و هنوز در حرکت است
جمله «هنوز در حرکت است» عبارتی است که گفته میشود گالیله، فیزیکدان، ریاضیدان و فیلسوف ایتالیایی در سال ۱۶۳۶ میلادی در دادگاه تفتیش عقاید خود بر زبان آورد. البته هیچ مدرک متقن و موثقی از اینکه گالیله این سخنان را در دادگاه بر زبان آورده باشد وجود ندارد. اولبار جوزف بارتی در کتابی که در سال ۱۷۵۷ به انگلیسی نوشته است، آورده است که آن هنگام که گالیله را به دلیل توبهاش آزاد کردند نگاهی به آسمان و پس از آن به زمین کرد و پایی بر زمین کوفت و در حالی متفکرانه گفت: هنوز هم در حرکت است زمین.(And yet it moves) گالیله در سال ۱۶۱۰ میلادی به دلیل انتشار دانستههای علمیاش در تایید نظر کوپرنیک مبنی بر ثابتنبودن زمین و گردش آن به دور خورشید از سوی کلیسا بازجویی و تفتیش شد
فیزیکدان، ریاضیدان و فیلسوف ایتالیایی
کلیسا گفت که این نظر گالیله مخالف نص صریح کتاب مقدس است. گالیله در نامهای به دوشش کریستینا مینویسد: «اگر بستن دهان فقط یک شخص کفایت میکرد، محو کردن و عقیده و مکتب جدید از جهان بسیار آسان میبود؛ این شاید اعتقاد کسانی است که قضاوت دیگران را بر حسب قضاوت خودشان میسنجند و بنابراین گمان میکنند که امکان ندارد چنین نظری ماندگار باشد و پیروانی پیدا کند. اما موضوع طور دیگری پیش میرود. زیرا رسیدن به این هدف نه فقط مستلزم ممنوعیت کتاب کپرنیک و نوشتههای دیگر مولفان و پیرو همان مکتب است، بلکه تحریم تمامی علم نجوم را ایجاب میکند؛ به علاوه باید مردم را از نگریستن به آسمان هم نهی کرد تا نبینند که مریخ و زهره گاهی خیلی نزدیک به زمین و گاهی بسیار از آن دورند.» (ماهنامه مهرنامه، شماره ۸ ص ۱۸۹، دیماه ۱۳۸۹) با فشار کلیسا، گالیله مجبور شد توبهنامه بنویسد. او در توبهنامهاش نوشت: «من، گالیلهئو گالیلهئی، فرزند وینچنزو، اهل فلورانس در هفتادمین سال زندگی در مقابل شما به زانو درآمدهام و در حالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دستهای خود لمس میکنم توبه میکنم و ادعای واهی حرکت زمین را انکار میکنم و آنرا منفور و مطرود مینمایم.»
قرار بود که کشیش بشود اما پدرش او را به تحصیل در رشته پزشکی دانشگاه پیزا فرستاد
گالیله در ادامه میگوید: «با هدایت عالیجنابان و طلب مغفرت از درگاه پروردگار آشکارا میگویم: این نظر که خورشید ثابت است و زمین به دور آن میچرخد، نظری سخیف و باطل است که هرگز نباید در جایی تدریس و اشاعه شود. من برائت ابدی خود را از این نظریه اعلام میکنم. حقیقت روشن این است که زمین مسطح و ثابت است، این خورشید و ستارگان هستند که پیوسته دور زمین میچرخند. در برابر سروران گرامی و همه مسیحیان مایل هستم کمترین شائبه بیایمانی را از خود دور کنم. با قلبی پاک و ایمانی استوار از چنین افکار کفرآمیز برائت میجویم. سوگند میخورم که نه به صورت کتبی و نه به شکل شفاهی کلمهای بر خلاف کلام مقدس خداوند ادا نخواهم کرد. در برابر شما اعلام میکنم که اینک به بطلان و نادرستی عقاید پیشین خود واقف شدهام و نور ایمان به قلبم تابیده است. اکنون هر حکم و جزایی که برایم تعیین شود با میل و رغبت خواهم پذیرفت. در پایان متذکر میشوم که برای کسب اطمینان از صحت و دقت اعترافات خود، هر آنچه در اینجا گفتم را پیش از این با شعور و هشیاری کامل با خط خود روی کاغذ آوردهام، تا هیچ خللی در آن راه نیابد.» گالیله تنها چند ماه قبل از این «ندامتنامه» و در ژانویه سال ۱۶۳۳ در نامهای خطاب به دوست خود الا دیوداتی نوشت که به نظر او متون دینی را نباید در الفاظ ظاهری آن فهم کرد.
