Search

English

مدارس ایرانی در اختیار روحانیت شیعی

«اگر حکومتی، آموزش و پرورش را در اختیار داشته باشد، آینده را در اختیار دارد».

این سخن یکی از مشهورترین چهره‌های «فرهنگی» جمهوری اسلامی است؛ «غلامعلی حداد عادل». او با خامنه‌ای نسبت خانوادگی دارد، در دوره‌ای رییس مجلس شورای اسلامی بوده است، استاد دانشگاه تهران است، اشعار و نوشته‌های او در کتب درسی منتشر می‌شوند، رییس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی است و موارد دیگری که حاکی از نفوذ گسترده او در لایه‌های قدرت و سیاست‌گذاری‌های فرهنگی در جمهوری اسلامی است. از این رو این سخن از زبان او بیان یک باور شخصی نیست؛ بلکه راوی ذهنیتی‌ست که بر تصمیم‌گیری‌های آموزشی جمهوری اسلامی مسلط است. 

پیوندی که حدادعادل بین بسط ایدئولوژی شیعه با تحت‌اختیار داشتن مدارس و آموزش کشور برقرار می‌کند را در این جملات او با وضوح بسیار بیشتری می‌توان دریافت: «در همه جای جهان اسلام شیعیان از نظر مدرسه‌داری بی‌پناه هستند. شیعیانی که در دنیا پراکنده هستند امروز چشم امید‌شان به جمهوری اسلامی ایران دوخته شده است؛ فکر می‌کنند بالاخره کشوری وجود دارد که اعتقاد آنها حاکم است و می‌توانند ذهناً، قلباً و روحاً به آنجا تکیه کنند».

بر این اساس است که این روند آموزشی ۴۰ ساله در جمهوری اسلامی را می‌توان فهمید و از آن تصویری کلی بدست آورد. روندی که دکتر «سعید پیوندی» – جامعه‌شناس و متخصص حوزه آموزش – درباره آن از تعبیر «لشکرکشی ایدئوژیک دولتی» به مدارس یاد می‌کند.

جمهوری اسلامی ولی در سال‌های اخیر حتی به این هم قانع نشده است و در حال تلاش است که مدارس را به شعبه‌هایی مقدماتی از حوزه‌های علمیه تبدیل سازد. در این راه حضور رسمی روحانیون و طلاب در مدارس در دستور کار بالاترین لایه‌های تصمیم‌گیری در آموزش و پرورش قرار دارد. چنانکه همین یک ماه پیش یعنی در بهمن ۹۸ مشاور وزیر آموزش‌وپرورش از ساماندهی و حضور بیشتر طلاب جوان در مدارس خبر داد و گفت: «حوزه علمیه با برخورداری از ظرفیت بزرگ و کاملاً موثر و توانمند در بخش‌های پژوهشی و تبلیغی، می‌تواند بازوی توانمند آموزش و پرورش در تربیت دینی و اعتقادی دانش آموزان باشد».

حضور روحانیت در مدارس سیاست رسمی جمهوری اسلامی است

در دی ماه‌ ۹۷ نیز مدیرکل آموزش‌ و پرورش خراسان رضوی از حضور روحانیون در مدارس دفاع کرد و آن را مستند به «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» دانست. او تاکید کرد که آموزش و پرورش باید از آموزش صرف فاصله بگیرد و تبدیل به یک «دستگاه تعلیم و تربیت فرهنگی و تربیتی» بر اساس «آموزه‌های دینی و اسلامی» شود. او در سخنی بسیار صریح که می‌تواند عمق نیست و خواسته سیاست‌گذاران فرهنگی را برساند گفت: «آموزش و پرورش وجوه مشترك بسيار با حوزه علميه دارد و بايد قرابت ما با حوزه علميه بيشتر شود».

«سعید پیوندی» که در دانشگاه سوربون به تدریس جامعه‌شناسی مشغول است در انتقاد از پدیده حضور گسترده روحانیون در مدارس به این نکته اشاره کرده بود که این اقدامات در حالی در مدارس ایران می‌خواهند پیاده شوند که نظام آموزشی ایران پیش از این اقدامات نیز «یکی از بسته‌ترین و ایدئولوژی‌زده‌ترین نظام‌های آموزشی تمام دنیا» محسوب می‌شد. اشاره او به فعالیت‌های آموزشی در حوزه دین و مذهب است که حالت اجباری نیز دارند که به گفته او حدود یک چهارم زمان آموزشی را در بر می‌گیرند. برای نشان‌دادن حجم بالای فعالیت‌های آموزش دینی در مدارس ایران – حتی پیش از حضور روحانیون – کافی‌ست به این نکته از دکتر پیوندی اشاره کنیم که این میزان از فعالیت مذهبی در مدارس سه برابر بیش از متوسط کشورهایی است که در برنامه درسی آن‌ها، آموزش دینی نیز گنجانده شده است!

سعید پیوندی در نهایت در کنایه به مسئولین و سیاست‌گذاران فرهنگی جمهوری اسلامی می‌گوید: «افزایش چشمگیر حجم برنامه های مذهبی و سیاسی مدارس در حالی صورت میگیرد که مسئولین قادر نیستند دلایل ناکارایی نظام آموزشی در بعد ایدئولوژیک را توضیح دهند. همه آنها با نگاهی کمی و از بیرون فکر می کنند دلیل اصلی ناکامی آموزش ایران در تربیت جوانانی همساز با حکومت کم بودن حجم آموزش دینی و سیاسی و یا عدم کارایی معلمان است».

انتشارات بیشتر ...