست می‌زند.

فولادوند در مورد ترجمه «گریز از آزادی» می‌گوید: «این اولین کار من بود و در ازای آن مقطوعا ۴۹۵۰ تومان گرفتم و دیگر هرچه چاپ شد بنده ریالی دریافت نکردم. کتاب از همان ابتدا موفقیتی کسب کرد و با اینکه در پنج هزار نسخه چاپ شده بود به زودی به چاپ بعدی رسید و بدون اینکه کسی اطلاعی به من بدهد برنده جایزه ترجمه ممتاز از سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) در رشته علوم اجتماعی پیشرفته شد.»

عزت‌الله فولادوند پس از ترجمه‌ این دو اثر به سرتاغ آثار هانا آرنت، فیلسوف آلمانی می‌رود. شاید بتوان از معروف‌ترین ترجمه‌های عزت‌الله فولادوند بتوان به کتاب معروف و بحث‌انگیز «جامعه‌ی باز و دشمنان آن» اشاره کرد. ترجمه‌ این کتاب باعث آشنایی بسیاری از کتاب‌خوان‌های ایرانی با ریموند پوپر شد.

Image result for ‫غلام رضا فولادوند + عزت الله فولادوند‬‎

فولادوند اثر تاریخ ساز پوپر را به فارسی ترجمه کرد

عزت‌الله فولادوند پس از پیروزی انقلاب اسلامی از شرکت نفت پاکسازی شد. رئیس به فولادوند خبر داد که کمیسیون پاکسازی تصمیم بر بازنشستگی پیش از موعد او گرفته است. خود فولادوند در گفتگو با نشریه اندیشه پویا می‌گوید این پاکسازی تصمیم «نیروهای توده ای و متعصب» بود. اما این اتفاق تاثیر منفی در روحیه فولادوند نگذاشت. به گفته خودش این یک «توفیق اجباری» بود. با روزی ۱۲ ساعت فعالیت شدید در حوزه ترجمه سعی کرد این اتفاق تلخ را به یک فرصت شیرین تبدیل کند. در واقع این پاک‌سازی مصداق بارز «عدو شود سبب خیر» بود و پس از این مساله بود که فولادوند به مترجمی تمام‌وقت تبدیل شد که سودش به جامعه‌ علمی و فرهنگی ایران رسید.

اتفاق دیگری که باعث شد عزت‌الله فولادوند بیش‌تر و بیش‌تر به کار بپردازد خروج همسر و. دو دخترش از ایران بود. آن‌ها سال ۱۳۵۹ از ایران خارج شدند و دیگر به ایران بازنگشتند: «مادر همسرم آلمانی بود. برای دیدار مادر و خانواده اواخر تابستان به فرانسه رفتند. من هم اسم بچه‌ها را در مدرسه دوزبانه نوشتم. خانم تلفن کرد که پروازی که توانسته بگیرد برای دو روز بعد از اول مهر است و به مدرسه اطلاع بدهم که در جریان باشند. روز ۳۱ شهریور صدام حسین به ایران حمله کرد و فرودگاه‌ها بسته شد و بچه‌ها و خانمم ماندنی شدند و بعد هم تصمیم‌شان این شد که دیگر به ایران برنگردند.»(اندیشه پویا، شماره ۴۱)

عزت‌الله فولادوند علی‌رغم همه‌ این حوادث در ایران ماند و به کارکردن ادامه داد و از جمله مترجمانی شد که نام او به عنوان مترجم بیش از خود اثر و صاحب آن، توجه مخاطبان را جلب می‌کند. او این نامبرداری در ترجمه را از جمله مرهون همت خود در فارسی خوانی و فارسی دانی است. چنانکه خود بر این باور است که زبان فارسی در انتقال اصطلاحات و مفاهیم زبان فقیری نیست و این مترجمان کم سواد هستند که فقر زبانی دارند: «آنچه حتما باید در نظر داشت و معمولا از آن غفلت می‌شود گنجینه پهناور و گران‌بهای ادب فارسی و آثار حکمای فارسی زبان است. برای بسیاری از اصطلاحاتِ مشکل‌آفرینِ علوم انسانی و فلسفه غرب با کندوکاو و حوصله می‌شود معادل‌های زیبا در زبان ما پیدا کرد. زبان فارسی زبانِ پر‌سابقه و ورزش کرده‌ای است که قرن‌ها با مشکلات علمی دست و پنجه نرم کرده است. ما نباید بی‌اطلاعی و کاهلی خودمان را به حساب فقر زبان فارسی بگذاریم.»

علی‌رغم این‌که گفته می‌شود کتاب و کتاب‌خوانی در ایران چندان علاقه‌مند ندارد اما آثار عزت‌الله فولادوند همواره با استقبال خوبی روبه‌رو بوده است. عزت الله فولادوند بالغ بر ۵۰ کتاب ترجمه کرده است و کتاب‌هایی از او نیز در دست انتشار است. از ترجمه‌های برجسته عزت الله فولادوند می‌توان به این‌ها اشاره کرد:

۱ – اریش فروم، گریز از آزادی، چاپ اول ۱۳۴۸ برنده جایزه ترجمه ممتاز در رشته علوم اجتماعی پیشرفته از سازمان آموزشی و علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) ۱۳۵۰

۲ – هانا آرنت، خشونت، چاپ اول ۱۳۵۹

۳ – هانا آرنت، انقلاب، چاپ اول ۱۳۶۱

۴ – کارل پوپر، جامعه باز و دشمنان آن، چهار جلد، ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۹

۵ – اشتفان کورنر، فلسفه کانت، چاپ اول ۱۳۶۷ ، برنده جایزه کتاب سال ۱۳۶۹ جمهوری اسلامی ایران در فلسفه.

۶ – هنری استوارت هیوز، آگاهی و جامعه، چاپ اول ۱۳۶۹ ، برنده جایزه کتاب سال ۱۳۷۰ جمهوری اسلامی ایران در علوم اجتماعی.

۶ – برایان مگی، فلاسفه بزرگ، آشنایی با فلسفه غرب، چاپ اول ۱۳۷۲

۷ – کوئنتین اسکینر، ماکیاولی، چاپ اول ۱۳۷۲

۸ – مارتا نوسباوم، ارسطو، چاپ اول ۱۳۷۴

۹ – کارل یاسپرس، زندگینامه فلسفی من، چاپ اول ۱۳۷۴

۱۰ – خرد در سیاست، مجموعه ۳۷ مقاله فلسفی و سیاسی، گزیده و نوشته و ترجمه عزت الله فولادوند، چاپ اول ۱۳۷۶

۱۱ – راجر سالیوان، اخلاق در فلسفه کانت، چاپ اول ۱۳۸۰

۱۲ – باربارا تاکمن، برج فرازان، چهره جهان پیش از جنگ جهانی اول ۱۸۹۰ – ۱۹۱۴ ، چاپ اول ۱۳۸۰ ، برنده عنوان کتاب ممتاز سال ۱۳۸۰ جمهوری اسلامی ایران.

۱۳ – کارل یاسپرس، نیچه و مسیحیت، چاپ اول ۱۳۸۰

۱۴– فردریش فون هایک، در سنگر آزادی، چاپ اول ۱۳۸۲

انتشارات بیشتر ...