او در آن نامه مینویسد: «اگر بپرسیم که ماه و خورشید و ستارگان، حالات و حرکات آنها از کجا آمده است، پاسخ میشنویم که آنها را پروردگار آفریده است. اگر بپرسیم کتاب مقدس از کجا آمده؟ باز گفته میشود که اثر روحالقدس است، یعنی از جانب پروردگار آمده است. حالا میپرسیم پس چگونه است که کتاب مقدس چیزهایی میگوید که با جریان حقیقی امور در تضاد آشکار است و تنها فهم عوام را راضی میکند؟ در کتاب مقدس بندهایی هست که برداشت لفظی و مستقیم از آنها چیزی جز کفر و گمراهی نیست، زیرا خداوند را آکنده از نفرت و بیداد نشان میدهد … پرسش من این است: چرا باید برای فهم جهانی که خلقت خداست، به گفتار خداوند بنگریم به جای آنکه به کردار او توجه کنیم؟ آیا کردار کمتر از گفتار اهمیت دارد؟ من سؤال میکنم: اگر امروز فردی معتقد به حرکت زمین را کافر بدانیم، فردا که یقین حاصل کردیم که زمین واقعا حرکت میکند، آیا کلیسا با مشکلی جدی روبرو نمیشود؟ به نظر من هرجا کلام خداوند با امور واقعی در تضاد قرار گیرد، باید به امور واقعی تکیه کنیم؛ زیرا کلام خداوند برای اقناع عوام است و درست برای تأمین همین منظور به خداوند خصوصیاتی ناشایست نسبت میدهد. از یاد نبریم که کتاب مقدس تنها به پرسشهای روحی بشر جواب میدهد. از این رو نباید به ظاهر این متن تکیه کرد.» گالیله به حبس ابد محکوم میشود اما به دلیل پیری به او اجازه دادند که در خانه خود در فلورانس بماند. گالیله در پانزدهم فوریه سال ۱۵۶۴ میلادی در شهر پیزای ایتالیا دیده به جهان گشود. او ابتدا قرار بود که کشیش بشود اما پدرش او را به تحصیل در رشته پزشکی دانشگاه پیزا فرستاد. او طب را رها کرد و به ریاضیات پرداخت و در سال ۱۵۸۸ در همان دانشگاه به عنوان مدرس ریاضیات به کار مشغول شد. سه سال پس از آن به دانشگاه پادوا رفت و به تدریس هندسه، مکانیک و نجوم پرداخت. او تا سال ۱۶۱۰ در همین دانشگاه به پژوهش و آموزش و تحقیق پرداخت و بیشترین دستاورد علمیاش مربوط به همین دوره است. گالیله با «مارینا گامبا» رابطه داشت و از او صاحب دو دختر و یک پسر شد اما هیچگاه با یکدیگر ازدواج نکردند. گالیله در هشتم ژانویه سال ۱۶۴۲ درگذشت. در همین سال نیوتن فیزیکدان انگلیسی به دنیا آمد که بر پایه نظریات گالیله فیزیک مدرن را متحول کرد.
در سال ۱۹۹۲ پاپ ژان پل دوم محاکمه گالیله را «سوءتفاهمی دردناک» وصف کرد
در سال ۱۹۴۲ یعنی حدود چهار قرن پس از مرگ گالیله و در سال ۱۹۹۲ پاپ ژان پل دوم محاکمه گالیله را «سوءتفاهمی دردناک» وصف کرد. او گفت که مشاوران کلیسا درباره گالیله اشتباه کردهاند و پرونده گالیله را مختومه اعلام کرد. پروندهی گالیله در نزد کلیسا پس از چهار سال بررسی مختومه اعلام شد اما باید گفت که پرونده نزاع علم و مذهب همچنان باز است و شاید مشخص نباشد که این نزاع تاریخی چه زمان به پایان خود میرسد.